ساوه

دوشنبه هجده تیر:

گفته بودم من و خواهرام هفته ای یه بار یا دو هفته یه بار دور هم جمع میشیم؟ مثلا از عصر یه روز تا عصر فرداش؟؟

امروز هم همینجوری بود.از عصر دیروز پیش هم بودیم.مهمون آبجی صاحبخونه.تا عصر امروز.نشسته بودیم دور هم که دختر خواهرم بخاطر یه وسیله ایش که کوروش برداشته بود با پا زد تو کمرش... 

کلا یه چند وقتیه پرخاشگر شده.رفتارش غیر دوستانه شده.خصوصا از وقتی توله سگ خریده چند بار پیش اومده من خیلی نرم درمورد رفتارش با کوروش و گیر دادنای بی موردش بهش تذکر دادم.اما امروز دیگه نرمشو کنار گذاشتم و مثل مرغ کرچ بهش پریدم.داد زدم.گفتم بار آخرش باشه.و دیگه خیلی زود برگشتیم خونه.

سه شنبه :

امروز خواهرزاده ام یه پیام بلند بالا داد.گفت دوستمون داره و عذر خواهی کرد.گفت داره رو رفتارش کار میکنه. ازش قبول کردم.عاشقشم.

 

چهارشنبه: امروز کلاس کیک خامه ای داشتم.تالش.کوروش خونه ی خاله اش مونده بود.

 

پنجشنبه: امروز دومین جلسه کیک خامه ای بود...  و  من بعد کلاس راهی ساوه شدم.

یکشنبه :

امروز سومین روزیه که ساوه ام.در اصل بخاطر درست کردن پاسپورتم اومدم اما اینجا هم درست نشد و باید منتظر بمونیم سیاوش اقامت بگیره و بعد بره کنسولگری برای من وکالت بفرسته و این حرفا... یه روزمو با نفیسه و زهره بودم.یه شام پیش فریبا بودم.بساط دوچرخه سواری هم اینجا جوره.فردا صبح زود میخوام برم دوچرخه سواری.

احوالاتمم بد نیست.روزهای خیلی شلوغی تو راهن و دارم خودمو آماده میکنم لذتشو ببرم و خسته نشم از جمع .در عین حال فکر میکنم چجوری میتونن چند روز یه بار خلوت خودمو هم داشته باشم؟ آخه خواهرم داره میاد ایران... بعد دوسال. و ما همه کلی هیجان زده ایم. من بیشتر برای خواهرزاده هام که نفس و دلن...  بچه های خواهرام ذوق سوغاتیاشونو دارن،مامانم ذوق دیدن دخترشو...

با کوروش خیلی خوب شدم.چندین و چند روزه خودمو سفت و سخت تحت نظر دارم.میخوام ادامه بدم... 

همینا دیگه...  فعلا خدافظی 

 
خوش باشی همیشه عزیزم

مرسی جونم

۲۳ تیر ۱۳:۰۶ soheila joon
چقد خوبه این دورهم جمع شدنا 
قدرشو بدون 
خدا حفظتون کنه برای هم:*

دختر چقد کار انجام داده بودی تو اینستا گزارش ندادیا:دی 
منم تصمیم دارم برم کلاس کیک روسی

قدرشو میدونم.مرسی جونم.


:))
اوف منم عاشق کیک روسی ام... 

۲۳ تیر ۱۳:۴۸ مامانی ...
چشمت روشن خواهرت داره میاد
لذتشو ببر و کیف کن...💜💜💜

بهترین ها و بهترین روزا در انتظارت باشه رفیقِ جان
😘😘😘

دلت روشن.


مرسی برای تو هم...

۲۳ تیر ۱۴:۰۶ بانوی عاشق
ینی من عاشق هدر وبلاگتم
هروقت باز میکنم وبت رو صب میکنم عکسش قشنگ لود بشه بعد میام و متنت رو میخونم
واقعا به ادم آرامش میده

چشمتون روشن عزیزم
ان شالله به سلامتی برسن خونتون

ان شالله تو هم بزودی بری پی همسرت و کارو بارت جفت و جور بشه

وای مرسی.من خودمم عاشقشم... 

دلت روشن عزیز


آمین آمین

۲۳ تیر ۱۶:۱۴ سارا میم
خواهرزاده خیلی با فکر و مهربونه ک عذرخواهی میکنه 🌸🌸❤️❤️❤️ 
چشمت روشن .خیلی هیجان داره دیدن خواهرت بعد دو ساااال❤️😍😍😍😍

اره به نظر منم دختر با فهمیه.هنوز تو نوجوونیه.


خیلی.

۲۳ تیر ۱۷:۰۸ آبان ...
چه کلاس خوشمزه ای 
الهی همیشه دلت اروم باشه

مرسی آبان جان

۲۴ تیر ۱۲:۳۵ سارا مجیدی
چقدر دوستت میدارم!عشقی تو
کاش منم ب وبلاگ نویسی ادامه میدادم و از این روزی نامزدی و نزدیک شدن به عروسی مینوشتم اما کو حسش!

عزیزم :))

خیلی مبارکه سارا.. خیلی تبریک میگم.. تو و مجید لیاقت این به هم رسیدنو دارید :)

وووویی منم هیجان زده شدم از اومدن خواهرت به ایران ⁦^_^⁩


^_^

۲۸ تیر ۰۵:۴۱ آرزو ط
پیشاپیش چشمت روشن عزیزدلم.میگم همون خواهرته که قراره به زودی باهم تویه کشور باشین؟
من عاشق اون خواهرزاده ت شدم . همونه که هنرمنده , نه؟ چه خوب که انقدر باشعوره که شخصا از خودت عذرخواهی کرده.چه خوب تر که قبلش حرفتو رک و راست زدی بهش در مورد کوروش.آفرین. 
میگم من میخوام کامنت بذارم معذبم مینا؛درمورد همون جریانی که عذاب وجدان گرفتم منظورمه. گوشی خریدم حتما باهات توی اینستاگرام حرف میزنم سوء تفاهما رفع بشه.به خودم حس بدی دارم که اذیتم میکنه. دلم میخواد صداتو بشنوم حرف بزنیم گفتم ساوه ای و بعدم درگیر ذوق و شوق خانوادگی اومدن خواهر.اینا تموم بشه حتما یه روز خودم بهت زنگ میزنم. حس میکنم کاری کردم به این دست دوستیا بی اعتماد شی! فکر کنی مثلا من دارم حرف میزنم و محبتم الکی و کامنتیه. درگیرم باخودم خلاصه . مینا...میگم میخوام این ماه حتما برم برای درمان این روان نصفه و نیمه ی پریشانم.اول باید بدم روانشناس یا روانپزشک؟تو اول مشاوره رفتی ؟و آیا منم باید همون راه رو برم یا برای هرکس متفاوته؟

مرسی آرزو. آره خودشه

آره همونه :)
آرزو رفتی پیش روانشناس یا هرکی،اولش بگو دکتر من مرضِ همش سرزنش کردن خودمو دارم ^_^ 
من اول اگه یادت باشه تلفنی مشاوره میگرفنم.بعد اون بهم گفت دیگه نمیشه تلفنی به حالت پرداخت.بعد حالم وخیم خر شد و یه بار داشتم از فکرهای تو سرم به نسیم میگفتم،اون پیشنهاد روان پزشک داد.
به نظر منم اول آدم باید پیش روانشناس بره.اگه احتیاج به دهرو درمانی داشته باشی خودش ارجاعت میده به پزشک

۲۹ تیر ۱۸:۵۲ فاطمه 22
راستش اینکه بعد دوسال خواهرتو میبینی منم هیجان زده شدم چه برسه خودت ، درضمن منم ذوق سوغاتیای خواهرزاده هاتو دارم چه برسه خودشون ^_^
چند روزه در اینستا کمرنگ شدی بطوریکه هربار شک میکنم نکنه من آنفالوام :دی

ای جونم :)))


اره کمرنگ شدم... حرفام کم شدن ^_^

سلام مینا جون همه پست یه طرف اون جایی که مثل مرغ کرچ پریدی به خواهرزاده ت یه طرف وااای کاش میدیدمت به نظرم قیافه ت خیلی مامانی بوده 
ساوه بهت خوش بگذره حسابی 

بهت تضمین میدم قیافه ی عصبانی ام مامانی نیست :))


ممنون جانم

باور کن دارم... وحشتناک :-/
مرسی عزیزدلم

ماچ موچ

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان