تولد نوشت...

سلام سلام....

چقدر نبودم؟ ‌نمیدونم... اما میدونم مریض و بی حال و بی انرژی افتاده بودم کف خونه.برای همین نبودم...

جوجه ی عزیزم بعد از نه روز بیماری و یه کم لاغر شدن هفته ی قبل خوب شد .خدا رو هزار بار شکر.اما خوب بعدش من خودم ترکیدم و دکتر رفتن هم دردی ازم دوا نکرد...

چند روز خیلی سختی رو گذروندم تا خواهرام سه شنبه غروب رسیدن.

سه شنبه با همکاری خواهرا و فاطمه که جوجه رو نگه داشتن من به ارایشگاه و درست کردن تزئینات روز تولد رسیدم....

شبش چون جا کم بود به پیشنهاد من مردا اومدن خونه ی من و ما خانم ها موندیم خونه آبجی.

همون عصر هم دستگاه تصفیه آبمون بخاطر فیلتر عوض نشده اش یه قطعش سوخت و بخاطر کارای تعمیرات ظرفشویی و کابینت پایینش و کف آشپزخونه افتضاح شده بود.روی تختمم هفت هشت دست لباس تازه شسته شده ی جوجه در انتظار کاور و جمع شدن بودن.زیر مبلها هم چندتایی توپ رنگی بود...

خلاصه...

چهارشنبه صبح ورود شوهر آبجی که اینجاست دیگه آبرو نذاشت.چقدر تو نامرتبی... شوهرت بهت رو داده من اگه بودم فلان و بهمان میکردم... برو بابا بهونه بچه نگیر زنای ما هم بچه بزرگ کردن... 

آخ اون لحظه ها تمرین ناراحت نشدن میکردم.اما خوب خیلی هم موفق نبودم...

چهارشنبه شام همه اومدن خونه ی من و منم قبلش اومدم همه جا رو مرتب کردم و یه بار دیگه حس کردم با همه وجود که چقدر خوبه آدم نزدیک خانوادش باشه.خیالش از جوجش راحت باشه...

پنجشنبه قرار بود تولد رو برگزار کنیم.بیخودی چقدر استرس داشتم.هدچند قرار بر مهمونی خودمونی ساده بود اما بعنوان اولین تولد جوجه خیلی نگران بودم که همون ساده هم مطابق میلم شه.

همسر از من بدتر بود.با این تفاوت که اون استرسش رو با غر زدن سر من واقعا در این حد که چرا در بازه چرا دم خر درازه خالی میکرد.من یه چند جا نزدیک بود سرشو بیخ تا بیخ ببرم انقدر بهونه گرفت اما خدا رو شکر همش میگفتم چشم فدات شم باشه عزیزم حق با شماست گلم .... و هی آتیش تنش میخوابید.هی میگفتم عزیزم جانم قربونت و کارا رو ازش میخواستم و انجام میداد.آخر سر دیگه غر نمیزد یکسره گوشش با من بود.منم میگفتم قربون شکلت یه چنین روزی ما باید قوت قلب هم باشیم کمک هم باشیم...

اون وسطم کادوی عید و روز مرد رو که واقعا فرصت نشده بود بخرم بهش دادم.

یه قاب چوبیه.وسطش رو کاشی یه شعری خطاطی شده که الان حضور ذهن ندارم چیه.عشقولانه اس اما ^_^

یه تعدادی میوه برش زدم و به سیخ چوبی کشیدم و تو کدو فرو کردیمش انقده قشنگ شد.باقی میوه ها رو هم آبجیم تو دیس چید.چرا من اصلا هنر میوه چیدن ندارم؟؟ :/

بعدم کشک بادمجون و لازانیا لقمه ای درست کردیم.البته تقریبا تمام زحمتشو خواهرام کشیدن.

ساعت چهار و خرده ی بود که میز رو چیدیم و از دوستای منم فقط نفیسه اومد.با خواهرش و شوهرش... نرگس دقیقه نود پیام داد براش مهمان اومده.فرفر هم بله برونش بود.فاطمه رفته بود مراسم ختم یکی تهران.زهره هم که از بعد زایمانش هنوز برنگشته.

تولد که شروع شد منم تمام اضطرابم تموم شد.چون همه چیط مطابق میلم شد.فقط یه کلیپ از وقتی تو دلم بود تا یکسالگیش درست کرده بودم که وقتی خواستم تو تلویزیون پخش کنم زد این فیلم پشتیبانی نمیشه در نتیجه موبایلمو دادم نوبتی اون تو نگاه کردن.

یادم رفته بود به مهمونا بگم کسی اسباب بازی جنگی نخره که خدا رو شکر کسی نخرید.همه نقدی دادن.دستشون درد نکنه.من و باباشم براش یه چهار چرخ خریدیم که عاشقشه.

من این پستو از عصر جمعه شروع کردم اما الان شش صبح شنبه است که دارم میبندمش.

خواهرم اینا همون پنجشنبه بعد تولد برگشتن شمال.خیلی این اومدنشون برام ارزش داشت.

من از صبح جمعه دوباره بشدت سرما خوردم.تمام روز از بدن درد و سر درد و تب و لرز حالم افتضاح بود.الان منتظرم همسر از شرکت برگرده.چمدونو ببنده صبحانه بخوریم و راه بیفتیم سمت خونه پدرش...

حالم تو دلم خوش نیست از این سفر اما خوب باید بریم دیگه :/


‌همینا دیگه...

فعلا میرم...  دعا کنید سفرمون هم بی خطر باشه هم آرامشمونو نگیره هم زود برگردیم.همسر که به من گفته سه شنبه برمیگردیم حالا ببینیم دیگه...

جوجه رو ببینید :)


بازم تولد گل پسرمون مبارکککک الهی جشن دانشگاه رفتنش. همه چیز تولد که عالی بود من عاشق تزیینات رنگی پنگی شدم عالی بودن. وااای داری میری؟کابوس من دقیقا همینه امیدوارم واسه من حالاحالاهاپیش نیاد. بازتو منطقی تری .ایشالا اینبار بتونی از رفتار و ساکت نبودن خودت اونجا راضی باشی به منم یادبدی. سفرتون بی خطر.از جاده و قشنگیاش لذت ببر. ایشالا جوجه خوش سفر باشه. مرسی که آپ کردی. هرچی اینستاپست بذاری اینجا یه چیز دیگه ست. راستی منم از صبح عطسه دارم و بیحالم. خدابخیر کنه

منم عاشق تزیینات شوم.خصوصا فرفره ها ^_^

‌ممنون فدات شم.

تولد گل پسر هزاران بار مبارک عزیزم
ایشالله موفق باشه تو همه مراحل زندگیش با وجود مامان و بابای خوبش

میخواستم برات یه اهنگی رو بفرستم ولی تلگرام جان یاری نمیکنه

ممنون گلم.

عه... چه بد

بازم تولد جوجه ی نازت مبارک تزیینات و کیکم خیلی قشنگ بودن خسته نباشی دختر 

سفرت سلامت:)

قربونت جانم

غایِب مَبادا صورتَت

             یِک دَم زِ پیشِ چَشمِ ما 

تولدت مبارک شیر مرد❤

عزیز دلمی مارال.

ممنون

۱۵ ارديبهشت ۱۰:۵۷ بانو شهریوری
سلام عزیزم خداروشکر که تولد جوجه جانت به خوشی گذشت ...
خوبه که شوهرت با قربون صدقه چشم گفتن اروم میشه شوهر من اینجوری بدتر میشه ...
 انشاالله به خوشی بری عزیزم 

ممنون بانو جان.

شوهر منم اولش فکر میکنه دارم مسخره بازی درمیارم اما مداومت که میکنم و آرامشمو حفظ میکنم معمولا بهتر میشه
قربونت

سلام عزیزم
تولد جوجه مبااارکککک😍😍😍 چه کیک قشنگیی
یه چیز گفتی خیلی خوشم اومد. اینکه برای جوجه اسباب بازی جنگی نخرن. یادم باشه برای بعدنام😄
وااای کاش منم مثل تو میتونستم در برابر حرفای دیگران مدیریت بحران کنم و مثلا خودمو کنترل کنم. ولی متاسفااانه متاسفانه فوری بهم برمیخوره و قهر میکنم😔😔😔 ولی اینکه درمقابل شوهر خواهرت و شوهرت خودتو کنترل کردی و تازه کاری نکردی بدتر بشه شرایط جای تحسین داره😍😍😍
یعنی الان باز سرما خوردی؟😔 امیدوارم به زودی خوب بشی 💞

سلام گلم.

ممنوووون.. اره منم عاشق کیکش شدم .تو اینترنت یافتمش بعد سفارش دادم.
اره دیگه خوشم نمیاد از اول دست پسرا یه تفنگ میدن تر تر تررر... دست دخترا یه باربی :/‌ 
خودمو کنترل کردم اما خوب چه فایده.درونم کلی ناراحت شدم.با وجود اینکه نمیخواستم ناراحت شم. البته از شوهرم ناراحت نشدم.میشناسمش میدونم غرغراش از استرسش بود.
وای اره سرما خوردم. ممنون

سلام بلاگرجون
تولد جوجه مبارکککککک😘😘😍😍
الهی ک همیشه تنش سالم و لبش خندون باشه.
سفر خوش بگذره عزیزم
عکس جوجه عااالی
ساده و دلنشین
خوش باشید :)

سلام فدات.

سلامت باشی.

وووووییی هزار ماشالا
دلم با دیدنت گل پسرت ضعف رفت...
 مبارک باشه.
ایشالا تولد صد و بیست سالگیش...

ممنون عزیز دلم

سلام
تولد جوجه مبارک
ان شا الله جشن 120 سالگیش رو بگیری
مسافرت هم نگران نباش می گذره

ممنون عزیز دلم.

فعلا که شب اولش در حال گذشتنه ^_^

سلام عزیزدلم...تولد جوجه ت مبارک باشه ..انشاالله سالم باشه و سایه شما مهربونا همیشه روی سرش..وای که چقدر جوجه خوردنیه قربونش برم..تزئینات تولدت بینظیر و عالیه در نهایت سادگی شیکه..شاد باشی عزیزم..انشاالله سفرت خوب باشه😘😘

سلام.

ممنون جانم.
آمین.ممنون از دعاهای خوبت

سلام گلم مبارک باشه تولد خیلى تم قشنگى بود منم ایده گرفتم رنگى رنگى بهتره, بلاگرجون عکس ازلازانیا لقمه ایت ندارى ؟شامت سلف بود اره ؟بچه هاى مهمونت خراب کارى نکردن ؟

فدات شم.

نه گلم عکس ندارم.تو اینترنت بزن لازانیا لقمه ای عکسشو ببین.شام نبود عصرونه بود.هم کشک بادمجون رو لقمه کرده بودم که خیلی قشنگ شده بود اما چون چپه بود عکسشو نذاشتم.لازانیا هم که آماده بود دیگه.به راحتی سرو شدن.
بچه ها فقط چهار تا خواهرزاده های دوازده ده و هشت سالم بودن.نه خدا رو شکر 

از دستِ این شوهر خواهر :|
گمونم از اون دسته آدمایی هستن که باید گفته ـهاشونُ نشنید!!!

چه خوب که با صبوری، همسرُ با خودتون همراه و همدل کردید ^_^

امیدوارم این سفر بهتون خوش بگذره و با حالِ خوب برگردید:**

اِی جونم به این جوجه یِ قشنگ!!
یعنی تلاش واسه ناخن گرفتنشُ که تویِ انستا دیدم، دلم رفت براش اصن ^_____^
تولدش مبارک :****

اوووم... چ بگم... آخه خوب من مثلا برام مهم نیست یه چیزایی.بچمو واقعا آزاد گذاشتم و امیدوارم نتیجه ای که میخوامم بگیرم.همینا که به من اینجوری میگن بچه ها رو بخاطر یه تیکه بیسکوییت ریختن یا شکلات مالیدن کتک میزدن یا دایم داد و فریاد... حالا یجور میگه ما هم بچه بزرگ کردیم...


اره خدا رو شکر قاطی نکردم.
منم امیدوارم
وای منم عاشق اون کلیپم ^_^ ‌
ممنون جانم

سلام خانوم بلاگر 
چقد بچتون ناز و خوردنی چشمام کف پاش 
بجا من ببوسینش و محکم بغلش کنید 
ایشالا زیر سایه پدر و مادرش بزرگ شه و اینده درخشانی داشته باشه امین
 تولدش هم مبارک باشه

سلام عزیز.

ممنون از محبتت
سلامت باشی

سلام و تبریک مجدد تولد جوجه جان...
عاشق اون بادکنک هلیکمی های اویزون از سقف شدم خیلی رنگاشون خوشگل بود
حسابی خسته نباشی فقط کاش بیشتر برامون عکس میذاشتی.

امیدوارم ک سفر به بهترین شکل برات رقم بخوره دلبندم.

شبت بخیر ❤❤❤

سلام گلم.

اره خیلی قشنگ بود.البته هلیوم نبود.کلا ده دوازده تا بادکنک هلیومی خریدم.باقیشو با چسب دو طرفه زدیم سقف.
میخواستم بیشتر بذارم عکسا چپه بودن.

ممنون جانم

مبارک باشه به سلامتی، ایشالله همیشه شاد و سلامت باشین.

ممنون لیلا جان

سلامیییی بلاگر جانی....
تولد پسرت هزااار بار مبارک...
امیدوارم هم،،سفرت آروم باشه و جوری پیش بره که آبی روی آتش کدورتها باشه و هم خودت اونقدر محکم روی نقطه ی آرامشت بایستی که چیزی رو به خودت نگیری و چیزی بهمت نریزه نازنین...آمین....

سلام قربونت بشم.

ممنون عزیز دلم.


سلام عزیزم تولد جوجه رو بهت تبریک میگم انشالله خدا برات حفظش کنه بابا چه کیکی به نظرم از پسرت بزرگتر اومد خیلی با سلیقه برگزار کردی خسته نباشی در رابطه با ناهار درست کردن عزیزم وقتی مرغ میخری بگو تکه تکه کنه مثلا هشت تکه و هر تکه رو داخل یه نایلون بزار هر روز یه تکه مرغ  یا ماهیچه یا قلم حتما رو گاز با پیاز بزار اول صبح اصلا نگو چی درست کنم بگو حالا این باشه تا بعد فکر کنم این باعث میشه که همیشه از خونه ات بوی گوشت در حال پختن و بوی زندگی بیاد البته من یه خانوم برام کار میکرد می گفت دائم رو گاز یا بخاری خونه ام یک قابلمه سیرابی در حال پختن هست  که بچه هام صبحونه بخورن این هم تجربه ام بود گفتم باهات شر کنم موفق باشی بای 

سلام بهناز عزیزم.

ممنون از محبتت.
حالا کیکه اصلش دو طبقه بود اما ما متناسب با تعداد مهمونا یه طبقه اش کردیم.کلا بزرگ بود اما خوردیمش.یه تیکه هم دادم یه بنده خدایی.یه ذره هم شبش با همسر خوردیم ^_^
‌بهناز جان من از هفت روز هفته فکر کنم پنج روزشو واقعا همین کارو میکنم.مرغ میخوریم.اما چون مرغ روز نمیخرم برا خودمون یهو میبینم فریزر داره خالی میشه و همشم مرغ خوردنه حالمو بد میکنه دیگه.باورت نمیشه یه روزایی دلم لک میزنه برا یه عدس پلو.یه سالاد شیرازی.حالا ان شاالله تو سال دوم جوجه بیشنپتر باهام همکاری میکنه و منم بیشتر به خودمون میرسم.قلم حتما برگردم میخرم.به نظرم با آب قلم همینکه سیب زمینی و کلم و لوبیا سبز اینا هم بذارم خوب باشه.هم خودم میخورم هم جوجه..
جالب و کاربردی بود عزیز.ممنون ازت

۱۶ ارديبهشت ۱۹:۳۷ نیوشا یعقوبی
الهی من قربون قد و بالاش برم :* گوگولی دوست داشتنی من *__* امیدوارم زودتر جور شه بیام از نزدیک ببینمش *__* 

خدا نکنه زنده باشی...

بجنب اگه اومدنی هستی بیا تا نرفتیم ^_^

تولد جوجه مبارک ...
چه فندوق نازی شده ..چقدر کیک خوشگه ..:))
از حرف شوهر خواهرت ناراحت شدم ..شاید من بودم یه چیزی جواب میدادم ..چون واقعا این مسائل هیچ ربطی به کسی نداره 

سلامت باشی ابان جان.ممنون از تو

خوب آدم خودش باید تشخیص بده چی بهش مربوطه و چی نیست.آدمی که مرزای خودشو نمیشناسه به نظرم به تجاوز از حد خودش اعتقاد نداره... جواب دادن من همانا و دلخوری و مسخره بازی همان :/

با تاخیر اومدم ولی تولد جوجه رو تبریک میگم 😍
الهی که زیر سایه ی پدر و مادرش به بهترین ها برسه
خدا حفظش کنه ❤
میگم بلاگر تو فقط توو تزیینات میوه می لنگی؟!
من چی بگم که کلا توو هر کار تزییناتی می لنگم 😁 جدی میگما
برو خدا رو شکر کن
چقدر فرفره ها با نمک شدن 😍
خدا رو شکر که باب میلت پیش رفت
خدا قوت واقعا
از خدا میخوام سفرت خوب پیش بره و وقتی برمی گردی برامون بگی که زیاد اذیت نشدی و رفتارشون بهتر بوده
امیدوارم خودتم جاهایی که لازمه حرفتو بزنی و توو خودت نریزی

قربونت برم عزیز ممنون.

خخخ تو اوضاعت از من داغون تره پس.
آره عاشق فرفره ها شدم.
مرسی عزیز دقیقا همین کارو کردم و تو پست بعدی خواهم گفت..

سلام بلاگر جووونم.
خوبی عزیزم؟
پستت رو که چند وقت پیش خوندم اما خوب الان فرصت شد که بشینم برای شما دوستانم کامنت بنویسم.
بازم تولد گل پسرت نازت مبارک باشه عزیزم....انشاالله جشن فارغ التحصیلی...جشن دامادیش...وییییی.
چه عکس قشنگی هم شده....از طرف من بچلون و ببوسش جوجه رو...
خوشحالم که همه چیز تولد همنجوری شد که خودت میخواستی.
دست خواهرت اینا هم درد نکنه که اومدن و خوشحالت کردن.
نمیدونم کی از مسافرت برمیگردی...اما امیدوارم اذیت نشی و حال دلت خوب باشه دوست جانم..
مواظب خودت باش خیلی زیاد.

سلام آوا جانم.

ممنون خدا رو شکر بهترم
ممنون جانم
منم خوشحالم.حتی یه ساعت قبل تولد فکر نمیکردم اونقدر خوب پیش بره ^_^
‌واقعا دستشون درد نکنه.دست شوهراشونم درد نکنه.خوب همینکه انقدر با روی خوش دو روزه کاسبی رو تعطیل کردن اومدن و برگشتن میدونم که هر شوهری انجام نمیده.
زنده باشی عزیزم

تولد جوجه جان مبارک انشالله تولد ١٢٠سالگیش کیکش خیلی قشنگه انشالله که در جوار خانواده شوهر جان خوش گذشته 

سلامت باشی جان دلم.

ممنون از محبتت

ای جانم ⁦^_^⁩
تولد فندق کوچولو مبااااارک 💗🎂🎂🎁🎁🎀

ممنون آرزوی عزیزم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان