سلام بچه ها جون...
خیلی حال و احوالم جالب نیست...
این روزها به آرامش خونه احتیاج داشتم اما باز باید این ور اونور میرفتم... تعطیلات بود و خواهرم از ساوه اومده بود و .... قرار بود دور هم جمع باشیم...
حالا از دیشب باز برگشتم خونه.
اوووم چند روز پیش قرار با روانپزشکم داشتم... حرف زدن های من و تعریف کردن همه ی زندگیم برای اولین بار برای یه نفر تموم شد.حالا نوبت حرف زدن اون رسیده.
گفت اعتماد به نفس و عزت نفس و همه چیم نابوده :/ و این از بحران های زندگیم معلومه. و اینکه بخاطر خلا های بچگی پیوسته میل به حمایت شدن دارم که اگر عزت نفسم درست شه اون هم بهبود پیدا میکنه. و اونم درست نمیشه مگر با توجه هر لحظه ی من به گوهر ارزشمند وجودم...
سختمه این توجه کردنا... هر چند میدونم راه سعادتم همین حرفاست..
سیاوشم که باز نزدیک یه اتفاق مهمه و قاطی کرده... خوبه برای زایمان من با خود من قهر و دعوا راه ننداخت :/
وگرنه ما میخوایم خونه عوض کنیم بدخلق میشه
میخوایم بخریم بدخلق میشه
میخوایم بفروشیم بدخلق میشه
رستوران زد بدخلق شد
ازش بیرون اومد بدخلق شد
میخواست ازمون دور شه و ناراحت بود بدخلق شد
الانم که هفته بعد مصاحبه داره
حال و حوصلشو ندارم اصلا.امروز داشتم فکر میکردم چجوری بهم میگه حتی وسط دعوا وقتی من فریاد میزنم وقتی قهر میکنم هنوز دوستم داره؟؟
من اصلا اینجوری نیستم... من یهو سرد میشم.الان هیچ چیزی نشده.فقط عصبی طوره یه کم و این تو مدل حرف زدنش باهام تاثیر گذاشته.و همین باعث شده اونهمه علاقه و شور و فلان تو من گم شه.که دلم نخواد بهش زنگ بزنم.که نخوام بهش فکر کنم... چه مرگمه !
کوروش هم کمی از حالت نرمالش خارج شده.وارد یه مرحله ی جیغ زدنی و چسبیدنی شدیم.. نمیدونم ربط به مریض شدن های پی در پی اش داره یا نه؟
کلاس سنتورمم... یه ماهه نرفتم.دنبال یه جای جدیدم که با نت درس بده.این بهم ردیف دستگاهی درس میداد.
حالا دوشنبه با یه آموزشگاهی تو انزلی هماهنگ شدم برم اونجا...
* بچه ها جونم ببخشید من یه مدت بود هم اینستا هم اینجا کامنتهای رو انقدر دیر جواب میدادم که سرد میشدن از دهن میفتادن.بعد از این یا پست نمیذارم یا درست حسابی فعالیت میکنم.
* لینک اینستایی که تو وبلاگ بود رو اصلاح کردم. مجددا میتونید استفاده کنید.
*فعلا
پی نوشت : قالب جدیدمو خیلی دوست دارم.فقط نمیدونم چرا تو گوشیم چپه چوپه نمایش میده.نظر شما در مورد قالب چیه؟ مشکلی باهاش ندارید؟