دنیای من این روزها همچنان در نوسان و بالا پایین و تاریکی روشنی و حال بد حال معتدل میگذره... اما هنوز به حال خوب نرسیدم... مایوس نیستم اما...
دنیای من این روزها همچنان در نوسان و بالا پایین و تاریکی روشنی و حال بد حال معتدل میگذره... اما هنوز به حال خوب نرسیدم... مایوس نیستم اما...
عزیزم :( تو هم قوی هستی.. هممون هستیم. لطفا بخواه که حالت خوب شه
سلام جونم.
برای رسیدن به رهایی و سبکی آخر متن لازمه به حال بخور و بخواب و بخون الانت احترام بذاری
اون انتخاب بین بی حوصلگی و شنگول بودن مال وقتیه که تو یه مدت طولانی رو به بطالت گذرونده باشی نه الان تو که از یه کتک کاری مفصل چند ماهه شاید سال حتی با خودت تازه میخوای با خودت از در صلح در بیای
باید حداقل یکی دوماهی بخوری و بخوابی و بخونی
این خوندنه بین خوردن و خوابیدنه نمیذاره اسم این حالت لش بودن باشه میشه استراحت بعد از آسیب دیدگی که لازمه برای جسم و روح و ذهن تو
به حال الانت احترام بذار و زمستونت رو با خوردن و خوابیدن و خوندن سپری کن بهت قول میدم تو بهار شکوفه بزنی . برای خودت هم کیک بپز و به خودت برس برای خوب شدن عجله نکن نمی تونی بالای سر زخمت بشینی و هی بگی خوب خوب شو میخوام بدوم. باید روش مرهم بذاری و ازش مراقبت کنی تا بدنت خودش رو بازسازی کنه و زودتر و بهتر خوب بشه .کتاب های خوبی که داری میخونی مرهم هستن
از همین حالا رها باش
با مهربون بودن با خودت و توکل کردن و دعا کردن برای بهتر شدن حالت.
آره من میخوام با خودم از در صلح در بیام... خیلی تازه کارم فقط...
عزیزم...
من این روزها کمتر پیام هامو چک میکنم دریا جان...
سلام و صبح بخیر مینا جان
این بار که انزلی بودم اصلا برنامم این بود اون ساعتایی که خواهرم میره سر کار من با تو قرار بذارم اما واقعا حال و روزم مساعد نبود....
:( چند ماه پیش نه اما نسبت به چند هفته پیش آره...
آره بنظر منم کمی چشمو میزنه تا چشم نواز باشه... خیلی وقتمو گرفت.. یه شب سر حوصله باشم باز عوض میکنم.
سلام به تو سایه ی مهربون.
خوب پس هممون تو راه نادرستیم :)) به نظر من این احساس رو آدمای واقعا شاد و موفق ندارن و فقط مختص ماهاییه که خودمونو همین پایین نگه داشتیم... و اگه یه روز بهاشو بپردازیم به بالا بالاها میرسیم و من میخوام که برسم..برای همین طبیعیه و همه اینجورن برام قابل درک نبوده هیچوقت...
سلام آوا جان خدا رو شکر امروز از روزهاییه که معتدلم :)