شب نشینی

سه شنبه : بعد از مهد بردن کوروش حسابی تو خونه تمرین سنتور کردم.و هر ویدیویی ضبط کردم خوب بود اما لعنتی! تو کلاس چه مرگم میشه نمیدونم ؟؟؟ بعد نهار دیگه مشغول رسیدگی به خودم شدم.چند وقتیه شلخته میرم بیرون.سه شنبه یه پیراهن سرافون گل گلی پوشیدم با کیف و کفش چرم ستم موهامو اتو کشیدم و زیر روسری دلبرشون کردم و ادکلنم زدم و صورتمم مثل ماه کردم. تو کلاس یهو عین منگلا میشم.یعنی شروع که کردم درس پس دادن داشتم از دست خودم دیوونه میشدم.استادم راضی بود اما من نه... اون درباره روزی که من تو یه کنسرت بنوازم حرف میزد اما من از درون خودخوری میکردم و دچار سر درد شده بودم. بعد کلاس هم رفتم یه مضراب جدید خریدم و بعدم راننده از یه جاده ای زد به سمت خونه ی من که کنار دریا بود. هوا تاریک شده بود و باورتون نمیشه دیدن طلوع ماه که مثل یه قرص نارنجی از افق دریا بالا میومد چشمام و روحمو افسون کرد... هیچوقت یادم نمیره.واقعا بی نظیر بود. بعدم راننده آهنگای قدیمی گذاشته بود.معین و ابی و خلاصه سر خوش شدم حسابی.

 

چهارشنبه: بچه ها باور میکنید صبحش که کوروش بیدار شد بهم گفت میشه منو ببری مهد؟؟؟؟ آخ قربون شکلش. تازه این بار میگفت خانم جلیلوند( که مسیول تحویل گرفتن بچه هاست) منو بغل نکنه خودم میرم تو کلاسم.یعنی عالی بود

دیگه برگشتم خونه و نشستم به وب گردی اول.

یه مدته یه دفتر خریدم برای بولت ژورنال درست کردن.

روش نوشته:  you only fail when you stop trying

دیگه صفحه هایی که توش درست کردم یکیش پریود ترکره یکی موود ترکره.این جوری و این جوری شد: کلیک کلیک

برای نهارش خونه ی مامان بودیم هممون و غروبم که برگشتیم خونه.

پنجشنبه باز برای نهار رفتیم خونه مامان.طفلکم کوروش هی میگفت بریم مهد هی من میگفتم تعطیله عزیزم :/ 

 دیگه آبجیم و شوهرش و بچه هاش از ساوه اومده بودن و جمع بودیم دور هم.شبم دختر خواهرم با من اومد خونمون و سه تایی خوابیدیم.

 

امروزم که من بعد صبحانه بچه ها رو فرستادم خونه مامان و خودم نشستم به تمرین سنتور... کیف کردم. خیلی این آهنگ جدید قشنگه.

دیگه تمام روزمونم با آبجی ها خوش گذروندیم و بگو بخند کردیم و ....

 

الانم که ده و نیم شبه و من خونه ام. کوروش دو روز نمیشه داروهاشو قطع کردم دوباره سرماخورده.وای این مریضی های پی در پی اش دمارشو در میاره منم دیوونه میشم.

فردا باید ببینم حالش خوبه یا نه؟ تا تصمیم بگیرم ببرمش مهد یا نه. رسما دیگه بهونه ی مهد میگیره.فداش بشم.خیلی خوشحالم که اونجا بهش خوش میگذره.

 

دیگه الان که پست بذارم میشینم یه کم دیگه سنتور میزنم و یه کم کارای ریز ریز انجام میدم.

 

سیاوش باز یه مدته قاطی کرده و پریشبم یه دعوای حسابی کردم باهاش.سر یه چیز احمقانه! چرا با من اینجوری میکنی آخه مرد؟؟؟  :(

 

فردا هم که یه هفته ی جدیده و یه شروع دوباره... الهی الهی الهی که برای هممون خوب پیش بره.

 

عاقبتتون به خیر دوست جانی ها

 

۲۶ مهر ۲۳:۳۴ مامانی ...

اول یه الهی امین به دعای آخرت💛💚💛💚

 

عزیزم شربت زینک ویت بی بهش بده

ایرانی شم بده.

یه مکملِ و ایمنی بدنش رو بالا میبره...

 

شبت خوش نوازنده ی ارکستر🙏❤😘

آمین :)


مرسی مینا جانم

جان دل خیلی خوشحالم برات که زندگی بر وفق مرادته، کوروش جان هم مرد شده برای خودش ماشالله، میبوسمت

ممنون سونیای قشنگم

سلام.چقد جالبن این دفترا.خیلی خوشم اومد

اادم از بیرون که نگاه میکنه احساس میکنه تو چقدر خوشبختی.پر از برنامه و دورهمی و رسیدگی به خود کوروشم که وایمیسته تو مهد..که هستی البته اما دلیه این احساس ظاهرا

خیلی خوبن.براش خیلی برنامه دارم. به نظرم یه راه برای خود شناسی بیشتره.


اوم... من واقعا خودمم فکر میکنم فاکتورای خوشبختی رو دارم اما نمیدونم چرا حسش رو ندارم.فکر میکنم به اندازه کافی شکرگزار نیستم

۲۷ مهر ۱۰:۲۰ soheila joon

خداروشکر 

موفق باشی همیشه عزیزم

مرسی عزیز دلم

۲۷ مهر ۱۳:۱۹ مامانی ...

راستی میشه درمورد این دفتری که گفتی توضیح بدی؟

و اینکه از کجا میشه تهیه ش کرد؟؟؟

بولت ژورنال یه دفتر گزارش عملکرد نویسی،یاد اوری و زیر نظر گرفتن تقریبا تمام کارهاییه که قراره انجام بدی. 

مثلا من الان جای اینکه بیام ببینم شش ماه پیش کجای سالنامه ام علامت زدم پریود بودم،الان میتونم گزارش یه سالمو تو یه صفحه داشته باشم. میتونم باهاش عادتای جدیدی که میخوام ایجاد کنم ارزیابی کنم.
من تو اینستا زدم هشتگ بولت ژورنال یکی دو تا فروشگاه دیدم و خریدم ولی میتونی هر دفتری براش استفاده کنی

سلام شب بخیر

اینستامو رمزشو فراموش کردم و کلا نابود شد رفت

ولی خوندم پستتونو

مرسی

این دفتر چه جالب بود متوجه نشدم برای چی گفتین خریدین؟ بولت ژورنال؟ 

از کجا میشه بخریم

خیلی بی انصافیه هی با این شوهر در غربت دعوا میکنی ها

شما با خانواده مشغولی همه خوشی های دنیارو داری جز همسرت

و همسرت بنظرم الان هیچ خوشی نداره جز اینکه با شما و پسرش حرف بزنه اونم از راه دور! 

میدونم مردا وقتی میرن رو مخ میرننننن

ولی شما سعی کن کمترین جدالی رو با همسرت داشته باشی

واقعا اذیته طفلکی

ببخسید نصیحت کردم

سلام عزیزم. عه خیف

جوابم به مامانی رو لخون درباره بولت ژورنال

به نظرم بی انصافی اینه الان شما نمیدونی چی شده به من میگی بی انصاف :)
میدونم اینا رو رعنا.ولی درباره یه چیزایی باید باید حرف زد. و خوب چه کار کنم وقتی حرف میزنم دعوا راه میفته سرش.اصلا یه چیزایی هستن من نمیدونم چرا باید ما دربارشون بحث کنیم انقدر که فهمیدنشون سخت نیست اما سیاوش خون به جگر من میکنه بخاطرشون.

۲۸ مهر ۰۲:۳۷ آرزو ط

آقا من اصلا نمیدونم این دفترا که انقدرم دلبر و رنگی رنگی نوشتی چی هستن؟! یعنی متوجه شدم که بر طبق اون رنگا توی هر خونه به کیفیت زندگی امتیاز میدی و اینا اما در کل ندیدم تا حالا. اولین بارم بود میدیم. 

حس و حال پستت باوجود اون چیزی که از همسر گفتی برام مثبت بود. یعنی انقدر دلخوشی و حال خوب داشت که اون مورد توش گم بود. 

مینااا  خودت میدونی که خیلی دلبرانه به دل میشینی دیگه ؛نه؟ ❤

منم ندیده بودم. یکی دو پست قبل یکی از بچه ها پیشنهاد دادش من رفتم گوگلش کردم خیلی از ایده اش خوشم اومد. 


مرسی جونم.

شاعره ی قشنگِ دلنواز 😍

چه جالبه این دفتر ❤

اوهوم خیلی

۳۰ مهر ۱۰:۱۶ ریحانه

دفتر که جالب هست. اما تو خیلی خوش سلیقه ای

اول اینکه کلا با تاریخ میلادی کار میکنی. خوشم اومد آفرین

دوم اینکه فارسی توش ننوشتی و انگلیسی هست. خدایی دمت گرم. آفرین ویژه

ثانیا اینکه خیلی هم خوش سلیقه و خوش خط نوشتی.

 

بابا دمت گرم

مرسی دوستم. میدونی با خودم گفتم برنامه ها یه ساله ان و من دیگه تا چند ماه دیگه میرم تاریخ میلادی بنویسم بهتره. وای خطم خیلی بده اما :/ 


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان