روزَنِه نوشت :)

سلام :)


دیروز بعد از اون همه زحمتی که کشیده بودم همسر که تشریف آورد صاف رفت در یخچال رو باز کرد.خوب طبیعتا اولش یه لبخند قشنگ و تشکر و رمانتیک تا یهو گفت

بلاگر؟؟  اون مولتی ویتامین من کوووو؟؟

انداختمش :|

چی کار کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (در شُرُفِ عصبانیت)

انداختم :| انقضاش برای دوهزار و چهارده بود :|  (در کمال خونسردی)

آخه چرا انداختی من همون چندتا قرص رو 50 تومن پول بالاشون داده بودم..

خوب میخواستی قرص خراب بخوری؟؟ (تازه اینو نگفتم دو سه ساله اونا رو خریدی خوب میخواستی تا حالا باید میخوردی دیگه)

آخه تو چرا با من مشورت نکردی؟ (با صورتِ از خشم قرمز شده)

خوب معلومه اگه میپرسیدم تو میخواستی بگی ننداز :|

دیگه خیلی خیلی عصبانی شد و گفت من خودم از داروخانه پرسیده بودم اونا خراب نبودن و من قبل تو تاریخشو چک کرده بودم و ...


راستش یه ذره دلجویی کردم.به هر حال منم دوست ندارم اون وسایل شخصی منو بی اطلاعم سر به نیست کنه اما خوب پشیمون نیستم..

اصلا هم باور نمیکنم خراب نبودن و مهم نبود دو سال قبل انقضاشون سر اومده :|

خلاصه دیشب خیلی شاد و شنگول نبود و منم بی خیال شام آوردم و عادی بودم..  باز دیر سحری دادم خورد و زودتر رفتم دراز به دراز افتادم تو تخت..


امروز هم راستشو بخواید دقیقا از همین الان تازه شروع میشه :|

دوازده بیدار شدم.نشستم سر زبان و خوندم و تکالیف رو سامون دادم و دیگه رفتم کلاس...

بعد کلاس رفتم خرید.تازه ساعت 9 برگشتم خونه.

این ماه خیلی خرید داریم و میخوام تیکه تیکه انجامشون بدم..

راستش خرید از اون کارهاییه که دوست دارم یا مرد انجامش بده یا حداقل با آدم باشه..

خوب مثلا من واقعا دوست ندارم برم تو صف نونوایی :| یا امروز با یه پلاستیک پر که نمیتونستم راحت دست بگیرم در نتیجه تو بغلم بود با بدبختی خودمو به آژانس رسوندم و مسلما اگه شوهرم بود این چیزا رو نمیکشیدم..

اما خوب شرایط زندگیم اینجوریه دیگه.. این هفته هایی که همسرم عصر کار میشه اصلا نیست بفرستمش خرید که.. به هر حال یه موقعی هم مث حالا اول ماه به نبودنش میفته و من مجبورم یه چیزایی رو خودم بخرم دیگه..

به مناسبت انقدر خانم خوبی شدنم رفتم به حسااب همسر برا خودم یه تاپ شلوار گل گلی بی نهایت زیبا هم خریدم و موقع پرو برای هزارمین بار خدا رو بخاطر سایز متناسبم شکر کردم :)

یه کتاب هم خریدم.. هر چند که هنوز کتاب قبلی رو نخوندم اما دیگه گفتم تا پول هست بخرم ایشالا به زودی میخونمشون :)

اما خیلی خسته ام.. واقعا نمیدونم قبل اینکه فردا قبل ظهر برم دندون پزشکی برای جراحی دومین دندونم چجوری هم سبزی دلمه پاک کنم و بشورمشون هم این آلبالو گیلاس ها رو بشورم هم گوشت رو چرخ کنم هم چند تا کار شخصی خودمو انجام بدم؟؟

اجالتا میرم شامم رو بخورم تا بعدش شاید سالاد شیرازیه بهم انرژی اینهمه کار رو بده :)))


+ عنوان چی میگه؟  اینکه بین اینهمه مرد و پسر که رد میشن و یه حرفای زشتی میزنن مثل قدیم که متلک باب بود  مردایی  هستن که چشمشون پاکه دلشون مهربونه مثلا نون داغ رو از دست آدم میگیرن که انگشتای آدم نسوزه بدو بدو میرن بیرون نونوایی و برات میذارنش رو سکویی که سرد شه,یا آقایی که ازش خرید میکنی میبینه چقدر بار دستته کمکت میکنه برات همه رو جا به جا میکنه که راحت تر حملشون کنی و یه نگاه به سرتاپات نمیندازه که عصبی بشی , اینا روزنه ان... توی تاریکی :) دنیا رو اینا قشنگ میکنن :)


+ چقدر خوبه ما خانوما اونقدری به خودمون احترام بذاریم حتی تو تنهایی برای خودمون بهترین سفره / میز / سینی غذا رو آماده کنیم..

  چرا خیلی هامون همه ی هنر هامون همه ی چشم نوازی های سفرمون رو میذاریم برای مهمون یا حداقل برای شوهر؟؟؟

  پس خودمون چی؟؟   به خودتون توجه کنید و برای خودتون تو همون تنها غذا خوردنه لذت بسازید :)

+ مردی که زنش من باشم , مرد نیست که.... لوک ِ خوش شانسه :) همسر رو عرض میکنم :)


+ با داغِ تو رَنجوری , بِه کَز نَظَرَت دوری

  پیشِ قَدَمَت مُردَن , خوشتَر که به هِجرانَت ----> سعدی

۰۲ تیر ۲۲:۰۶ Faber Castel
عجب! :)

بله :|

((((((((: والا بخدا لوک خوشانس

اصلا لوک خوش شانس گفتی تموم شد ؟؟ :دی

اول از همه یه خسته نباشید عرض می نماییم
صدالبته که همسر جانت لوک خوش شانسه

تاپ شلوارک گل گلی مبارک باشه,عکسشم بذار خب^_^فضولیم گل کرده بخدا

منم از اون دسته آقایون با غیرت بسیار تشکر میکنم و گاها هم دیدمشون,دمشون گرم واقعا

میشه یه سوال بپرسم؟اصولا لباسات رو با چه سایزی میخری؟لارج؟مدیوم؟چی؟؟ اینم بذار رو حس فضولی ;-)

سلامت باشی عزیزم :)

^_^

آخه عکس تاپ شلوار بذارم ؟؟؟ از گلاش عکس میذارم برات باشه :)

بله خدا زیادشون کنه :)

من هر وقت میرم ازم میپرسن سایزتون چنده فقط میگم کوچیکه ^_^  آهااان لارج چه خبره؟؟؟؟ لباسای تک سایز که رو تن مانکن میشینه همیشه اندازمه..
البته نمیگم مانکنم چون نیستم اما خیلی راضی ام :) خدا یه قد بلند هم بهم میداد دیگه واویلا بود :)) اما باز شکرش :)

۰۲ تیر ۲۲:۳۶ soheila joon
اگه اون دفه ک قبضو انداختی دور میزد سیاه و کبودت میکرد ایندفه 50تومنو نمینداختی دور 
والا 
مرد باید خشن باشه  :دی 

تاپ و شلوار گل گلی دوست :)


اصلا تو و مینا خیلی بلایید :)))
برو جوابی که به اون دادم رو بخون :)

ای جون :)

۰۲ تیر ۲۲:۴۸ UP in the sky
چقدر خوبه ما خانوما اونقدری به خودمون احترام بذاریم حتی تو تنهایی برای خودمون بهترین سفره / میز / سینی غذا رو آماده کنیم....
خانما و آقایون...

آقایون کی میان با تمام عشق و ذوق و سلیقه بهترین غذا رو میپزن و سفره برای ما تزیین میکنن که من الان بگم برای خودشون تزیین کنن و به خودشون برسن؟؟
اکثر غریب به اتفاقشونو یا زنایی که ماها باشیم با الکی و بیخودی رسیدگیهامون بد عادتشون کردیم یا به طور ذاتی همین که تنها باشن یه خیار از یخچال بردارن با نون بربری گاز گاز بخورن خیلی هم حال میکنن..
صحبت من زن ها هستن که همیشه بهترین رو برای هر کسی جز خودشون خواستن.. انگار شوهر نباشه غذا طعم نداره لذت نداره خودشون رو در حدی نمیبینن که برا خودشون بهترین رو بچینن مثل سفره ای که برای دو نفر میچینن :)

۰۳ تیر ۰۰:۰۸ جوجو کوچولو
شاید از بچگی چون عادت کردم که کیسه خریدا انگشتامو سیاه کنه یا اینکه مسیر طولانی رو با بار سنگین برم برام مهم نیست این چیزا و به نظرم فرقی بین زن و مرد نمیکنه.
برای اینکه همیشه میگم فرقی بین زن و مرد نیست برای اثبات این حرفم هرکاری میکنم.
من تنم و ندوس
امیدوارم جراحی دندونت به خوبی پیش بره

اوووه یه جوری میگه آدم یاد کودکان کار میفته.. انگار من بلند نکردم.. من همیشه کمک مامانم میرفتم بازار:)

حق با تو هست عزیزم.. فرقی بین زن و مرد نیست و مردا هم محکوم نیستن بارکش ماها باشن.. اما بعضی کارا هست به اونا فشار نمیاره ماها زود جونمون درمیاد :دی
واسه همین اونا مهربونی میکنن کمک میکنن :)

هوم دردم شروع شده هی خودمو میزنم به اون راه.. ببینم تا کجا میتونم مسکن نخورم :|

۰۳ تیر ۰۰:۱۶ من یک معشوقه هستم ...
سلام عزیزم.
تاپ شلوارت مبارک ^_^
وزن متناسب نعمتی است از نعمت های بهشت ؛)
وای من تو کار این پسرا و مردا موندم...
الان این مشاجره که سر مولتی ویتامین ها گفتی من هزار بار بین داداشم و مامانم پیش اومده  ؛)) مامان منم تا میبینه یه چیزی تاریخش گذشته یا الکی تو خونه جاگرفته (!) زاااارتی میندازه دور خخخخ. اونوقت بعدش داداشم میاد میگه من همون چیزو کلی بالاش پول داده بودم و میخواستم و ..
کی میخوان اینا درست بشن بلاگر ؟ ^_^ 
+ جدا هنوز از این مردا و پسرا هست؟ خیلی کم شده خییییلی. دیدی سلام منو برسون ؛)


سلام قربونت.
ممنون :)
بله بله واقعا :)

خخخ فکر کن من این برنامه ها رو با پسرمم داشته باشم :دی

اینا درست بشو نیستن که :))

خیلی کمیاب..

سلام به لوک خوش شانس عزیزمممم :*

:))))

۰۳ تیر ۰۱:۱۴ یا فاطمة الزهراء
عزیزم :)
سالاد شیرازیه ها قرص تقویتی که نیست :)) 
گفتم قرص یادم اومد :| خراب نبودن باور کن کم خاصیت میشه وقتی میگن تاریخ انقضاش تا این موقع است منظورش بهترین زمان مصرف ِ تا بهترین نتیجه رو بگیرن معمولا امکان نداره قرص خراب شه
همسرت لوک خوش شانسه واقعا :) 

آره اینو وقتی فقط تونستم سبزی ها رو پاک کنم فهمیدم :)

هیس! یه جوری نگو شوهرم بشنوه حالا :دی
ولی خوب باس برم از یه دکتر دارو ساز بپرسم تا مطمئن شم...
خیلی ریز گفتم بهت اعتماد ندارم خخخخ

^_^ مرسی عزیزم

۰۳ تیر ۰۴:۴۹ ماهی قرمز
من همیشه واسه خودم توچیدن سفره سنگ تمام میذارم ، حتی فکر میکنم گاهی تنهایی غذا خوردن بیشتر بهت میدون میده که هر چی خواستی سر سفره بذاری  :))))

تو ایول داری :))
من دقیقا مثل تو ام :)

عاقا من خیلی بسیار زیاد معذرت می خوام
پستت الان دوباره خوندم و فکر میکنم کامنت قبلی رو اشتباه نوشتم
باید مینوشتم همسرِ لوک خوش شانس 

بارانِ دیگه همینجوری باید تحملش کرد :))) 

عزیززززم :))

کامنتت رو با گوشی خونده بودم کلی تعجب کردم بعد متوجه شدم اشتباهی شده :))))
کلی خندیدم :)

قربون باران همینجوری برم..

۰۳ تیر ۱۱:۵۸ ⓜⓘⓝⓐ💋 ..

دخترم تو اون قبض آب یا چی بود ؟ برق بود؟؟
اون برات درس عبرت نشد؟؟؟!!!
دست به دور ریختنت خوبه هاااا خخ

گلای شلوارکت منو کشته :-) 

امروزم ک میری زیر تیغ جراحی ...

متنفرم ازون مردای پستِ متلک انداز

قبض گاز بود..
بابا چرا اینا رو قاطی میکنید .. اون اشتباه از من بود این فرق میکرد..
دقیقا من از چیزای اضافی خوشم نمیاد :دی

اوه خودمو هلاک کرده..

رفتم و برگشتم.الان گاز استریل به دهان تایید میکنم >_<

دلم براشون میسوزه لذتشون تو چیزای به این کوچیکی و پستیه :(

سلام بلاگرجانم..
توی جواب کامنتا دیدم که نوشتی رفتی جراحی و برگشتی.حالت چه طوره عزیزم؟راحت بود جراحی این دندونت؟اذیت نشدی؟
ووووی من انقدر سر اون اولی اذیت شدم که الان جزئت نمیکنم برای این یکی دندونم برم...
تاپ شلوار گل گلیت مبارکت باشه عزیزم.چقدر خوبه که متناسبی.نه مثل من قلقلی.خخخ.
ا نگو...مودب پور خیلی قلمش روونه....دوسش دارم.
اما چشم حتما کتابایی که تو گفتی رو هم وارد لیستم میکنم....گیر بیارم حتما میخونمشون....بازم کتاب خاصی به نظرت اومد بگو بنویسم جزو لیستم.مرسی.
خوب برو استراحت کن گلم.
روزت خوش.امیدوارم درد نداشته باشی.

سلام عزیزم .
هوم درد دارم یه کم .نسبت به قبلی آره راحت تر بود.

الهی :(( دفعه ی بعد پیش اون دکتر نرو.

هوم چی بگم .
اگه رشته ات ادبیاته یه بار پیش استادات بگو مودب پور میخونی عکس العملشون رو ببین...
منظورم اینه کتاباش تو دنیای ادبیات خیلی کم ارزش محسوب میشن..
اگه انقدر رمان ایرانی دوست داری مثلا چشمهایش *اثر بزرگ علوی رو بخون :)
اونا هم که گفتم هروقت خوندی و دوست داشتی یه عالمه کتاب عالی دیگه میشناسم که معرفی کنم.
حتما کتابخونه داره.

مرسی از احوالپرسیت عزیز دلم..


بلاگر جونم ح کردم زیاد کتاب میخونی واسه همین میخام برام 10 تا کتاب خوب معرفی کنی امال تابستون تصمیم دارم کلی کتاب بخونم

اسمای عزیزم تو وب داری آره؟؟
آدرست رو برام بذار خانمی..

اگه دنبال رمان ایرانی هستی من این داستانای فهمیمه رحیمی اینا رو نمیخونماا.. من خیلی کتاب خوندم اما متاسفانه برگه ای رو که اسمهاشون رو توش مینوشتم گم کردم.. حالا اون اندازه که یادم میاد میگم برات.
اینا کتابای محبوب منن :

1.خشم و سکوت : اثر آن همپسون
2.قاتلی در شهر : اثر سیدنی شلدون (که من عاشقشم به نظرم انقدر تواناست که اگه بخونی متوجه قوتش میشی و بعد اون نویسنده های ایرانی از چشمت میفتن)
3.بهترین نقشه های حساب شده : اثر سیدنی شلدون
4.تو از تاریکی میترسی؟ : اثر سیدنی شلدون
5.در خیابانی که تو هستی : اثر مری هیگینز کلارک
6.دزیره : اثر آن ماری سلینکو
7.چشمهایش : اثر بزرگ علوی
8.پیامی در بطری : اثر نیکلاس اسپارکس
9.بلندی های بادگیر : اثر امیلی برونته (اینو هزار بار بیشتر از بقبه دوست دارم و کتاب معروفی هم هست تو بعضی ترجمه ها اسم کتاب رو عشق هرگز نمیمیرد هم نوشتن)
10.بر باد رفته : اثر مارگارت میچل

اینا رو به ترتیبی که یادم اومد نوشتم عزیزم.. اما اگه قرار باشه من دوباره خوانی کنم بی شک 6 و 9 و 10 رو اول میخونم :))

۰۳ تیر ۱۸:۱۸ گلی ^__^
سلام به روی ماهت گل گلی پوش خخخ
خوبی؟
دندونت در چه حاله کچل؟:)
تو چرا هنو زنده ای پ؟:|
چرا شوهرت نزد دخلتو بیاره خو؟^_^


+هووووم:))
خدا روز به روز زیادترشون کنه همچی مردایی رو
دست مریزاد عاغا


+بهترین سفره چی میگه اون وسط؟
تو تا حالا تو قابلمه غذا نخوردی ببینی چه مزه ای میده؟؟؟؟؟؟:)))))
من اتفاقا وقتی خیلی سفره رنگین باشه معذب میشم
وقتایی که تنهام با تو قابلمه غذا خوردن عخش میکنم^_^
هیچم به خودم بی احترامی نمیشه اونجوری

:))

خدا رو شکر گلی جون مسکن خوردم الان خوبم ضمن اینکه فکر کنم کلا فک بالا چون وزن فک بهش نیست کمتر درد داره..
الان میتونم اندازه ای که احتیاج باشه دهنم رو باز کنم اما برای دندون قبلی نمیتونستم..

خخخخ کچل.. شوعر من مگه دیوونه اس یه همچین دسته گلی رو بزنه ؟؟

بله آمین :)

چرا گلی جونم منم خوردم تو قابلمه :))
نه حرفم خل هایی امثال تو نبود.. تو احتمالا محسن هم باشه معذب نمیشی یه قابلمه بذاری وسط بگی بزن روشن شی موووسِن ^_^
من منظورم امثال من ها هستن که تا شوعر هست همه جوره جان فشانی میکنن اما برای خودشون نه عشقی نه لذتی نه سالادی .از رو بی حوصلگی و همین که فقط شکمشونو پر کنن یه چیزی میخورن.
خوب منم هر روز برا خودم سفره آرایی نمیکنم که... اما تو هفته دو سه روز حداقل یه سفره ی عالی.. سالاد عالی.. با حوصله مثل مهمونی تدارک میبینم.بعد میخورم و لذت میبرم..
به طعمها دقت میکنم و عشق میکنم با هر لقمه... با آگاهی میخورم و خدا رو هم اونجور که شایسته است شکر میکنم..
برای منی که عاشق خوردن هستم این یه نقطه ی ری استارت و انرژی گرفتنه اصلا :)

۰۳ تیر ۱۹:۱۳ گلی ^__^
خداروشکر دندونت بهتره عزیزدلم:*
خوشالم کمتر اذیت میشی:)


بالاخره یه روزی قاطی میکنه میزنه از وسط نصفت میکنه من دلم خنک میشه^____^
:))))


وای چیقده خندیدیم خخخخ
خوب چه اشکالی داره کچل؟^_^

من این مث پروانه دور شوعر گشتن رو نمیفهمم؟:|

مرسی :)

کصافد پلید... موسِن بزنه نابودت کنه چرا شوعر من منو بزنه :))

اشکالی نداره تو مرخصی اصن :) برای غیر مرخصا بود اون قسمت ^_^


۰۳ تیر ۱۹:۲۰ گلی ^__^
اگه دلت خنک میشه موسِن بزنه منو از وسط نصف کنه
خووووووبه بیشووور؟
راضی میشی؟

باشه فهمیدم
من تو بحث شوهرداری یه مورد خاصم اصن:))))

آره خوبه ^_^

تو کلا چون خودت رد دادی انتظاری تو شوعر داری ازت ندارم :)))

۰۳ تیر ۲۲:۵۵ جوجو کوچولو
باشه
حال دندونت خوب

دندونم عالیه :)

۰۳ تیر ۲۳:۴۱ ⓜⓘⓝⓐ💋 ..
خخخخخ توو روووح تو و گلی با این مکالماتتون
کللللی خندیدم :-))))))

:)))

گلیه دیگه خل و چله :)))

تاپ و شلوارک گل گلیت مبارک :)

آقا چرا همه چیو میندازین دوووور؟؟؟
مامان من کیفای تازه ی منو میبخشه به این و اون یا هم میندازه دور |:


+ یکی از راه هایی که باعث میشه دیگران بهت احترام بذارن اینه که خودت به خودت احترام بذاری :) منم تو خوردن زیاد به خودم احترام میذارم :دی

ممنون نجمه ی عزیزم :)

خوب چیز خراب و اضافه رو نگه داریم که چی بشه ؟؟
حالا جریان مامان تو فرق میکنه خخخ چقدرم باحاله :)

آفرین دقیقا :)

۰۴ تیر ۰۲:۱۸ الوچه بانوو
اصلا مگه صبورتر و مهریونتر از تو.هم هست؟؟
منم دو سه تا کتاب دارم میخونم :)
وای از درس و زبان و اینا نگو توروووو خدااا:|
منم موافقم گاهی لازمه خودت باشیو خودت:)

اوووه فراوون من جوجه صبورم فعلا :)
ایول من فعلا وقت کتاب خوندن پیدا نکردم :|
عه چه پدر کشتگی با زبان داری آخه :))
اوهوووم :)

۰۴ تیر ۰۲:۴۲ نگار :)
خب داروی تاریخ مصرف گدشته رو که نمیشه خورد..
ولی من ترجیح میدم بجز وقتایی که خریدام خیلی زیاد و سنگینه ؛ تنها خرید کنم..
ماشالا چقده کار داری تو :)))
درسته. ما خانوما باید برای خودمون وقت بذاریم . 

:/ چی بگم

عه جدی؟ من با یه تعداد معدودی دوست دارم برم خرید.. یکی خواهرامن که حوصلمو سرنمیبرن تا بیابونم برم بی غر میان نظر میدن یکی شوهرم...

نگار چرا تموم نمیشن کارام :|

بله بله :)

هر چی حالت بهتر بشه و خودت هم کیسه سنگین بیشتری ازدست مردم بگیری و کمکشون کنی تعداد این روزنه ها تو زندگیت بیشتر میشه
قدر اندام الانت رو هم بدون و حسابى حالش رو ببر نى نى که بیاد سه جهار سالى چشمت به این اندام زیبا نمی افته تازه اونم اگر به اندازه کافى خودت رو دوست داشته باشى بعد از سه چهار سال با زحمت دوباره به دستش میارى

من بدون شوهرم خرید نمیرم ابدا دستامو سنگین نمیکنم در شرابط حاد که جیزى نداشته باشم و شوهرم هم شرایط اومدن نداشته باشه دو سه تا دونه از هرچی که حملش آسون باشه و کار یکی دو روزمم راه بندازه میگیرم 
اگر اورژانسی باشه با آژانس میرم

چقدر خوب :)

وای نسییییییم نگوووو >_<  خواهرم همیشه بهم میگه اینو.. البته اون یه جور میگه من حرص بخورم خخخ آخه اونم قبل زایمان وزن الان منو داشت اما الان هشت ساله از اولین بچه ای که آورد اصلا چاقالو شده رفته پی کارش..   سه چهار سال خیلی دیره که :((  تو خونه ورزش میکنم ایشالا :)

منم در شرایط حاد میرم :)  خوب منم با آژانس برمیگردم اما همون که میخوام خریدا رو بذارم تو آژانس اذیت میکنه دیگه..  اون روز خریدام دو تا دونه نون یه کیلو سبزی یه کیلو گوشت یه کیلو میوه یه کیلو حبوبات نیم کیلو بامیه بود. اما من اذیت شدم دیگه >_<

۰۴ تیر ۱۷:۲۸ سُـرور ..

سلام بلاگر عزیزم... چطور مطوری؟؟ بیا بغلم ببینم.. بوس و بغل دوباره.. ماچ و این صوبتا..

احوال شریف؟؟؟؟

ای جووووونم سلاااام :))))

ماااچ موووچ

ممنون سرور جان من خوبم :)

مرسی فدات شم که وقت گذاشتی و نوشتی 
اتفاقا خودمم از کتابای رمان ابکی خوشم نمیاد
9و 10 رو خوندم البته چون برا تقویت زبانم بود خلاصه اش رو خوندم ولی زبان انگلیسی خیلی خوب بود
وبلاگ داشتم ولی بلاگفا پروند فعلا ندارم ولی اگه تصمیم به نوشتن  داشته باشم حتما ادرو بهت میدم
عاشقانه هات پایدار بانو

خواهش میکنم عزیز دلم :)

هوم فدات شم :)

۰۴ تیر ۲۲:۳۵ یا فاطمة الزهراء
:))))) 
اصولا من خیلی نابودگرم 18 رمضانه

:)

سلام بلاگر جانم.
صبحت بخیر...باز شنبه شد و من اومدم...
دندونت در چه حاله دوستم؟
چه خوب که زیاد اذیت نشدی.نه بابا دیگه بمیرمم پیش اون دکتره نمیرم..
خوب راستش نمیدونم شایدم آستانه ی درد آدما با هم فرق میکنه و من خیلی نازنازیم...اماخوب من واقعا وقتی زور میزد که دندونمو بکنه با تمام وجودم حس میکردم...یه جورایی اصلا بی حس نبود...باهربار فشاری که میداد جون از تنم میرفت...این غیر طبیعیه دیگه نه؟
خخخ آره بابا جلوی استادا که صداشو در نمیارم مودب پور میخونم اما خوب میخوام یکمی آدم بشم و رمانای معروف دیگه که به قول تو ارزش ادبی داشته باشه هم بخونم...حالا این بار برم کتابخونه ببینم چی داره چی نداره...
امیدوارم امروز همه ی شما دوستام پست بذارین...

سلام عسلم :)
خوش اومدی :)
حتما الان خوابی البته :|
دندونم عالیه فقط روز اول یه دونه مسکن خوردم.. یه کم تو باز و بسته کردنش برای غذا مواظبم اما دیگه مث اون دفعه یه هفته سوپ خور نشدم :)
نازنازی بودن تو که به کنار :دی اما به نظرم دندون با دندون هم فرق میکنه شاید اون دندون تو خیلی بد قلق بوده خیلی کج بوده و دکترت هم که ظاهرا تعریفی نبوده..
منم دندون اولیم موقع کنده شدن ریشه ی عمیقی داشت و موقع درآوردنش مطبو گذاشتم رو سرم خخخ خوب دردم میومد.
حالا ما خوبیم من آبجیم یه دندون عقل داشت نهفته یعنی باور کن ریشه اش تا حلقش امتداد داشت.. وقتی جراحیش کرد تا چند روز یه ور صورتش اندازه اوریون ورم کرده بود ..
تو یکی از کامنتا برای یکی به اسم اسما اسم ده تا کتاب گذاشتم یه نگاهی بنداز کتابخونه رفتنی :)
خصوصا اون سه تایی که تاکید کردم روش :)

۰۵ تیر ۱۰:۴۷ زینـب خــآنم
اصن میدونی تنهایی غذا خوردن اصلش نـمی چسبه ، چه برسه ب اینک بخوای کلی تزئینات هم بکنی
البته منم معتقدم آدم باید ب خودش هم برسه شدیدا ، ولی این تنهایی غذا خوردن ُ درک کردم و واقعا گاهی اصلا نـمیشه ! و گاهی هم میشه ؛ ولی این اوقات "نـمیشه" ب "میشه" اصولا میچربه !

هوم خوب من کلا موافق نیستم .اگه غذا خوردن برای آدم فقط پر کردن شکم نباشه تو هر شرایطی میچسبه..
ضمن اینکه آدم اگه خودشو کاملا دوست داشته باشه هرر کاری باز تنهایی بهش میچسبه :)

تا دو سالگی که شیر میدی نمیشه رژیم بگیری
بعدش میشه ولی بهتره یواش یواش وزن کم بشه که دوباره زود برنگرده
به حرف کسایی که میگن دیگه لاغر نمیشی اصلا توجه نکن اونا فقط میخوان اهمالکاری خودشون رو لاپوشونی کنن و مسئولیت وضعیت خودشون رو نپذیرن
من خودم الان تو وزن قبل از بارداریم هستم و خیلی حواسم جمعه هومان هم دو سال و نیمشه
به سه سال هم نرسید داشتن اون هیکل چپ و چوله
تازه هنوز برای رسیدن به وزن مانکنی 4-5 کیلویی اضافه دارم که تا عید ان شالله ردیفش میکنم
فقط ورزش نمیشه
تغذیه دوران بارداری خیلی مهمه که به موقعش میام بران موعظه میکنم که چطور بدون پرخوری و بدون اضافه وزن الکی همه مواد لازم رو به بچه برسونی

زیاد بوده خریدات
ان شالله تو ماشین میخری منم همت میکنم ماشین رو از تو پارکینگ در بیارم

هوم اصلا چرا غصشو بخورم..
بعضی ها تمام عمر چاقالو ان و مشکل لباس دارن.. بذار دو سه سال منم چاقالو باشم برای تنوع :))
آره خیلی ها میگن دیگه لاغر نمیشی و من چون تو موقعیتش قرار نگرفتم از الان هی نمیگم چرا میشم میبینید :/

ایول یادته عکساتو دیدم گفتم قبل هومانت با بعد هومانت چقدر فرق داره؟؟ چقدر خوب که داری برمیگردی به اون قبل :)

اصلا من یکی از انگیزه هام برای بارداری موعظه های توئه :))

ان شاالله :))

اون عکسم با هومان مال یکسالگی هومان بود با حداقل ده کیلو اضافه وزن

:)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان