سلام به همگی
خوب من اومدم . ولی خیلی نمیدونم چرا اومدم !
یعنی باز رسیدم به روزهای قبل پریود و بی دلیل موجهی غمگین و بی حالم.
با خودم میرم جلو آینه و میگم مینا تو که دلیلشو میدونی درموردش یه کم انعطاف به خرج بده.میشینم کتاب میشل شدن رو میخونم. الان به قسمت آشنایی میشل و باراک رسیدم و خوشم میاد از این جاهاش. بعد میشینم فرندز میبینم اما خوب بعدش من میمونم و هورمونها واشکهای زیادم...
دیشب کوروش رنگ انگشتی هاشو آورد وسط هال و منم دراز به دراز افتاده بودم بهش گفتم خواهش میکنم الان نه کوروش.چون بازی کوروش با رنگ ها یعنی من باید کنارش میبودم. کاغذ هایی که هنرنمایی میکنه رو باید تحویل بگیرم و بذارم یه جا خشک شن .بعد آبی که قلمو رو توش میشوره هی براش عوض کنم و حواسمم باشه اون رنگی که اندازه ی یه بیل از تو ظرف درآورده رو به کجا قراره بماله. بعد باید بره حمام و من اونجا هم باید به خودم تکون بدم که تو زمانهای عادی خیلی هم خوشاینده برام اما دیشب؟؟؟ یهو زدم زیر گریه گفتم امشب نه کوروش من حالم واقعا بده...
نازنین مهربانم تند و تند رنگهاشو جمع کرد برگردوند سر جاش و میگفت نه گریه نکن ببین جمعشون میکنم... آخه من مِرَبونم... میدونم حالت بده. تحمل کن میبرمت بیمارستان... دیگه خنده و گریه ام قاطی شد و دوست داشتم بچلونمش. از طرفی تازه از ییلاق برگشته بودیم و فکر میکنم بخاطر سرما یا حالا هرچی حالم از یه طرف دیگه هم بد بود. از نوک پا تا لگنم درد داشتم و لرز شدید و سرمای ییلاق انگار تا مغز استخونم رفته بود و از تنم بیرون نمیرفت.
ییلاق واقعا سرد بود. خونه ای که خواهرم اینا دارن دو تا واحد بالا و پایینه.خوب واحد بالا بزرگتره و شیک تر.یه پنجره ی سراسری داره رو به کوههای رو به رو که نوکشون برف بود و زیباترین بودن.ولی با اینکه یه بخاری نفتی یه گازی و یه گرم کننده برقی دارن گرم نمیشد اصلا.اینه که رفتیم پایین که بخاری ذغالی داره. و شب هم اونجا خوابیدیم.ولی بذارید از شبش بگم. آسمون یه دست صاف بود.بعد پر از ستاره... ستاره های نزدیکِ نزدیک...
بعد ماه انقدر پر نور بود که کل حیاط رو روشن کرده بود. انگار پروژکتور روشن کرده بودن... بعد دور حلقه ی رو به کامل شدن ماه چند تا هاله ی نور رنگی بود انگار.... خیلی خوب بود خیلی.... بعد کوههای رو به رو رو که نگاه میکردی برفهای روشون مثل نقره های براق زیر نور ماه دلبری میکردن....
بخاطر همه ی اینا من خیلی از خونه بیرون اومدم و به تماشای این شکوه تو سرما ایستادم...
فرداش هم همینجور سرد بود.باد سرد میومد... ولی من یه عالمه تاب سواری کردم...
گل نرگس چیدم از حیاط آبجی و رفتم با کوروش که اندازه ی خرس قطبی پوشونده بودمش قدم زدم.اما خودم یه کاپشن نازک داشتم و روسری هم سرم نبود.خلاصه وقتی که برگشتیم با خاک یکسان بودم و هفت شب آمادگیشو داشتم که بخوابم اما صبر کردم تا ساعت نُه بشه.خدا رو شکر از نظر جسمی امروز خوبم اما خوب اون خوشحالی هام کجان؟
سیاوش عزیزم جون تازه گرفته. زبان میخونه و همش سر زنده است و دور سر من میگرده و با حرفاش وادارم میکنه بلند بلند بخندم...
منم امیدوارم بعد از این چند روز دوباره سرزنده بشم.
خوب ما الان منتظریم ID کارت سیاوش صادر بشه. که به طور معمول حداکثر سه هفته بعد از جواب اقامت باید در خونه بره.بعدش سیاوش کارتش رو برداره و بره سفارت و تقاضای ویزا برای ما بده.
دیشب بهش میگفتم هیچ پروازی به انگلیس نیست و ویزای ما هم که بیاد باز ما نمیتونیم بیایم... میگفت مینا همینجوری نمیمونه که نهایتا دو سه ماهه درست میشه جریان پروازها...
درست میگه.حتما درست میشه...
میدونم باید جای فکر کردن به این چیزا که درست کردنشون از عهده ی من خارجه فقط باید توکل به خدا بکنم و خودم مشغول کارایی بشم که ازم برمیاد.مثل بسته بندی وسیله هام.مثل فروختن چیزای باقی مونده.مثل دیدن دوستام.مثل تمرین سنتورم... مثل پختن آش رشته برای خودم :)
امروز پست سایه رو میخوندم و اشکهام میچکیدن. من هرگز نمیتونم انکار کنم با وجود خیلی تغییرات بزرگم هنوز ارتباط موثر با خودم ندارم درست و حسابی. و این آزاردهنده و غم انگیزه برام و میدونم بزرگترین قدمم فقط و فقط همینه و اگه نتونم راه درستی به درون خودم و ارتباط با خودم و گفتگوهای ذهنی خوب باز کنم همینجای قصه دفن میشم!
من نمیخوام دفن بشم. من آدم جلو رفتنم...
خوب حالا میخوام بذارم این دوره ی ماهانه ی این ماه هم تموم بشه بعد ببینم چه خبره تو دنیام... الان هر چیز بگم آیه ی یاس میشه :)
بچه ها برام بگید آیا شما هم تغییرات احوالتون تو زمان های نزدیک پریود خود روزهای پریود و بعدش رو متوجه میشید؟ اگه آره باهاش چی کار میکنید. با غمی که فقط بر اثر تغییرات هورمونیه ولی کاملا آدم رو زمین میزنه چه میکنید؟ چطوری متعادل میمونید و زندگیتون رو میکنید؟ اگه دوست ندارید عمومی درموردش حرف بزنید برام پیغام خصوصی بذارید لطفا :)
فعلا خدا نگهدارتون :)