شبانه

سلام سلام :)

 

امروز دومین روزیه که کوروش رو رو پا نذاشتم.خودشم اصلا پیشنهاد خواب نکرد! بازی کرد.کارتون نگاه کرد.با هم نقاشی کشیدیم.از پنجره آویزون شدیم و درباره ی مگس ها و زنبور ها و پروانه ها حرف زدیم.

اوووم من فکر میکنم در زمینه ی گفتگو احتمالا مادر خوبی هستم.از وقتی کوروش دونه ی کنجد بود توی دلم باهاش حرف زدم تا همین چند ماه پیش. بعدش که خودش زبون باز کرد دیگه مهلت حرف زدن بهم نمیده.

توی خونه گاهی بهش میگم خوب حالا میای یه ذره سکوت کنیم؟ اونم برای خودش بدون آدم حساب کردن من به حرف زدن هاش ادامه میده !

 

ولی بارها خودم رو دیدم خصوصا بیرون از خونه که فرصت مشاهده و تجربه های جدید هست اگه کوروش ساکت باشه من شروع میکنم یه مکالمه ترتیب میدم.

پری روزا انزلی خونه ی خواهرم بودم که حال درونم یهو انقدری بد شد باز به اون درجه از جن زدگی رسیدم که گفتم باید برکردم خونه خودم.ولی خوب داخل شهر که رسیدم یه لحظه به سرم زد کوروشو ببرم بلوار انزلی.

خوب بلوار مکان تجدید میثاقهای من و همسره... از وقتی دوست بودیم شمال که میومد قرارمون اونجا بود.خلاصه که رفتیم و تو راه که به کوروش میگفتم میخوام یه جای عالی ببرمت میپرسید میریم مهد کودک؟؟؟  رفتیم بلوار.باقالی خریدیم.رو بروی اسکله نشستیم و کوروش برای قایق ها ذوق میکرد.کجا میره؟ چه رنگیه؟ چه صدایی داره؟ نهایتا دوتایی سوار قایق شدیم :) خیلی اون ذوق کوروش برام قشنگ بود....

بعدشم بستنی خوردیم و یهو باز برگشتیم خونه ی خواهرم...

 

الان که خونه ی خودمم مامان و خواهرام همه رفتن سفر.بابا خونه است.من باید فردا برم براش نهار بپزم.خوشحالم یه فرصتی برای تنها بودن با بابام دارم.دارم فکر میکنم اصلا تا جمعه برم همونجا بمونم.کیف کنم از خلوتمون.یه نور و صفایی هم به خونه بدم دل بابا نگیره.

فردا شب هم جشن عقد دعوتم.جشن دوست دبیرستانم... هنوز تصمیم نگرفتم کوروشو نه و نیم شب ببرم یا بذارم پیش بابا!

 

با همسر خوبیم.الان دیگه میدونم هنوز با تمام اون حرفام خیلی دوستم داره.میفهمم ازش.از لحن حرف زدنش.از گفتن چزییات کارش.از نشستن و نقشه برای آینده کشیدن و صحبت درموردش.از یه روزایی پیام صبح بخیر ایناش... ما این بحرانو رد میکنیم حتما... من اون عشق معصومانه ی واقعیشو باز با چشمام خواهم دید.با گوشهام خواهم شنید.عجله نمیکنم براش.

 

با خودم اما خیلی خوب نیستم.افسرده نیستم.اما با خودم خوشحال نیستم.از نمره ی ده به خودم میتونم دو بدم.به رفتارم با خودم به دنبال کردن هدف هام به برنامه ریزیم به آینده نگریم.... دوره ی من دوست داشتنی رو ناتموم گذاشتم.

یه تمرینش بود که باید در طول روز پنج بار هر بار یک دقیقه جلو آینه به خودم خیره میشدم و با لطیف ترین نام و صفت ممکن خودمو صدا میزدم و به خودم عشق میورزیدم.اصلا نتونستم... از همونجا ولش کردم!

امیدوارم کوروش خیلی زود خوابش سامون بگیره.من نمیفهمم بچه ی به این سن چطور ممکنه نهایت خوابش به ده ساعت نرسه؟ دوست دارم مثلا نه شب بخوابه نه صبح بیدار بشه! ولی کوروش زودِزود یازده و نیم میخوابه و دیرِدیر ساعت نه بیدار میشه! حتی این دو روز که خواب عصرم نداشته...

 

نشستم نامه ی ششم شاملو رو گذاشتم کانال و یهو دوست داشتم قبل خواب پست هم بذارم...

الان دیگه میرم تو رخت خوابم...

 

برام بگید یه چیز مادی که خیلی دوست دارید داشته باشید چیه؟ 

 

+ من : یه ویلای دوبلکس.درست رو به روی دریا که یه بالکن نیم دایره ی بزرگ رو به دریا داشته باشه.و پشت خونه یه زمین دو هزار متری باشه که توش درختای مورد علاقمو کاشتم و یه گلخونه ی کوچکم داریم با همسر.یه حوض فواره توش داره و یه تاب حسابی... واقعا میخوامش. با تمام جانم :)

۲۹ مرداد ۱۰:۲۰ صبورا کرمی🦄

چقدر این گردش های دو نفره دلچسبه

من حتی گاهی ستاره  رو پیاده می برم سوپری و به اهسته ترین حالت ممکن کنار هم راه میریم و با هم گپ میزنیم. حتی همین مسیر کوتاه هم حالم رو خوب میکنه...

خیلی خوبه براش وقت می ذاری

وای مینا میدونی گاهی وقت ها انقدر خسته ام که اصلا نمی فهمم ستاره داره حرف میزنه چی میگه... فقط تهش میگم باشه. بعد یهو به خودم میام میگم چی باشه؟نکنه یه چیزی خواسته باشه یا گفته کاری کنیم گفتم باشه حالا حرفم دو تا بشه؟بعد دوباره می پرسم چی گفتی؟ 😐

 

آره یه وقتایی خوبه.به نظرم کلا هر جا جز تو خیابون و بازار با بچه ها رفتن خوبه.


عزیزم... 

۲۹ مرداد ۱۵:۲۴ مامانی ...

سلام🙂

تو یه مامان باحوصله و خوش قلبی❤

 

خداروشکر که با سیاوش خوبین...

فصل جدید زندگی و روابطتت مبارک🌻

 

درمورد سوال آخرت باید بگم که من هیچوچیز مادی ای دلم نمیخواد... باورت میشه؟

فقط دلم آرامش ، خیال راحت ، عشق و زندگی آروم  از الان تا آخر عمرم میخوام.

مرسی مینا


سلامت باشی جانم

خوب میتونی مادیات رو در جهت ارامشت بطلبی... 

زندگی توی یه کشوری که سقفش کوتاه نباشه.بتونم نفس بکشم . بعدم دقیقا همچین ویلایی با همچین ویو و باغی که گفتی خیلللللی خوبه. و یه کتابخونه پر از کتابایی که عاشقشونم و خوندم و نخوندم 😍

اوووم کتابخونه...

۳۰ مرداد ۰۳:۰۳ عرفان ...

من از اسم وبلاگتون خیلی خوشم اومد.

....

کوروش چند سالشه؟😊

چه خوب :)


دو سال و سه ماهشه

نمیدونم درسته یا نه ولی این احساس منه. حس نمیکنی داری خودتو مجبور ب دوس داشتن همسرت میکنی؟ یکم ب این موضوع فکر کن. احتمالا میدونی کیم ولی حس کردم بهتره اسممو ننویسم

نه جانم این طور نیست.خوب کسی کارد بیخ گلوم نذاشته که.سیاوشو دوست دارم ولی حالا دارم سعی میکنم کنار دوست داشتنش بهش احترام هم بذارم.

لطفا همیشه با اسم خودت کامنت بذار :)

۳۰ مرداد ۰۸:۴۱ لیانا وزیری

این آرزوی شما،آرزوی من هم هست منتها اون ویلاهه تو روستای لاویج باشه😍😍😍

به آرزوهامون برسیم ان شاالله

من یه خونه ویلایی بزرگ میخوام که خونه دو طبقه ام با تراس بزرگش دقیقا وسطش باشه 

توی حیاط پر از درخت و گل باشه 

یه گوشه حیاطش یه اتاق بزرگ باشه که یه دیوارش کامل شیشه باشه 

توی اتاقم یه طرفش کتابخونه بزرگ باشه و باقیشم بوم های نقاشیم و تابلو ها

تو یه گوشه دیگه حیاطم کارآگاه شیرینی پزیم باشه بازم با دیوار شیشه ای رو به حیاط خوشگل 

بقیشو بخوام بگم خیلی طولانی میشه ولی همیشه تصور میکنم اینو برای خودم 

ای جانم... خیلی هم عالی... 

از دنیا دوج چلنجر برای همسرم میخوام که آرزوش رو داره :)))

 

من که نمیدونم دوج چلنجر چیه الان میرم گوگل میکنم. برای خودت چی؟؟

۳۱ مرداد ۱۸:۲۷ ما و تربچه مون

سلام خانومی

شدیدا با اون بالکن نیمدایره بزرگ موافقمممم

:)))

توش صندلی های سفید و میز بذارم و کتاب بخونم و هات چاکلت بخورم و به دریا خیره بشم.... اوف

خانوووم آدرس عوض کردی به منم بده 😊

چقدر تو خوبی مینا،این همه عشقت به کورش واقعا ستودنیه 👏 اینکه فرصت تجربه های جدید رو بهش میدی عالیه 

دیگه پیش روانشناس نمیری؟؟

من جدا از بحث ویلا داشتن،ماشین مدل بالا داشتن یا یه پول گنده تو بانک داشتن دوس دارم یه مغازه بخریم ⁦^_^⁩ آخ که چقدر عالی میشه وقتی تو مغازه خودمون باشیم نخوایم ماهی کلی پول اجاره بدیم و همش دغدغه سر سال رو داشته باشیم ⁦^_^⁩

 

چشم جانم.

عزیزم مرسی

چرا میرم هنوز

آخی ان شاالله.حتما میخرید ارزو.

خونه سه طبقه با استخر و گلخونه شیشه ای 

حیاط پر از درخت و زمینش چمن باشه 

پارکینگ بزرگ زیر خونه 

طبقه دوم فقط سالن باشه با یه دیوار تمام پنجره قدی 

طبقه اول آشپزخونه و اتاق .طبقه سوم اتاق فقط 

چقدر بزرگ... :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان