مایوس نوشت :|

سلام :)


+ اصلا انگار قرار داد بستن منو هی با صدای زنگ و اینا بیدار کنن :/ خوب بذارید آدم تا لنگ ظهر بخوابه دیگه... عجبا... البته هفت صبح با صدای همسر که از سر کار برگشته بود بیدار شدم..

بلاگر بیدار شو ببین چی تو دستمه

من ناله کنان: چی تو دستته؟

ببینش!

چشم نیمه باز و ..... یه پرستو که شوهرم گرفته بودش..

از جا میپرم اما تو خواب و بیدارم انگار.. میگه گیر افتاده بود تو کانال نورگیر..

میگم برو از بالکن آزادش کن.میگه مطمئنی؟ میگم پ ن پ ^_^

میره و برمیگرده.میگم آزادش کردی؟ میگه کردم اما الان گیر افتاده تو بالکن.بالش آسیب دیده..

دلم طاقت نمیاره و میرم کنار بالکن نگاش میکنم که چجوری بال بال میزنه :((

میگم تو رو خدا بیا این بنده خدا رو درست آزاد کن اینجوری هی میخوره در و دیوار زجر میکشه..  و خلاصه آزادش کرد :) بعدشم که تا خوابیدم صدای زنگ و ....


+ آقا چقدر سینما رفتن دسته جمعی خوبه ^_^  من نمیدونم چرا بادیگارد انقدر زود اینجا از تب و تاب افتاد و من هنوز ندیدمش.امروز من سالوادور نیستم دیدیم.


+ زشت نباشه برای چندمــــــــــــــین بار فیلم "Nine Months" رو دیدم و دوباره کلی خندیدم و لذت بردم که حالم بهتر و بهتر بشه؟


+ فردا تولد خواهر زادمه.به آبجی گفته بودم کیک نخره من میپزم و این یعنی خیلی اعتماد به نفس :| بعد طبق رسپی طیب شف یه کیک ماست پختم که افتضاح شد.. یعنی نوشته بود زمان پخت 20 دقیقه که تو بیست دقیقه کاملا نیمه جامد بود هنوز.. بعدم که بعد دو ساعت دیگه خام نبود دیدم اصلا خیلی بد شده.همه چیز رو هم طبق دستور انجام دادماااا اما نمیدونم چرا اونجوری شد.کلا انداختمش رفت :/

بعد تصمیم گرفتم وا نَدَم و یه دستور دیگه کیکی اسفنجی امتحان کنم.. کلی بدو بدو همه ی وسایل رو آوردم چیدم بعد دیدم شکرم تموم شده :/ دستگاه خرد کنمم چیزای سفت آسیاب نمیکنه و این شد که در کمال شرمندگی  اس دادم گفتم خواهر جان کیک رو خریداری کن فردا ^_^

و اینگونه شد که عنوان پستم شد مایوس نوشت !


+ به این ایمان آوردم که مناسبتها از اونچه که فکر میکنید به شما نزدیک ترند.. الان من از هیچ نظر آمادگی تولد خواهر زاده ندارم که :/

ولی خوب بخاطر خواهرمم که شده فردا باید زود بیدار شم و کارای خودمو بکنم که بعد نهار زود برم خونه ی آبجی براش موهاشو درست کنم و کمکش کنم و این حرفا..


+ شب دوستان به خیر :)

تو اون سوسک رو روی دستت میگیری بعد این پرستو رو نگرفتی؟! :)))
بادیگارد خیلی قشنگ بود..من سالوادور نیستم رو ندیدم ولی میگن زیاد قشنگ نبود :|
خب بعضی از دستورات آشپزی فوت استادی رو نمیگن واسه همین کیکت خوب نشده..
تولد خواهرزاده ات هم مبارک باشه :)

خیلی خوابالو تر از این صحبتا بودم وگرنه نمیترسم از پرنده :)
سالوادور ... خوب خیلی مالی نبود به نظر منم.. یعنی نمیشد تنها به عشق فیلم دیدن پاشی بری سینما ببینیش .برای فان خوب بود دسته جمعی :)
وا! خوب اونجوری چرا به خودشون زحمت نوشتن میدن :/  کیکه عجیب غزیب خراب شد اصن .هرچی فکر میکنم من اشتباهی کرده باشم میبینم نکردم اما نمیدونم چرا :/

قربونت قند عسل :*

۱۷ ارديبهشت ۰۲:۲۵ پونه پلویز
مگر تو بخاطر کیک بگیری بخوابی:))))
من چرا نمیرم فیلما رو ببسنم:|||
الان پست خصوصی رمز و میذارم:)

خوب بسکه کچلی دیگه :))
ممنون.

احتمال زیاد دمای فرت تنظیم نیست، یبار باید با دماسنج رگلاژ کنی.
×ی مدت نیستم احتمالا، نگی بی معرفت...

عه دمای فرم :/

باشد.خدا به همرات :)

۱۷ ارديبهشت ۰۲:۵۷ زینـب خــآنم
واسه مردم قول دادن سخته ، بنظر من از این ببعد اول درست کن ، زودتر ینی ؛ بعد ب طرف بگو من درست میکنم شما زحمت نکش  ; )  : دی

هوووم. آره کاش قبلا درست کرده بودم :(

کیک خونگی محشره
ولی من ترجیح می دهم برای مهمونی با خیال راحت از بیرون خرید کنم بدون استرس ...
سالوادور نیستم را دوست داشتم ..

اینم حرفیه ..

هوم بد نبود به نظر من هم :*

۱۷ ارديبهشت ۱۱:۱۴ دختر ـــَ ک
پیشگیری بهتر از درمان است:پی
به نظر من که تو شرمنده خاهرت شدی خیلی بهتر از این بود که فردا با کیک تو خاهرت شرمنده مهموناش بشه. اولی رو میشه از دل درآورد دومی رو هرگز:دی
الان این حاوی خشونت بود؟

حالا خیلی هم شرمنده نشدماااا یه کم خورد تو ذوقم .. نه باحال بود :دی

آخی طفلک پرنده 
همین که این توانایی رو در خودت دیدی که برای یه جشن کیک بپزی خیلی خوبه که!حالا نشدم نشد 
راستی من رفتم وبلاگ چی نپوشم اما واقعا چیز زیادی دست گیرم نشد درباره ی لایه بردار 
خب کچل میشی اگه بهم بگی از چه لایه برداری استفاده میکنی!! نچ نچ نچ نچ بلاگر هم انق خسیس :-\ نچ نچ نچ نچ نچ نچ نچ 

اوهوم :(

بابا جشن تولدی نیست که. خودمونیم فقط :/
خوب شما باید وقت بذاری براش پیدا کنی چیزای مورد نظرتو. اون کلید جستجوش معمولا کار نمیکنه. بذار تا یکی دو روز آینده لینک صفحه ی مورد نظر رو برات تو وب خودت کامنت میکنم.
من الان دارم از لایه بردار کیو وی استفاده میکنم اما تموم بشه عوضش میکنم.اونجا گفته بود لایه بردار فری من بخرید که من پیدا نکرده بودم اما تازگیا پیدا کردم. بابا میگم اونجا رو بخون چون کلا مطالبش خوبه.. خاک تو مخ تنبلت :))))

اشکالی تو دستور یا طرز کارت نبوده اما ازونجایی که همیشه وقتی ی جایی قول میدی بعدش باید بدجور ضایع شی خراب شده 
وگرن در شرایط عادی درست کن از عالی هم عالی تر میشه
اوخی پرستو:)

  خخخخ دیوونه..

بلاگر همش چند روز نبودم یعنی شارژ نداشتم چقدر پست گذاشتی فعال خانووم 
در مورد پستای مخصوصت دوست دارم بگم بیا بغلم فقط همین
در مورد این پستت چی بگم اینکه خاک تو مخت با اون کیک پختنت

روم سیاه خواهر :)
قربون بغلت مهربون خانم :*

خخخ واقعا که..

تولدش مبارک باشه ؛ چی کادو گرفتی؟!

من سالوادور نیستم چجوری بود به نظرت؟

سلامت باشی.. نقدی دادم قراره اسکیت بخره منم یه ور کارو گرفتم :)
من سالوادر نیستم ... ارزش اینکه دست جمعی بری ببینی خوب بود ولی با توجه به رقم فروشش فکر میکردم خیلی بهتر از این باشه :)

۱۷ ارديبهشت ۱۵:۱۴ خانوم خونه
الهی بیچاره پرستو . . .

تولد خواهرزادت مبارک عزیزدل...

پس عکس کیک خوشگلت کو؟؟

اوهوم :(

قربانت :*

میبینم که پست رو با شکم گرسنه خوندی خوب دو زاریت نیفتاد که چی شد :|

یعنی الان مشخصه که من خیلی تنبلم؟ :-P نه خداییش خیلی تابلو نیستا :-P

همین لایه بردار فری من چقدر در میاد حدودا؟بعد از استفاده از لایه بردار پوست خشک و پوسته پوسته میشه؟
لدفن اندکی راهنمایی در این زمنیه,بدجور لازمم بخدا :-* تی دست قوربان :-*

از اولم مشخص بود من به روت نمیاوردم :دی

اون فری من گمونم سی و دو تومن بود :) آره تا یه ماه اول یه کم به هم میریزونه :/
دیگه چی بگم؟
خواهرم که شروع کرد استفاده صورتش داغون شد اما برای من دوره ی به هم ریختگیم کم بود.هفته ای دو بار بوخور بابونه میدادم که عاااالی بود.
اینا رو بخون عزیزم :
http://chi-napooshim.com/item/116-skincare-at-each-decade-of-life.html
و

http://chi-napooshim.com/item/82-how-to-use-facial-masks-and-scrubs.html

سلام بلاگر جونم
ناااااازی پرستو
سینما دسته جمعی محشره... آخرین بار با دوتا از دخترخاله هام رفته بودیم شیار 143... فیلمش خیلی تاثیرگذاره، اما با همون تاثیرش کلی بهمون خوش گذشته بود
واسه کیک هم غصه نخور، به قول دوست مون هر موقع پای آبرو وسطه و میخوای واسه یه جشن یا مهمونی چیزی درست کنی همین میشه
واسه من انقده پیش اومدهههههه!!!
تولد خواهرزاده ت مبارک باشه، الهی که زیر سایه ی مامان و باباش به بهترین ها برسه
میگم بلاگر، اون کیک قابلمه ای رو درست کردم، البته ساده، بدون کاکائو... مامان من کلاً سخت سلیقه ست، اما از این کیک خوشش اومد و حسابی لذت بردن
تا حالا کلی کیک پختم، هربار هم متفاوت، اما تا حالا به جای شکر از پودرشکر استفاده نکرده بودم، تجربه ی جالبی بود
حالا اینبار میخوام روش رو شکلات بریزم

سلام به روی ماهت عسل :*
هوم اون موقع ما سینما نداشتیم اینجا :( الانم حال ندارم سی دیشو بگیرم نگاه کنم :)
واقعا :)
قربونت عزیز ممنون :*
آخی چه خوب :) نوش جونتون :)

۱۷ ارديبهشت ۲۰:۰۸ εℓï -`ღ´- εɓï
:)

ای جان پرنده ^_^ من فقط جرات گرفتن پرنده رو دارم..اونم بالاش باید بسته باشه :))

به به کدبااانووو:) حتما دستور مشکل داشته...

اکشال نداره فدای سرت پیش میاد.کاش کوکی میدرستیدی همون بیسکوییت خوشگلا :))
خوش بگذره...

^_^ بالاش بسته باشه؟؟ O_o  میخوای دور نوکشم چسب خورده باشه؟؟

هوم نه انگار فر و موادمون با هم فرق میکرد :(

چند وقته دلم میخواد ازشون درست کنمااا :)
قربونت :*

۱۸ ارديبهشت ۰۰:۰۸ ᓄـــომlἶհεـــلیـפــہ
اخاخ نگو از کیک .....

منم وقتی واس خودمون کیک درس میکنم خوب میشه
اخااخ شانس من میخاستم واس پدر بزرگم یکی ببرم کلا پف نکرد ... یعنی داغون شدم..

ای جونم امدادگر

خخخ منو تو غمت شریک بدون پس :)

:*

چرا همیشه وقتی تصمیم گرفته میشه کیک بپزیم شکر نیست ؟؟:)))))
دیروز هم این اتفاق واسه من افتاد :| 

تولدش مبارک پیش پیش :*

چه حسن تصادفی :)

قربونت عزیزم :*

سلام  خاااانم
من پست هاتو خوندم بلخره :))
اخی پرستو
وای من که افسرده میشم کیک بپزم و خراب شه
منم یبار برای تنوع شیر ریختم بود افتضاح شد
تصمیم گرفتم دیگه خلاقیت به خرج ندم و با روش قبلی انجام بده :))
تولدش مباااارک :-*

خدا قوت عزیزم :)))
افسرده ؟؟ اگه قرار باشه آدم بخاطر یه کیک اونقدر ناراحت شه باید کلا سرشو بذاره بمیره که >_<

قربونت :)

سلام بلاگر جون جونم...
خوبی عزیزم؟صبحت بخیر..
مشکل نت من همچنان پابرجاست...ینی یه لحظه وصله و یه لحظه قطه...خوب مشکل اینه که تا اون جایی که من میدونم مشکل از مودمم نیست و اونا حرف .. میزنن....
واییی من اصلا نمیتونم با این پشتیبان ها مهربون صحبت کنم و اینا...بدم میاد ازشون.تو چه آدم منعطفی هستی بلاگر...واییی پشتیبانای از خود راضی...ایشش....
تولد خواهرزاده ت مبارک باشه عزیزم.ایشالا امروز کلی بهتون خوش بگذره...
کیک خونگی عالیه به نظرم...اما برای جشن تولد همون کیک آماده بیشتر میچسبه...همون بهتر که از بیرون میگیرین.خخخخ.
روزت خوش و به شادی.

سلااام ای بابا کاش درست شه ..این که نشد زندگی تو همش نیستی انگار:/
خوب میدونی؟ پشتیبان ها هم در طول روز باید پاسخگوی خیلی نفر! باشن..  بعد خیلیا کلا به خاطر مشکلی که پیش اومده کاملا بی اعصاب زنگ میزنن و از پشتیبان ها طلب کارن..
بخاطر همین ممکنه وقتی آدم زنگ میزنه خیلی خشک و به قول تو از خود راضی به نظر برسن اما اگه خود ما باهاشون با روی خوش حرف بزنیم معمولا جواب میده..
قربونت عسل تولد خواهر زاده ی تو هم مبارک باشه خخخ (همون عید شما مبارک /عید شما هم مبارک بود ^_^)
کیک خونگی منظورم کیک قابلمه ای اینا نیست که منظورم کیک عالی با تزیین باتر کریمی خامه ای فوندانتی...
خوب اینا رو برای مناسبت ها درست میکنن دیگه.. البته اونایی که واردن نه من :))  حالا من تلاشمو میکنم یاد بگیرم بالاخره تا برای سالگرد ازدواجمون حداقل درست کنم ^_^
قربونت :*

ویش ویش ویش واسه خواهرزاده ت که خاله به این خوبی و مهربونی داره..^_^
میگم این فیلمه رو دارم دانلود میکنم.اگه خنده دار نباشه میخورمت هاااا^_^
بهت خوش بگذره تولد :-)

ویش ویش ؟؟ o_O
حرف نداره مطمئن باش :)
قربونت :*

کجایی تو!؟

دالی :)

شف طیبه فرش حرفه ایه موادهای اولیه اش هم اکثرا خارجکیه که تو بوشهر تو همه مغازه ها هست ولی تو شهرهای دیگه پیدا نمیشه منم یه وقتایی یه چیزایی رو بیشتر از چیزی که اون میگه میذارم تو فر بمونه... رفته بودم بوشهر میخواستم یک عالمه چیز با خودم بار کنم بیارم ولی وقت نشد برم بازار
اما کیک ها رو اول با دستورهای هانی شف درست کن فرش مثل مال ما خونگیه بعضی از کیک های شف طیبه رو هم درست کرده من معمولا یه دستور رو مال هر دوتاشون رو چک میکنم
من الان تو کیک پختن یه کم حرفه ای شدم ... میدونی !!!!!


عجب :/

حرفه ای :))))

ببخشید من انقد کم‌پیدام اصلا حال وحوصله‌ وبلاگ ندارم میدونی که...!

آره عزیز دلم میدونم.. اما بهت گفتم که خودتو اینجوری ناراحت نکن مگه نگفتم کچل :(

سلام بلاگر خانومی.
صبحت بخیر.
دیدی هستم؟فعلا که از دیروز تاحالا نت بازی در نیاورده و من هستم...
تولد خوش گذشت؟آخجون دیدم میخواد اسکیت بخره...
من بچه بودم اسکیت باز قهاری بودم...از سه سالگی بابام برام خرید و به طور حرفه ای کار میکردم...توی پیستی که میرفتم تنها دختربچه ی کوچولو من بودم...تازه حرکات نمایشی خاص هم بلدم....هرچند الان چند ساله که سوار نشدم...اما عاشقم و یه روز بچه دار بشم حتما اسکیتو بهش یاد میدم..
من از بچگی عاشق اسکیت بودم و زیاد به دوچرخه سواری علاقه نداشتم.
خلاصه که اسکیتش مبارکش باشه از الان...حتما بذارین حرفه ای یاد بگیره که عالیه.تازه پاهارو قوی و خوش فرم میکنه.
در مورد پشتیبان ها هم...وووووی من که حرفتو قبول ندارم..
خوب منم با هیچ کدومشون با بی ادبی و طلبکاری حرف نزدم.حتی وقتی عصبانی هم باشم میدونم که تقصیر اون بنده خداها نیست و اونا که کاره ای نیستن.
درست و حسابی سلام میکنم خسته نباشید میگم بعدش مشکلمو میگم.اما یه سریاشون واقعا خنگن...میگه مودت چیه؟میگم شاتل.میگه اصلا مودم شاتل وجود نداره خانوم.حالا به یه لحن بدی میگه.
خوب وقتی من دارم ینی وجود داره دیگه..
بعدشم که حرفای تکراری و مزخرف..اووف.
به نظر من آدمی که شاغله..توی هر شغل و جایگاهی که باشه باید با مردم خوب برخورد کنه...حالا میخواد رییس جمهور باشه یا یه کارمند ساده.
از کسایی که وقتی سرکارشونن انگار طلبکارن و انگار به زور اونجا وایستادن بدم میاد.حتی بعضی از فروشنده ها به زور جواب آدمو میدن...انگارکه مثلا ما زورشون کردیم اونجا وایستن و فروشندگی کنن.من که اگه یه از جنسی خوشمم اومده باشه از همچین آدمایی خرید نمیکنم.قشنگ تو روشون میگم...بیا بریم بیرون مامان...انگار این آقا قصد فروش نداره.ایشششش.
آره بابا...بلاگر...واقعا چی در مورد من فکر کردی؟؟؟فکر کردی من منظورم کیک قابلمه اییه؟خخخخخخ.فکر کن واسه تولد اون بچه با یه کیک قابلمه ای وارد خونه شی.همونجا میندازنت بیرون.خخخخخ.
آخجون کیک سالگرد...از الان مطمئنم خوشمزه میشه.کاش نزدیک بود برای منم میفرستادی.
وایی چقدر حرف زدم...اوووف.برم دیگه.روزت بخیر جیگری.

سلام گلم ..گمونم الان خوابی :/

چه باحال. اقا من از اسکیت میترسم. یه بار پام کردم هر کاری کردم نتونستم حتی یه قدمم بردارم اما دوست دارم اگه یه روز دختر دار شدم دوتایی بریم باشگاه یاد بگیریم.
اوهوم در مورد اونا که در هرصورت طلبکارن حق با توست.
خوب اخه یه جوری گفتی دیگه.. چون کیک خامه ای که تو خونه بپزی مسلما از مال بیرون بهتره چون میزان خامه ایناش دست خود آدمه ا:/
از الان گمونم باید ده بار بپزم خراب کنم تا بالاخره دستم بیاد..
کاش نزدیک بودیم من هفته ای یه بار برات کیک درست میکردم میومدم یه عدس پلو میخوردم عوضش با سالاد شیرازی ^_^

بعد از اون همه نوشتن الان اون یکی کامنتتو دیدم.خخخ.
گفتم بیام بکمی هم در مورد اون فک بزنم و برم...
نه بابا مامان میثم آرایشگاه نمیره که..
آخه مامان میثم چادریه..نمیشه که با مینا بره مثلامو شنیون کنه و آرایش و اینا...
چون مو که کلا زیر چادر خراب میشه هرکاری کنه..آرایشم که کلا نمیکنه.
خانوم جلسه ای و چه به آرایش؟خخخخ.
اما خوب قراره وقتی از محضر برگشتن خونه...مهسا دختر دایی میثم زحمت موهای مامان میثم رو بکشه و یکمی هم آرایشش کنه برای جشن شب.

در مورد آرایشم...به نظر من شب عقد حق عروسه که بدرخشه و با همه متفاوت باشه...برای همین بدم میاد از کسایی که یه جوری آرایش میکنن که از عروسم عروس تر میشن...
اما خوب امون از غیرت آقایون...راستش من به حرف میثم زیاد اعتباری ندارم...گفته باشه..اما مطمئنم بخوایم بریم محضر و منو با اون آرایش چشم ببینه خون به جیگرم میکنه...باید مامان میثمو بفرستم راضیش کنه.

دیوونه خخخ.

اهان خو اوندفه بهت گفتم باهاش برو تنهاس خواهر نداره گفتی تنها نیس مامانشباهاش میره.
خلاصه خدا بهت رحم کنه کلا روز عقد رو زیاد افتابی نشو جلو میثم :دی
ایده ی جلو انداختن مامانشم خوبه..
بوس

دستت طلا عسیسم:-*

خواهش میشه ,:*

۱۹ ارديبهشت ۱۱:۴۸ لی لی (لیلی نامه)
کیک یک دو سه چهار شف طیبه، برای بیس کیک تولد خیلی خوبه... من بارها امتحانش کردم... از اسفنجی راحتتره:)

ممنون عزیزم از راهنماییت..
حتما درست میکنم :)

سلام. طفلک پرنده،درمانش میکردی،اینجوری بقیه موجودات میخورنش.  چه چیزایی همه بلدن بپزن،همینکه تلاش کردی خوب بوده ها. تولدش مبارک. من از دوران ابتداعی به بعد سینمانرفتم اصلا،هیشکی منو نمیبره

من مگه دکتر حیوونام؟؟ بلد نیستم که.. بعدم تو هر جعبه اینایی هم اگه میخواستم نگهش دارم که سلامت شه کاملا میزد اونیکی بالشم داغون میکرد..

امیدوارم بالاخره تلاشم نتیجه بده :)

عه خوب بعضی فیلما تنها دیدنشونم مزه میده.. مثل همین بادیگارد.ابد و یک روز .کوچه بی نام...  حیفه برو

خخخ باشه من تعویض کیک با عدس پلو رو هستم.
چون به شدت به کیکای خوشمزه علاقه دارم....حاضرم هرچقدر بخواب برات غذا بپزم اما هروفت هوس کیک کردم برام بپزی.خخخخ.
چه معامله ی خوبی
من مطمئنم اگه من و تو خونه مون نزدیک هم بود.علیرغم تمام تفاوت هامون دوستای محشری میشدیم.

اصلا من پیشنهاد بد به کسی نمیدم :)))

هوووم.. واقعا کاش نزدیک بودیم هرچند الانشم تو برای من دوست محشری هستی :)

سلام. کامنتهاتوتوپست آوامرتب میخونم. خوشبحالت که دل خوشی داری وراحت ازپس زندگی برمیای. ازکامنتهاتم متوجه شدم آدم شادی هستی. دقیقابرعکس من. من توزندگی متاهلیم که شانس نیاوردموهمش دردوغصه. کامنتهام تووب آواجون هستش. اگه راه حلی واسه آرامشم سراغ داشتی بهم بگوخواهشا. روزت خوش

سلام آزاده ی عزیز..
من هم کامنتهای شما رو گه گاه تو وب آوا خوندم و ناراحت شدم و چه جالب که توجه ما به هم دو طرفه بوده :)
من چیز زیادی از زندگیت نمیدونم اما من هم روزی خیلی فرو رفته تو مشکلات و داغون بودم.کم کم خودم رو پیدا کردم و برای شادی که الان دارم تلاش کردم.
همیشه چیزهایی هستن که همه چیز رو به هم میریزن اما نهایتا هنوز دارم یاد میگیرم که از درون زنده باشم :)
تو هم اگه اراده کنی شک ندارم که میتونی..
هر وقت دوست داشتی باهام حرف بزن عزیزم  و اگه وب داری آدرسش رو برام بذار تا بیشتر باهات آشنا شم :)

ویش ویش ویش ینی موش بخوره خواهر زاده ت رو ^_^

^_^

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان