قبل عمل

بچه ها جان سلام.

 

از وسط یه روز خیلی خیلی بهاری گزارش میکنم...

در حالی که کوروش کنارم بازی میکنه و صدای خروس همسایه میاد و از پنجره ای که به سمت دریا و شالیزارها بازه نسیم خنکی داخل میشه...

 

این روزها گاهی شده که فکر کردم دیگه نوشتن رو فراموش کردم. چجوری شروع کردن رو و ارتباط گرفتن رو و تعریف کردن رو .... 

هیجان زده شدن لا به لای این خطوط رو و شاد و غمگین شدن و شکفتن رو...

 

بعد یک مدت طولانی نوشتن واقعا از سخت ترین کارهای دنیاست...

 

حال من آرومه بچه ها... طوفان هایی از سر گذروندم . طوفان هایی توی دلم دارم . اما روی قایق درست نشسته ام و به سمت درست میرم. گاهی از قایقم پرت میشم داخل آب و شوری میره ته حلقم... سرفه ام میگیره و نفسم تنگ میشه . دست و پا میزنم و تقلا میکنم اما قایقم گم نشده .باز میچسبم بهش. با سماجت... و سوارش میشم و خستگیمو روش در میکنم و نفس نفس هامو میزنم تا باز همه چیز عادی شه... تا بتونم لذت ببرم. وسط این دریای عجیبم. به یه سمتی میرم که قطب نمای وجودم میگه درسته اما نه ساحل شروع معلومه نه مقصد و این کمی ترس داره... 

 

اوضاعم با خانواده بد نیست. فاصله ام به اندازه است. نزدیکی ام به اندازه است. هنوز بلد نیستم به وقتش درست و صادقانه و دور از خشم جواب لازم رو بدم و میام خونه و دو سه روزی خود زنی میکنم...

ولی خوب درست میشه این هم...

 

امروز هفت گیگ اینترنت رایگان داشتم. نشستم چند تا کارتون دانلود کردم که کوروش عاشقشون باشه. و دو تا از فیلمهای نوید محمد زاده رو و فیلم قرمز رو هم :)

 

پری روز نشستم فیلم Hanibal raising رو دیدم و کیف کردم. کلا من عاشق این چند گانه ی هانیبالم... 

 

دارم کتاب به بچه ها گفتن از بچه ها شنیدن رو با جدیدت میخونم و هر روز یه اپیزود از پادکست هلی تاک رو گوش میدم و دیوانه وار با قلاب بافی اسکاچ میبافم... بهم آرامش میده و مثل شماره دوزی اون دقت عجیب رو نمیخواد و داغونم نمیکنه... یه عالمه اسکاچ دارم الان. هی راه میرم به همه اسکاچ میدم :/ :)

 

و اینکه دیگه فصل ده سریال محبوبم فرندز هستم... 

 

همین دیگه روزهام به این منوال میگذرن. گاهی عصر ها میرم خونه ی مامانم. با هم میشینیم رو ایوون و کاهو با آبغوره و دلار میخوریم.

 

دوچرخه سواری نرفتم دیگه اما کوروش رو تقریبا مرتب میبرم که سواری کنه... یک هفته ای میشه بهش یاد دادم به جای نیم رکاب یک دور کامل رکاب بزنه. خوشحالم خیلی .بهش گفتم یه جایزه داره و براش یه کتاب خوب خریدم اما هنوز بهش ندادم.

با سیاوش هم ...

خوبیم. هنوز تلاش میکنیم. جفتمون. من گاهی فکر میکنم سیاوش چقدر بیخیاله. اما دیروز که با نسیم گپی زدم آروم تر شدم. گاهی یادم میره هر آدمی یک جوری از پس دریای طوفانی خودش برمیاد و یک روشی برای دوباره سوار قایقش شدن داره. یادم میره که روش سیاوش مثل مال من نیست. یادم میره سیاوش آدم سکوت کردن و تو خودش فرو رفتنه و این هیچ به معنی این نیست که دوستم نداره یا رابطه ی ما امن نیست. واقعا چرا یادم میره آخه؟ 

سیاوش مرد خوبیه. در واقع مرد خیلی خیلی خوبیه که در آستانگی  یازده سالگی ازدواجمون هنوز قلب منو کاملا با اون فرم ابراز عشقش توی سینه ام تکون میده.

و میدونم اینکه من مدام پی در آوردن شور عشق هستم دلیلش ارتباط نا امن من با شخص خودمه. ولی خوب خل میشم. دچار حس نا امنی میشم. و عوضش رو سر اون بیچاره درمیارم گاهی ... 

یعنی من اگه این خوبی بی اندازه ام رو وقتایی که واقعا خوبم نداشتم حقم بود سیاوش دمش رو روی کولش بذاره و بره. اما هر چی بد میشم هم نمیره . چون عشقم رو دوست داره. خودم رو دوست داره و با روش خودش با بدیهام کنار میاد و من تحسینش میکنم. من خودم با خودم کنار نمیام :/

 

بچه ها من یکشنبه ای که در پیشه نوبت جراحی بینی دارم و اینجا بگم که من دارم عمل اصلاح تیغه ی بینی برای درست شدن تنفس انجام میدم ولی در کنارش زیبایی هم انجام میدم. این روزها شدیدا استرس دارم و تقریبا هر شب خواب میبینم بیمارستانم. الان فقط دوست دارم چشممو ببندم و باز کنم و دو ماه از امروز گذشته باشه.

از اینکه رو بینی چسب باشه شدیدا بدم میاد.از اینکه یک مدت خوابم خوراکم و کار کردنم و همه چیز تحت تاثیر اون عمل قرار میگیره شدیدا بدم میاد. ولی میخوام انجامش بدم.لطفا برام دعا کنید که گند زده نشه. من نمیخوام تغییر عجیبی بکنم اصلا. 

 

ولش کن بذار بحثو عوض کنیم اصلا :)

 

بچه ها من دو تا سوال تربیت کودکی دارم. ببینم نظراتتون چیه و عملکردتون چجوری بوده؟

 

یک اینکه به بچه هاتون از چه زمانی حق انتخاب لباس موقع خرید دادید؟

ببینید کوروش عاشق شلوار جینه. بعد جدیدا شلوارش پاره شد و انداختیمش و یک شلوار پارچه ای موند که از عید میپوشید و دیگه نهایت یک ماه دیگه بتونه بپوشه و یک شلوارک آزاد جین تا زیر زانو داره که اصلا دوستش نداره و وقتایی که شلوار پارچه ای کثیف باشه به زور و با گریه میپوشه.

 

بعد من دیروز بردمش یک مغازه ای که براش خرید کنم. بهش گفتم بیا این شورتک جین رو بردار. مناسب فصله و راحته . اما کوروش با سماجت و التماس و لفطا لفطا گویان یه شلوار جین کشی برداشت .از اینها که چسبونن .بعد عاشقش شد و گفت من همینو میخوام و یه کمم گریه کرد که من شورتک نمیپوشم.

من شلوار جین رو خریدم براش.ولی همش به خودم میگم شاید بهتر بود نمیخریدم.تو این شرجی شمال آخه شلوار به این تنگی که نه پوشیدنش راحته نه درآوردنش راحته نه بازی اینا باهاش چرا اینکارو کردم؟ شاید بهتر بود بگم پاییز که شد شلوار میخریم ولی الان باید شورتک بپوشی. هان؟؟؟  

نظرتونو در باره این بهم بگید لطفا

 

مورد بعدی هم اینه که هفته پیش من رفتم منزل دایی که کوروش با پسر دختر داییم بازی کنن. اینها تو خونه سر وایت برد داشت دعواشون میشد که دختر داییم به پسرش گفت تو برو با گوشی من بازی کن بذار کوروش روی وایت برد نقاشی کنه. که کوروش هم شروع کرد بالا پایین پریدن که گوشیتو بده به من. خلاصه بعد از یه کم گریه و جیغ و فلان دختر داییم گفت تو عین این بازی رو توی گوشیت نصب کن براش بذار بشینن بازی کنن. من همونجا دو دل شدم چون اصلا من به کوروش گوشی ندادم تا حالا اما حدود یک ماهه هر وقت خاله هاش رو میبینه چون پسر خاله دختر خاله هاش همه با گوشی و تبلت مشغول میشن ، با گوشی خاله هاش بازی های ساده پرتاب کردن توپ های رنگی میکنه.

من اون بازی رو نصب کردم. اسمش همست game for kids. که توش یه مجموعه بازیه مثل پازل و نقاشی و رنگ آمیزی و هزار تو و معرفی حیوونا و وسایل نقلیه به زبان انگلیسی و اینها. میخوام بگم به خودی خود من ایرادی تو بازیه نمیبینم. ولی همش میگم کوروش چهار سالشه خیلی زوده که گوشی دستش بگیره. 

الانم روزی چند بار بهم میگه بذار بازی کنم و من یک الی دو بار بهش اجازه میدم. یه وقتی که میگم وقتش تموم شد ممکنه گریه هم بکنه . اما خوب  کوتاه نمیام. اما باز میترسم دیگه. میترسم که فکر و ذکرش و ولعش بشه بازی با گوشی... 

نظرتونو درمورد اینم بهم بگید لطفا .

 

همینا دیگه . من امروز نوبت دندون پزشکی دارم. برم یه کم با کوروش کاهو آبغوره بخورم و کم کم آماده بشیم بریم خونه مامانم که از اونجا راحت بتونم برم مطب.

بچه ها دلم برای نوشتن تنگ شده بود. اگه هنوز منو میخونید مرسی ازتون :)

 

لطفا اگه تجربه جراحی بینی هم دارید و فکر میکنید یک حرفی میتونید به من بزنید که کمکم کنه حتما بزنید :)

 

مینا من وسطِ فیلم دیدنم یهو وبمُ باز کردم دیدم بعدِ مدت ـها پست گذاشتی، اون َم در موردِ عمل

دیگه از ذوقم بازش کردم و فقطم رفتم سرِ اصلِ مطلب که میدونستم جراحیِ بینیه :دی

همون لحظه خواستم کامنت بذارم، گفتم زشته من که کلِ پستشُ نخوندم، صبر کنم بعدِ فیلم بیام کاملشُ بخونم مثِ آدم کامنتِ منسجم بذارم

که دیگه خطِ آخرِ پستتُ دیدم ... گفتم بذار الان حرفمُ بزنم که دلِ تو َم آروم ـتر شه

حالا بعداً سر فرصت باقیشُ هم میخونم ^_^

یعنی تا گفتی عمل، من جای تو ذوق کردم!!! :دی

دقیقاً دیروز بود فک کنم! تو پیجِ دکترم، یه عکسِ بعد از عملِ یکی از به قولِ خودشون "زیباجو" ـهاشُ دیدم

با همون لباسِ اتاق عمل و تو بیهوشی!

شاید باورت نشه! ولی دلم خواست برگردم به روز عمل خودم!

حسابی برا اون لحظه ـها و حال و هواش دلم تنگ شد!!

انقد که ذوق داشتم و حسش باحال بود! :دی

وای اصن یادش بخیر ^___^

وقتی داشتم برا عمل آماده میشدم ...

تو اتاق عمل که منتظر بودم بیان بیهوشم کنن ...

اون لحظه ای که داشتم به هوش میومدم ...

وقتی مرخص شدم ...

از همه بهتر هفته بعدش که بینی جدیدمُ برا اولین بار دیدم ^_____^

 

ایشالا که دکترِ تو َم حسابی کارکشته و خوب باشه و عالی برات دربیاره ...

خداییش من اصلاً درد نداشتم!

حتی کبودی و سیاهی َم نداشتم

فقط یکم پشتِ چشام اولش زرد و بعد بنفش شد

یه جوری که همه فکر میکردن سایه چشم زدم :))

ولی همون َم بعدِ یه هفته اصلاً اثری ازش نموند ...

اتفاقاً من َم چسب زدن دوست نداشتم ...

اما چسب زدنش َم باحال بود :دی

جالب اینکه من ابداً با جراحی بینی موافق نبودم!

یهو طیِ یه تصمیمِ آنی رفتم دکتر و اولین وقتُ واسه عمل گرفتم و

در عرضِ کمتر از یه ماه رفتم زیرِ تیغِ جراحی!

راستش فقط هفته یِ اول خیلی کم اذیت شدم ... سرِ رعایت کردنای دوره یِ نقاهت

اینکه هرچیزی نمیتونستم بخورم و گرسنگی بهم فشار آورده بود!

البته خوبیش این بود من خیلی کم بخیه داشتم!

باقیش َم که همه خوب بود ^_^

آها، فقط یه بار َم بعدش که بینیِ جدیدمُ تو آینه میدیدم، به شدت پشیمون شدم

حتی اشکم دراومد که این چه کاری بود با قیافه خودم کردم؟؟؟

ولی فقط همون یه بار بود و دیگه حسابی راضی و خرسند بودم

هی َم فک میکنم چرا زودتر این کارُ نکردم من؟؟؟ :دی

 

خلاصه که تجربه یِ خیلی خاص و جالبیه ^_^

اگه سوالی داشتی درموردش حتماً ازم بپرس ^_^

عه وا سلام...

مرسی دختر که با این اب و تاب برام تعریف کردی از خودت و تجربه ات.
الان چه مدت از عملت گذشته مهلا ؟ 
من هیچوقت مخالف عمل بینی نبودم .برای خودم فقط لازم نمیدیدم.یعنی ااز همون ده سال پیش با سیاوش گاهی درخوردش حرف میزدیم ولی بعدش هر دومون میگفتیم ولش کن چه کاریه . الان هم من پستم رو نمیخواستم طولانی کنم اما در اصل من فقط نیتم جراحی تیغه بینی برای اصلاح انحراف و انسداد بود . ولی دکترم گفت که بعدش سوراخای بینیم ممکنه خیلی تا به تا بشن و از اونجا من به زیبایی برای اصلاح اون نقص فکر کردم. من با تمام وجود امیدوارم پشیمون نشم . خیلی بده ادم پشیمون بشه . خیلی تغییر کنه و بعد نتونه با چهره جدید ارتباط بگیره . 
بگو بهم گچ روشو چند روز بعد باز میکنن. و تو برای از بین رفتن جای بخیه چه پمادی استفاده کردی ؟ آیا ماساژ خاصی هم انجام دادی یا میدی ؟ 
تا چقدر بعدش نمیشه راحت غذا خورد ؟ 

مینا پست قبلی رو دقایقی بعد از اینکه منتشر شد خوندم اما مساعد نبودم جواب بدم،درمورد بازی با گوشی لطفا یه راه دیگه پیدا کن دخترمن از همین جوری شروع کرد و الان گوشی من بیش از ده بازی داره و هرروز باز بازی جدید میخواد و من بیچاره ام

انشالله عملت هم به خوبی پیش بره و هم مشکلش برطرف شه هم حالتو بهتر کنه

خوش باشی الهی

عزیزم الهی الان بر قرار و رو به راه باشی 


وقتی بازی جدید میخواد خودش بلده نصب کنه یا شما انجام میدی براش. اگه شما انجام میدی چرا ؟

آمین . ممنون 

۲۸ ارديبهشت ۱۷:۲۱ زهره ی روان

مینا از کجا میدونی تو مسیر درست هستی؟

یعنی کلا ادما از کجا میدونن تو مسیر هستن و گاهی از قایقشون پرت میشن پایین؟

امیدوارم عمل دماغت به خوبی انجام بشه.

من اگر بودم شلوار رو میخریدم یکم بزرگتر و میذاشتم تو گرما بپوشه و خودش متوجه بشه.بنطرم درستش اینه اما بازم ادمهای مطمین تر مثل نسیم باید در ید چه جوابی میدن.بازی هم بدم میاد تا اونجایی که بشه نمیذارم 

با رجوع به احساسم. هر چیزی که تو مسیر درست باشه ، به ادم حس رضایت میده .همیشه چیزای نادرست ، کارهای نادرست و مسیرهای اشتباه به ادم حس بد میدن.

اخه شلوار بزرگتر معنی نداره . مدل اینها کشی چسبونه . کمرش رو با اون کش دکمه ها تنگ هم کردم. یعنی میخوام بگم بزرگتر از این فقط کمرش گشاد تر میبود و قدش دراز تر . خیلی تو اون لوله ی شلوار توفیر نمیکرد.

سلام مینا جان 

من نظرم اینه که از وقتی که بچه معنای حرفهای مارو میفهمه و کلا میبریمش خرید از خرید وسایلش ذوق میکنه باید حق انتخاب رو به بچه داد و سعی بشه که انتخاب کردن و کنترل بیرونی نشدن رو یاد بگیره و ماهم بعنوان والدین تمرین کنیم از کنترل بیرونی استفاده نکنیم اما با روش درست مثلا بردی مغازه و میخای شلوار بخری چند نمونه شلوار که مناسب فصل هست و متناسب با جیبت و حالا ظاهرشم خوبه انتخاب کن و به کوروش بگو از بین این چند تا شلوار یکی رو انتخاب کن اینطوری با ی تیر سه تا نشونه زدی هم حق انتخاب دادی هم لباسی که مورد تاییدت هس رو خریده هم با اقتصاد اشنا شده غیر مستقیم

در مورد تبلت و گوشی درستش اینه که به بچه ندیم چون اعتیاد اوره و حتی الامکان از نصب گیم های مختلف روی گوشیمون خودداری کنیم ولی از اونجایی که با شرایطت اشنام و میدونم تو ندی خواهرات میدن بهش و این منجر به لجبازی و گریه کردن اون و این دید که مامانم نمیخاد من خوش بگذرونم میشه و مقاومت در برابرش خیلی سخته پیشنهاد میکنم حتما حتما برنامه در نظر بگیر و سفت و سخت مثل یک والد مقتدر به برنامه عمل کن مثلا روزی ۱ ساعت یا دوتا نیم ساعت حتی اگر با گوشی دیگرون باشه حتی کمتر ببرش خونه خاله که بچه ها جلوش لز تبلت استفاده میکنن اگر گفتن چرا نمیای دلیلت را صادقانه بگو اگر تمایل داشته باشن وقتی شما میرین تبلت رو کنار میگذارن

اینطوری اوایل برای کوروش سخته و مقاومت میکنه ولی بعد میپذیره و با این شخصیت منطم و با برنامه بزرگ میشه

ببخشید طولانی شد غلط تایپی هم داره حتما با گوشی نمیتونم درست تایپ کنم

سلام به شما لیلی جان.

شما درست میگی که باید در یک چارچوب مشخص خق انتخاب داد اما خوب تو مغازه وقتی همه چیز معلوم و دم دسته واقعا چهارچوب گذاری از عهده ی من خارج بود . 
الان همش میگم بجای اینکه متوجه نیاز فرزندم باشم تمرکزم رو روی خواسته اش گذاشتم و حس میکنم اشتباه بود .

ممنون از نظرت درمورد گوشی . واقعا خوندن چنین کامنت طولانی که با گوشی زحمتشو کشیدی برام خیلی ارزشمند بود . 

سلام مینا جون 

دوستم زیبایی عمل کرده اصلا اذیت نشده فقط قبل از عمل آب کرفس بخور تا صورتت کبود نشه فقط آرامش داشته باش منم انرژی مثبت میفرستم ،  به نظر منم خیلی زوده به کوروش گوشی بدی سعی کن با کتاب و اسباب بازی سرگرم شه  من میگم گوشی واسه بچه زیر هفت سال سَمه

سلام مهتا جانم. 

اب کرفس. مرسی عزیزم 

وای سرگرم کردن کوروش باز وارد یک دوره ای شده بصورت معضل درومده برای من . 

سلام مینا جان بچه ها تو یه سن لجباز میشن و حس استقلال بهشون دست میده ممکنه تو این مقطع سنی باشه کوروش جان .موبایل هم به نظر من یه کم اشکال نداره که بچه وقتی دست دیگران می بینه به طرفش عطش نداشته باشه ولی زیادش نه اصلا خوب نیست.

سلام رابعه جانم.


اره کوروش کم مونده یه ایالت جداگانه بزنه بره توش زندگی کنه :) 

چی بگم . منم پیش خودم گاهی میگم نکنه دارم با تعصب رفتار میکنم و چه اشکال داره یه کمش در روز؟ 
بعد باز میگم الان خیلی زوده :/ 

عه انقد ذوق داشتم که فراموش کردم بگم چه مدت گذشته؟!!! :)) بس که هولم!

تیر که بیاد دقیق میشه 2 سال!

 

اینجوری که من از دوستام و اونا که تجربه یِ عمل دارن شنیدم، اینا که پرسیدی به دکترت بستگی داره

دکتر من تامپونای بینیم رُ روزِ بعد از عمل درآورد

ولی همون دکتر برای همسرم که شهریورِ گذشته عمل کرد، همون روزِ عمل، موقعِ مرخصیش، درشون آورد!

این تامپون چیزیه که یخورده اذیت میشی باهاش ... چون راه تنفس بینی رُ کامل می ـبنده و مجبوری از دهن نفس بکشی

که باعث خشک شدنِ گلو و لبا میشه و خب اینش خیلی سخته ...

بعد فک نکنم الان هیچ دکتری دیگه گچ و اینا بذاره

یه آتل پلاستیکیِ مخصوصه که اسمشُ یادم نمیاد

با کُلی چسب و اینا

که اصن سنگین و آزاردهنده نیست ...

بعد مثلاً من یکشنبه عمل کردم، هفته بعدش شنبه رفتم و دکتر بازش کرد ...

آها راستی خوابیدن َم تا یه مدت مخصوصاً برا منی که عادت دارم به شکم و پهلو و همه ـطرفی بخوابم، راحت نبود -_-

چون فقط باید به پشت خوابید و روزای اول با دو تا بالشت حتی! که خیلی َم افقی نباشی ...

غذا خوردنُ تا جایی که یادم میاد یکی دو روزِ اول قطعاً باید سوپی و آبکی باشه

و بعدش َم چیزایی که خیلی نرم باشن و جویدنِ زیادی لازم نباشه

دیگه تا یه مدت چیزایی مثِ هویج و آدامس و گاز زدنای محکم قدغن میشه ...

بخاطرِ بخیه ـها خندیدن َم ممنوع :دی

ولی خب سختیش تقریباً تا یه هفته ـس ... دیگه کم کم سخت ـگیریا کم میشه

بازم البته به نوع عمل و درجه ـش بستگی داره!

مثلاً من چون بینیم کوچیک و استخونی بود، به نسبتِ همسر که بینیِ گوشتی و بزرگی داشت؛ بخیه ـهای کمتری داشتم، دورانِ نقاهت و مراقبت و چسب زدنام هم خیلی کوتاه ـتر بود ...

ماساژامون َم متفاوت بود

خودِ دکتر وقتی آتلشُ برداشت، بهم آموزش داد که چجوری و چند بار در روز ماساژ بدم

 

در موردِ پماد هم من از همکارم قرض گرفتم که چند ماه قبل از من عمل کرده بود ...

البته دکترم گفت لازم نیست، حالا چون مال مفته، بزن :))

دکترم اعتقاد داشت اصلاً جای بخیه ـها اونقدی نمی ـمونه که بصرفه کلی پولِ این پمادا رُ بدم و بعدِ یه ماه فقط قدِ یه لوبیا ازش استفاده کرده باشم و دیگه به دردم نخوره!

راست َم میگفت ... مثلاً همسرم با اینکه بیشتر بخیه و اینا داشت، ولی پماد َم نزد، جاشون نمونده

با این ـحال بستگی به پوستِ آدما هم داره

دیدی که بعضیا چقد زود زخمشون خوب میشه و جاشون اصلاً نمی ـمونه ولی بعضیام نه ...

حالا باز اگه خواسی بهم بگو که از همکارم بپرسم اسم پمادش چی بود

 

من راستش ده سال قبلش یه بار دیگه بخاطرِ بینیم اتاق عمل رفته بودم!

گمونم سال 87 اینا بود

بینیم شکست و باید بیهوش میشدم که جاش بندازن

با اینکه اون ـبار فقط جا انداختن بود و هیچ زخم و بخیه ای نداشتم ... ولی خیلی خیلی بیشتر اذیت شدم!

تا یه هفته تامپونا رو درنیاوردن :(

بعد نصف صورتم َم تو گچ بود قشنگ ! تا دو سه هفته یا شایدم بیشتر!

یعنی موقعِ عملِ زیبایی میتونم بگم اصلاً اذیت نشدم

ایشالا که برا تو َم همینطور شه و اذیت نشی، خیلی راحت تموم شه و بگذره و راضی باشی ازش، به دلت بشینه چهره جدیدت :*

استرس و ترسشُ نداشته باش ... کلاً اگه راحت بگیری خیلی کمتر اذیت میشی ^_^

مرسی مهلا .

چقدرم با اب و تاب و با مزه توضیح میدی :))

عملت با موفقیت انجام بشه عزیزم .

 

والامن اصلا دوست ندارم گوشی بوم دست دانیال و تا الان هم مقاومت کردم و بازی نصب نکردم و فعلا هم برنامم همینه چون خب کارتون یکی دوساعت در روز میبینه دیگه بسه بنظرم 

 

لباسم تو مغازه چندتا که پسندم شده:))) میچینم جلوش میگم کدومو میخوای 

کوروش ولی بزرگتره فکر نکنم گول بخوره

مرسی سهیلا جانم.


کار خوبی میکنی. 

اوهوم گول نمیخورههه :(

مینا جان تجربه من اینه ولی نمی دونم درسته یا نه!

من اصلا اول از پسرم نظر نمی پرسم برای لباس دو یا سه تا گزینه مورد نظرمو میزارم جلوش میگم یکیشو انتخاب کن!

 

در مورد بازی هم فک کنم همه مادرا همینن نمی خوان گوشی دست بچه بدن ولی باید قبول کنیم زمونه ای شده که بچه ها با این بازی ها لذت میبرن و اگه محدود باشه و بازی هم هوشمندانه انتخاب بشه بدم نیست! ولی روش خودت که محدود کنی کاملا اوکیه. بچه ها همیشه اولش مقاومت دارن ولی اگه محکم وایسی میتونی قانون زمان محدود بازی رو براش جا بندازی.

منتها من نتونستم و ترجیح دادم کلا بازی تو گوشیمون نباشه. شرایط مشابه شما هم برام پیش اومد ولی قبل از خارج شدن از خونه میزبان بازی رو از گوشیم حذف کردم. نه اینکه بگم اینکار خوبه یا بده. من توان حل کردن عواقب این موضوع با بچم رو ندارم و صورت مساله رو پاک می کنم!

مینو جان به گمونم که بله درست ترین کار رو شما میکنید .


آره به نظر من هم اون استمرار در جا انداختن زمان بازی  شاید یه کم چالش برانگیز باشه اما قطعا جواب میده .

متوجه ام... مرسی که برام از تجربه ات گفتی مینو

اول اینکه ان شالله عمل بینیت به بهترین شکل ممکن انجام میشه 

در مورد کوروش همینکه می دونه عاشق جینه یعنی خیلی برنده است به نظرم مطابق با سلیقه ی اون یه وقتایی خودت انتخاب کن 

بعضی از بچه ها شلوارک دوست ندارن اصلا 

به نظر من اگر خودش علاقه داره برای خودش لباس انتخاب کنه و واقعا هم از پوشیدنش لذت می بره اشکالش چیه خودش انتخاب کنه؟ حالا کم کم بزرگتر که شد براش توضیح میدی مثلا الان تابستونه این گرمه اون مناسب تره بیا از بین لباسهایی که مناسب تره یکیش رو خودت انتخاب کن و بعد بین چندتا لباسی که خودت انتخاب کردی بهش حق انتخاب میدی الان اگر داره با شلوارش حال می کنه خب بذار لذت ببره چه کارش داری 

آخ که من سر کفش این داستان رو دارم و اصلا سلیقه هامون با هومان شبیه هم نیست و من سر هر بار کفش خریدن کلی حرص میخورم اخر هم به سلیقه ی آقا میخرم و معمولا هم از کفش پوشیدنش کیف نمی کنم ولی خودش کیف می کنه دیگه چه کارش کنم 

 

اما گوشی که اگر دادی دیگه دادی 

من تا همین امسال هم نمیذاشتم هومان به گوشی دست بزنه یعنی کلا خیلی گوشی دست نمیگرفتیم که اونم بخواد دست بزنه 

اما عمه جانش بازی با گوشی رو یادش داد و هر وقت می رفت اونجا بازی میکرد بعد فهمید اگر تو گوشی اون میشه تو گوشی ما هم میشه منم یکی دوتا بازی سالم براش ریختم تا بازی کنه ولی در حد ده دقیقه ساعت میذاشتم و حتما بعدش ازش میگرفتم هر چند روز یه بار 

و بعد عمه خانم یادش دادن چطور بازی نصب کنه خودش انگار من نمی تونستم به بچه ام یاد بدم 

واقعا نیاز به شعور بالایی نبود که بفهمه اگر بچه 7 ساله بلد نیست یعنی والدینش نخواستن بلد باشه و بعد مصیبت من شروع شد و هومان فقط به عشق پیدا کردن بازی جدید گوشی دست گرفت بازی هم نمی کرد ها فقط اینترنت ما رو میخورد تا بازی پشت بازی نصب کنه ببینه چیه و خوشش نیاد 

تا بالاخره کلا پلی استور رو از تو گوشی حذف کردم و راحت شدم 

الانم چند تا دونه بازی که اخرین بار نصب کرده بود تو گوشی هست و روزی بیست دقیقه زمان میذارم بازی می کنه و گوشی رو میذاره کنار 

 

بالاخره بچه ها آلوده ی بازیهای کامپیوتری میشن ولی هرچی دیرتر بهتر 

ما تا 7 سال و نیمگی تونستیم حفظش کنیم و بعد رفیق ناباب زهر پاشید 

مهم نیست که بازی سالمه یا ناسالمه و آسیب می زنه یا نه مهم اینه که گوشی اسباب بازی نباشه 

چون قرار رو از بچه میگیره و بچه همش میخواد بره بازی کنه حتی وقتی قرار نیست بازی کنه 

 

برای تو خیلی سخته کوروش رو تنهایی سرگرم کنی ولی اگر می تونستی بذاریش تو حیاط خونه ی پدری بازی کنه یا ببریش بیرون از خونه یه جا بذاری بازی کنه بهتره 

 

 

 

ممنون نسیم جان


آره داره باهاش حال میکنه. در حال راه رفتنه بیرون یهو خم میشه شلوارشو میبوسه میگه من خیلی دوستت دارم :/
آخ کفش هم دقیقا همینه.کالج دوست نداره. عاشق کتونیه. باز شانس آوردم کتونیش به فنا رفت جدیدا و رضایت داده کفش تابستونیشو بپوشه.

عمه جانش :/ 

اوهوم متوجه شدم. کوروش دیروز رو اصلا بازی نکرد. البته اینکه من کارتون جدید براش دانلود کردم هم بی تاثیر نبود. ببینم امروز سراغی میگیره از بازی یا نه.


یه چیزی هم تو جواب کامنت هات دیدم بگم 

نیاز بچه تو اولویته و بعد خواسته ی معقولش 

هیچ اشکالی نداره خواسته های معقول بچه ها که به کسی آسیب نمبزنه جیب ما رو به خطر نمیندازه احتمال لوس شدن نمیره برآورده بشه 

قرار نیست به خواسته ها همیشه نه بگیم... خودت رو ناراحت نکن نهایتش یه شلوارک خنک هم براش میگیری کنار این شلوارش می پوشه از این شلوارش هم لذت می بره

 

تو ندیدی بچه هایی رو که تو تابستون و هوای گرم لباسهای کلفت و ژاکت می پوشن بعد مامانه میگه عاشق این لباسشه نمی دونم چه کارش کنم؟ 

خیلی طبیعیه این داستانها بین بچه ها 

آره متوجه این هستم. 

باز مرسی که گوشزد کردی نسیم


خخخ چرا دیدم :) 

سلام دخترم...

عاقا من سال ۸۰ این جراحی رو انجام دادم

اما اونموقع هم جراحی زیبایی خیلی باب نبود و هم اینکه من توی نخش نبودم.

فقط به همون تیغه ی وسط بینی بسنده کردم.

البته دماغم بد فرمم نیست اما خب بدم نمیومد الان اونمپقع بود و یه دستی به سر و روش میکشیدم.

اون سال هزینه ی عمل من شد ۱۹ هزار تومن😅

 

میگم مینا ،کاش خیلی تغییر نکنه چهره ت و همینطور دلبرونه بمونی😘

 

وای به شلوار جین کوروش که فکر میکنم ، گرمم میشه🙄

بچه ها خیلی ناقلان...

من ب حرف دخترم موقع خرید ک گوش میدم جالبه که خودش بعدش پشیمون میشه ک دیگه فایده ای نداره بخاطر همین چون اخلاقشو میشناسم موقع خرید بهش محاسن یه لباس نسبت ب اون یکی و اینکه این بیشتر بهش میاد تا اون یکی رو توضیح میدم.

البته ک کوروش کوچیکتره و سرتق تر.

گاهیم پیش اومده یه لباسی ک اصلا سایزش نیست رو گیر داده بخریم و پس از کلی توضیحات آخرش با گریه از مغازه خارج شدیم🙄🙄🙄

 

 

سلام مادر :)


عه چه باحال. نوزده هزار تومن آخه :)) 

اتفاقا من بارها به این فکر کردم بیخیال غیر قرینگی سوراخا بعدش بشم و فقط اصلاح تیغه رو انجام بدم . به هر صورت عمل زیبایی ریسکه. ولی بعدش گفتم من که دارم زیر بیهوشی میرم بعدش ممکنه پشیمون شم .حالا خلاصه فعلا که با کلی امید و آرزو سه روز دیگه این موقع زیر تیغ جراحی ام..

اتفاقا به دکترم گفتم لطفا از نمک قیافه ام کم نشه خخخخ  کلی خندید به حرفم

آره کوروش هنوز در اون حد نیست حرفای منو از دید منطقی قبول کنه

وای خیلی باحال بود هانا

میناجانم

من عمل نکردم ولی ببین شاید این نکات به دردت بخوره

اگه راه دور برای عمل میری برای جلوگیری از خونریزی تامپون واجبه.

اگه تامپون داشتی روزانه شستشو بده با سرم شستشو که نچسبه به خون ها.

غذای سفت اصلا نخور‌.

لباس جلوباز آماده داشته باش که موقع پوشیدن ودرآوردن اذیت نشی.

شیر تازه ولرم خوبه.آناناس برای کبودی وزخم خوبه.

 

درموردلباس سعی میکنم اونچه که خودش دوست داره باشه .اگه خیلی انتخابش بد باشه من نکات منفیش رو گوشزد میکنم معمولا خودش منصرف میشه.

 

درمورد گوشی راستش خیلی جدی هستم والان که پسرم کلاس اوله تا حالا نه من ونه پدرش بازی نصب نکردیم.اگه بریم خونه مامانم که نوه های دیگه هستن وبازی میکنن بهشون میگم الان که با همید برید بازی فیزیکی بکنید حیفه وقتتون که تو گوشی بگذره.

البته یکبار ازم پرسید چرا همه بازی دارن غیر ازما...ب اش معایبش رو گفتم وگفتم میخوای نصب کنم خودش گفت نه نمیخوام.

اما خب هنوز تلوزیون دیدنش تایمش زیاده ...میگم خاموش کن خاموش میکنه ومیگه خب پس بیا خودت باهام بازی کن ومنم با وجود نوزاد فرصت زیادی ندارم...☹تقصیر خودمه...

 

مطهره عزیز اول بگم اینکه با وجود یه بچه و یه نوزاد برای من کامنت گذاشتی که کمکی برسونی خیلی برام ارزشمنده . ممنونم ازت


مرسی چقدر این نکته لباس جلو باز خوب و جذاب بود برام...  حتما یادم میمونه.

پس کلا بچه ات منطقیه :) خدا رو شکر

عزیزم کلی تو کارات زیادن اینطور که پیداست دیگه بازی همیشه با بچه بزرگتر واقعا انرژی و وقت مازاد میخواد . اون عبارت تقصیر خودمه بی انصافی در حق خودت بود بنظرم. 

مینا جانم سلام

خوشحالم که حال دلت خوبه و آرومی. آخ اگه بدنیم که این چقدر باارزشه. 

در مورد ارتباطت با همسرت همین تلاش های ناشی از عشقه که باعث دوام عشق میشه. عشقتون پایدار عزیزِ دل

الهی جراحی بینی رو بخوبی پشت سر بذاری و اذیت نشی عزیز مهربونم

در مورد کوروش جانم هم من مادر نیستم ولی فکر میکنم بهتره تا جایی که ممکنه تو خریدها بهشون اجازه انتخاب بدیم. 

 

سلام دوست خوبم. من شدیدا عذر میخوام که انقدر دیر اومدم کامنتا رو جواب میدم.


ممنون از مهربونیت :)


مینا جان جلوی چشمش بودن به معنی این نیست ک تو نتونی چن تا مناسبش رو انتخاب کنی و بذاری جلوش اگر رویه ات همیشه این باشه بچه عادت میکنه و چون حق انتخاب هم بهش دادی معمولا نه لج میکنه نه اذیت میکنه

ممنون عزیزم شما کاملا درست میگی. همیشه رفتار قاطعانه و مطمین جواب میده.



عزیزمممم ان شالله عمل خوبی داشته باشی و بعدها از نتیجه راضی باشی.

 

 

وقتی با هم خرید لباس میریم بهش میگم کدوم دوست داری. معمولن هم همونی رو انتخاب میکنه که خودم درنطر گرفتم. خیلی تا الان سخت نگرفتم.

هفته پیش رفته بودیم براش صندل بخرم، از همون دم خونه میگفت من صندل قرمز میخوام. اولین مغازه هم شانسش زد و صندل قرمز داشت و خوشش اومد. من خیلی اصرار کردم رنگ دیگه بگیره که با هر لباسی بتونه بپوشه، ولی خب دیگه خوشش اومده بود و در اخر دلم نیومد بگم نع. البته خب قشنگ بود، قطعن اگه قشنگ نبود ی جوری راضی ش میکردم. دو سه تا مغازه دیگه هم رفتیم ولی دلش پیش اولی مونده بود.

 

راجع به گوشی هم من تو گوشی خودم بازی ندارم.

فقط دو سه روز ی بار در حد ده پونزده دقیقه بهش گوشی میدم که به پدربزرگ مادربزرگ ها و خاله و دایی ش پیام بده، اونم یا صدا میفرسته یا استیکر یا الکی تایپ میکنه. و وقتی بگم وقتت تموم قبول میکنه. 

ولی در کل به نظرم برای بازی و درگیرشدنش با گوشی و فکر و ذکرش پیش بازی گوشی باشه خیلی زوده.

آمین ممنون رهای قشنگم.


کوروشم یهو گیر میده به یه چیزای عجیبی... کفش قرمز. کفش آبی ...

عه چه باحال :)
آره منم دوست ندارم فکر و ذکرش بشه گوشی. تا الان اوضاعمون خوب پیش رفته ..

سلام عزیزم، در مورد لباس بله الان باید بهش حق انتخاب بدی مثلا دو مورد بزاری جلوش و بگی کدوم رنگ کدوم مدل و هر کدوم انتخاب کرد بگیری، اینکه مناسب فصل نیست هم  باید تو پیشنهادهایی که داشتی براش نمیبود حالا که خریده تو هم نصیحتت کردی بزار پای انتخاب خودش بمونه و خودش به حرفت برسه، در مورد گوشی نظر شخصی من اینه که نه، من به هیچ وجه حاضر نشدم گوشی بدم به هستی و پیشنهاد هم نمیکنم چون یه وسیله شخصی و مناسب بچه نیست، هر چند متاسفانه باباش بهش میده یا زمان کوتاه و محدود براش تعیین کن.

ممنون از حرفات عزیزم . آره درستش همون بود که گفتی ...



سونیا جانم باز بچه هایی که تنها بزرگ میشن و بچه های دیگه ای که گوشی به دستن رو نمیبینن خیلی دور نگه داشتنشون راحت تره .

فعلا که بازی ما به خیر گذشته ببینم بعد از این چی میشه

عزیزم بازی های امورزشی بزار و بهش بگو فقط مثلا نیم ساعت اجازه داری بازی کنی و سر تایم هم ازش بگیر

من اینکارو میکنم اتفاقا خیلی هم مغیدن این بازیا

بارانا خیلی چیزا یاد گرفته

رنگ ها ،حل کردن پازل،،ترکیب و تشخیص ،اسم حیوانات

آره این بازی که کوروش داره هم خیلی خوبه . همش فکری و آموزشیه .


حالا این چند وقته خونه مامان بودم که بازی نکرده اصلا... ببینم باز در ادامه چی پیش میاد.

عشقم

بیا یه پست بعد عملی بنویس😊

چشم چشم به زودی  :)

سلام مامان مینای عزیز

در رابطه با عمل پیش رو براتون ارزوی نتیجه دلخواه و سلامتی میکنم 

ممنون عزیز نازنین ☺️

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان