کنسل موقت

سلام.

بنظرتون اگه هر روز بیام مختصری بنویسم بهتره یا هفته ای یه بار طولانی؟؟

از آخرین باری که نوشتم حالم بهتره و هر روز اشتیاقم برای بهتر شدن بیشتر هم میشه.

عاشق کتاب شفای زندگی شدم.طبق نظر خود نویسنده فعلا دارم یه دور از روش میخونم تموم که شد مجدد میخونم  تمریناشو انجام میدم....

تو این یکی دو روز گذشته مرتب زهره و نفیسه رو دیدم.نهار خوردیم.بیرون رفتیم.یه روز جوجه رو دو ساعت دادیم به خواهر شوهر زهره و رفتیم سینما.خجالت نکش رو دیدیم.بعد رفتیم دنبال جوجه و فاطمه و رفتیم کافه.

فرداشم باز همسر گفت میشه امشب تنها بریم بیرون شام بخوریم.  ؟ که باز جوجه رو گذاشتم پیش فاطمه و با همسر بیرون زدیم.مادر شوهرم البته وسطاش زنگ زد و تقریبا رید به برناممون.خواهرشوهرم با شوهرش دعواش شده و برگشته خونه باباش.وضعیت خیلی آشفته است... تقریبا نصف بیرونمون همسر با مامانش حرف زد و حرص خورد.

بعدش خودش کم کم برام تعریف کرد چی شده.وقتی گفت مامانم از دیشب داره زنگ میزنه و تا حالا جوابشو ندادم دلم سوخت.گفت دیگه تحمل ندارم مرتب بهم خبر بد میدن دیگه نمیکشم.الان دیگه گفتم جواب بدم که باز خبر بد...

درک نمیکنم یه زن قوی هیکل درشت مرشت که یکی بزنه شوهر معتادش بیهوش میشه؛چجوری میتونه وایسه کتک بخوره سیاه و کبود شه؟؟

و اینکه چرا تو جامعمون وقتی مرد بزنه برای عموم قابل هضم و پذیرشه اما اگه زن یه سیلی خورد یکی هم زد همه انگشت شگفتی به دهان میگزن؟؟

یه چیز دیگه هم که درک نمیکنم اینه ما چرا دلم برای غمای هم خیلی میسوزه اما دلمون برای شادی های هم خیلی نمیتپه؟؟ همینجا حتی... هر چی پست بلاگر پر اشک و آه تر کامنت بیشتر.اما وقتی همون بلاگر از شنگولیش مینویسه یهو پنجاه تا کامنتش میشه دوازده تا...

امروز داشتم تو شفای زندگی میخوندم باید آدمایی که بد میکنن رو ببخشیم.برای بخشیدنشون باید تو یه فضای آروم و ایده آل سرشار از نعمت و برکت و خوشبختی تصورشون کنیم و از ته دل براشون بخوایم چنین چیزی رو.

امشب که داشتم فکر میکردم دیدم خواهرشوهرمو با کمال میل بخاطر همه کوتاهیهاش و گاهی رفتارهای بدی که منو آزار داده میبخشم.بعد فکر کردم چرا اون موقع که عکسای شنگول تلگرامشو نگاه میکردم انقدر بهش حس بدی داشتم اما الان که میدونم چقدر آسیب دیده و تنها و سر در گمه یهو شفقتم گل کرده؟؟ اما به جوابی نرسیدم...

تو این روزا هنوز روند پیشرفتم گاهی دربرابر شوهرم کند میشه.هنوز چیزی در منه که بهش اجازه میده از کوره به درم ببره.اما سعی و اشتیاقم اینه بتونم آگاهیمو هر لحظه حفظ کنم.که ببینم اون لحظه که ازش میرنجم و میدونم بیخودی میرنجم مشکل از چیه.چرا انقدر خشم از این یه موجود تو دلمه؟ 

ممکنه ممکنه ممکنه با فرفر برم کلاس رقص.بهم پیشنهاد داده بود و رد کرده بودم اما دو روزه فکر میکنم چرا نرم؟ هنوز تصمیمم قطعی نیست اما شاید برم.

سفرمم گذاشتم برای هفته ی بعد.چون خواهرم یه کار حسابرسی گرفته و میگه اگه برم انقدر سرش شلوغه نمیتونه بیاد دیدنمون...

همینا دیگه.

*لطفا اگه سایتی برای خرید کتاب میشناسید معرفی کنید.

*جوجه دو روزه تو ترک کامل مکیدنه.اما شیر خوردنش از لیوان یهو افتضاح شده.به سختی روزی صد سی سی میخوره.چیکار کنم؟

۱۴ تیر ۰۶:۵۷ بانوی عاشق
سلام گلم
لطفا هم هرروز بنویس،هم طولانی بنویس
خداروشکر که رو به پیشرقتی
دقت کردی چقد حال و روز من و تو شبیه هم شده؟
هروقت بیحالی بیحالم
هروقت داغونی داغونن
هروقت شادی شادم
هروقت درحال تلاشی درحال تلاشم
منم یمدته دارم سعی میکنم خانوم باشم بلکم آقامون بتونه آقایی کنه

خدا تو زندگی دشمنامونم اختلاف نندازه این که دیگه خواهرشوهره😰

هم هر روز هم طولانی :))

عزیزم همیشه شاد باشی الهی.

۱۴ تیر ۰۷:۰۴ عینکی عینکی
واقعا منم نمیدونم چرا از شادی دیگران انقدر شاد نمیشیم که از ناراحتیشون ناراحت میشیم🤔

خدا رو شکر که بهتری. 
عزیزم جوجه ممکنه مدتی بد قلقی کنه. فکر کنم بهتره با بازی و سرگرمی به چیزی که میخوای برسی. حالا شیر دادن تو لیوان یا هر چی.

مثلا میتونی از این لیوان جینگیلی ها بگیری براش کخ دوس داشته باشه

از شادی دیگران که شاد میشیم اغلبمون خصوصا از شادی آدمای خوبی که میشناسیم.منظور من اون آدمایی بود که کینه ای چیزی ازشون تو دلمونه.

باشه چندتا لیوان جینگول میخرم براش

۱۴ تیر ۰۷:۱۵ مرتضا دِ
بنظرم هر چی کوتاه تر باشه بهتره :)
نکته هاش رو هم راحت تر متوجه میشیم :))

:))

۱۴ تیر ۰۸:۲۱ لی لی پوت
سلام بلاگر عزیزم باعث افتخار منه که اومدی همدیگر رو ببینیم ^________^ خیلی خوش می گذره و خیلی هیجان انگیزه یه دوست وبلاگی رو از نزدیک ملاقات کردن :) اومدی پاییز یا آخر تابستون حتما به من اطلاع بده :***
چقدر خوشحالم که بهتر شدی الان که دارم این نظر رو میزارم واست سر کارم و درجا رفتم فایل pdf شفای زندگی رو دانلود کردم که بخونم 332 صفحه اس و میخوام بخونمش منم جدیدا به کتاب های روان شناسی علاقه مند شدم قبلا رمان خیلی دوست داشتم نمی دونم شاید هم به خاطر شرایط الانمه که نیازم به کتاب های اینجوری بیشتر شده معجزه ی شکرگزاری هم خیلی خوب بود چهار اثر از فلورانس اسکاول شین هم قشنگه اونم بخون :) چقدر خوشحالم که بهتری حتما بیشتر واسه خودت وقت بزار واسه بیرون رفتن دور دور کردن دوستانه سفر خرید کلاس رقص هم که عالیه حتی شده هفته ای یه روز هم برو خیلی خوبه :) اون زمان که یوگا می رفتم هر روز مربیم توی تمرین آخر کلاس که اسمش ساواشانا بود می گفت " همه را می بخشم و همه مرا می بخشند" گاهی با خودم تکرار میکنمش آروم میشم جمله ی عجیبه به هر حال من از خواننده های خاموش تو نیستم چون که افکارت خیلی شبیه منه و دوست دارم همیشه بخونمت و با شادی تو شاد بشم و با غم تو ناراحت میشم و البته امیدوارم همیشه پر از انرژی و شادی باشی
مراقب خودت باش دوست عزیز دوست داشتنی :* :* :)

باشه عزیز ^_^

عه چه خوب من دارم فصل دوازده رو شروع میکنم.
اتفاقا چهار اثر رو هم خریدم برای آینده ی نزدیک

عزیزمی

سلام بلاگر جونم.
صبحت بخیر عزیزم.
به نظر من اگر تند تند بنویسی بهتره هرچند اگر کوتاه باشه اینجوری زود زود از حالت با خبر میشیم و ...
چه خوب که با دوستات دو روز خوبی رو گذروندی..واقعا داشتن همچین دوستایی نعمته.
اووممم برای خواهرشوهرت بسی ناراحت شدم...این همون بود که همزمان با تو زایمان کرده بود؟شوهرش اعتیاد داشت آیا؟
اوووف...چی بگم والا...
درست میگی...من خودمم تجربه ش کردم...تو پستایی که از غم و ناراحتی مینویسم تعداد کامنتام عجیب میره بالا اما توی پست شادی ها....نمیدونم چرا اینطوره...
طفلکی شوهرت...گناه داره که از طرف خانواده ش همش خبر بد میشنوه...
در مورد خواهرشوهرتم نمیدونم چی بگم...جز این که انشاالله هرچی خیرو صلاح زندگیشه همون بشه.
کلاس رقص رفتن عالیه.مخصوصا این که یه نفر همپا با آدم باشه.به نظرم برین و خوش بگذرونین.
در مورد شیرخوردن تو لیوانم که تجربه ای ندارم وگرنه حتما راهنمایی میکردم.
میبوسمت عزیزم....همیشه و همیشه برات بهترین هارو میخوام.

سلام آوا

دوستام نعمتن... اینو تو خلوت خودمم همیشه میگم.
اره همون :(
 کلاسو فرفر کچل کنسل کرده فعلا..
ممنون عزیز

امیدوارم ازین بیشتر شادیتون رو ببینم.
برای جوجه هم لیوان متفاوت یا حتی نی های متفاوت بگیرید تا دوباره  جذب بشه

ممنون گلم

چشم

من که هر دو حالت رُ دوس دارم!
هم روزانه، هم هفتگی ...
شما هرطور که راحت ـترید بنویسید، ما دنبال میکنیم ^_^

واقعاً نمیدونم چرا خصلتِ ما آدما اینه که درست وقتی کسی رُ که آزارمون داده، تویِ بدبختی و ناراحتی میبینیم؛ دلمون به رحم میاد و احساس میکنیم میتونیم ببخشیمش
ولی تا قبلش حتی اسمش، خونمونُ به جوش میاره ...
شاید قدرتِ غم و غصه، از شادی ـآ خــیلی بیشتره که میتونه اینجوری فراگیر باشه و به دیگران منتقل شه!
چون تا وقتی کسی درد و غصه داره؛ نمیتونه از تهِ دل واسه شادیِ کسی، شاد شه و بخنده
اما در اوجِ خـــوشبختی و شادی َم میشه واسه غصه یِ کسی؛ از تهِ دل غمگین شــد ...
نمیدونم واقعاً ...

ما َم از این موردا تویِ فامیل داشتیم! که خانوم می ـتونست با اون هیکلِ درشتش، شوهره رو یجوری بزنه که دیگه نتونه پا شه!!!
ولی فقط کتک میخورد...
دلیلش َم این بود که میگفت "دوسِش دارم! دلم نمیاد بزنمش" :(
ای کاش واقعاً تویِ هیچ زندگی ای، هیچ زنی از مردِش اینجوری کتک نمیخورد ...

به نظرم کلاس رقص ـه رُحتماً برید ^_^
سلامتِ جسم میاره که هیچ، روحیه رُ هم شـــاد و پرانرژی میکنه ... خیلی خوبه

+ امروز اتفاقی دیدم سایتِ دیجی کالا، کتاب َم واسه فروش داره!
تویِ گوگل َم که سِرچ کردم، کلی سایتِ فروشِ آنلاینِ کتاب اومد بالا!!

باشه ^_^

چی بگم...
وای من اصلا درک نمیکنم.اصلا نمیگم زن شوهرشو بزنه.یا یکی خورد یکی بزنه.بابا حد اقل جلو کتک خوردن خودشو بگیره...  خیلی دوستش دارم پس کتکشم میخورم ؟؟؟ :/

اه کلاس رقصو دوستم کنسل کرد فعلا.

آره دیجی داره.برم ببینم لیست منم داره یا نه.برای کسی میخوام.

۱۴ تیر ۱۳:۲۴ ستاره*
وقتی غمگینی همه میخوان یه راه حلی بهت پیشنهاد بدن حالتو بهتر کنی بخاطر همینه که وقتی شادی تعداد کامنتات میاد پایین
شاد باشی همیشه

درسته.

منظورم خودم و وبلاگم نبودیم ستاره.منظورم همه ی روابط بود.نمونه اش همونکه درمورد خودم و خواهرشوهرم گفتم

سلام بلاگر عزیزم .خدا رو غذا انگار موفق شدی شیر جوجه رو کمتر کنی .جایگزینش چی بهش میدی؟
راستی تو کامنت های پست قبل متوجه شدم امتحانات این ترم رو ندادی!چرا؟
کچل درستو با جدیت بیشتری ادامه بده .شهریه این ترم هم که داده بودی پرید .
ترم تابستانه بردار یکم جبران شه.

سلام آزاده... آره امروز چهارمین روزه که شیرش ندادم.

جایگزین... یه وعده تو روز شیر خودمو میدوشم.بقیشم هرچقدر بخوره شیر گاو میدم.یه قوطی آپتاکید هم خریدم. البته حتی شیر خودمم تو لیوان درست حسابی نمیخوره فعلا

آه نپرس آزاده. خیلی خیلی حالم بد بود.فقط شهریه ثابت رو داده بودم ^_^

۱۴ تیر ۲۰:۲۹ آیدا سبزاندیش
سلام
عزیزم وقتی پست شاد مینویسی و از حال خوبت میگی ما دیگه خیالمون راحته و خوشحال میشیم و نیازی به کامنت نداره اما موقعی که از غمهات میگی از استرس هات میگی ما ناراحت میشیم میخوایم دلداری بدیم با از تجربه های مشابهمون بگیم تا آروم تر بشی حالت کمی بهتر بشه. 

آیدای عزیز من اشتباه مقایسه کردم.اصلا منظورم شخص من و کامنتا نبود.

کلی گفتم.

۱۵ تیر ۱۳:۱۳ soheila joon
سلام دختر خوبی؟ 
تو مدلت تند تند پست گذاشتن بود منم اونو بیشتر دوست دارم ولی خودت ببین با کدومش راحتتری و وقتت اجازه میده 
خب دلیل کامنتات شاید اونی نباشه که تو میگی 
کلا ادما تو شرایط سخت بیشتر احساس میکنن باید کنارت باشن تا حالت خوب باشه و احساس تنهایی نکنی وگرنه وقتی خوبی که خوبی دیگه 
شایدم مدل ما ایرانیا درست نباشه 

دو تا سوال آخرتو جوابشو بلد نیستم ولی بعد میام میخونم تو کامنتا که یاد بگیرم :دی

ممنون سهیلا جونم...

عزیز منظورم کامنتای خودم نبود که... بیخودی قیاس کردم.. کلی منظورم بود

:))

سلام عزیزم
بنظرم بهتره هفته ای سه چهار بار بنویسی که وقتم برای کامنت جواب دادن داشته باشی
بازم هرجور خودت صلاح میدونی دلبندم
خدا رو شکر که حالت بهتره،دوستات دورو برتن
کاش همه شاد و خوشبخت باشن 😍
اپلیکیشن کتاب سبز رو نصب کن،خوبه

سلام عروس جان.


ممنون فدات

۱۶ تیر ۱۱:۳۰ ستاره*
هرروز بیای یه ذره بنویسی بهتره
بلاگر اینستاگرمتو شخصی کردی؟

آره عزیز بازش میکنم

۱۶ تیر ۱۱:۴۶ سارینا2

سلام بلاگر

می بینم که برگشتی

خوب ظاهرا داری سعی می کنی در مسیر شاد کردن خودت و همسرت قدم برداری آفرین


در رابطه با حرفت که چرا موقع غم آدمها رو می بخشیم من نظرم اینه که آدم پیش خودش فکر می کنه فلانی به اندازه کافی بدبخت هست و غم و غصه داره بذار ببخشمش حداقل این یه مشکل رو نداشته باشه به عبارتی به نوعی یه حس انسان دوستی بهت میگه که این تنها کاریه که می تونی انجام بدی فعلا پس انجام بده


البته اینم بگم شما همسرت رو در موضع منطقی دیدی که تونستی خواهرشو ببخشی 

اگر می دیدی خیلی درگیر قضیه شده به نحوی که تو و پسرش رو قربانی خواهرش کرده و از طرفی مثلا در رابطه با اون آزارهایی که از خواهرش دیدی همش حق رو به خواهرش میده هرگر نمی تونستی ببخشیش


البته این نظر من هست


میگم شیر رو نمیتونی به نحو دیگه بهش برسونی

مثلا بستنی هم شیر داره یا مثلا ماست زیاد بهش بدی


من که بچه هام رو با بستنی از شیر می گرفتم البته سعی می کردم بعدش متعادلشون کنم ولی یکی دو ماه نامتعادل می شدن


بعدم اینکه اگر یه چیز خیلی شیرین مثل حلوا ارده (البته اگر مجازه که بخوره) بهش بدی بعدش میل به خوردن شیرش زیاد میشه 

من صبح به بچه ام میگم شیر میخوری میگه نه بعدا حلوا ارده میخوره بعدش خودش درخواست شیر می کنه

یا مثلا کیک خانگی اینا بخوره بعدا میلش به شیر می کشه 


و پیشنهاد بعدیم هم استفاده از شیر های طعم دار مثل شیرکاکائو هستش یا مثلا شیرموز درست کن و توش یه کم بستنی بریز احتمالا بخوره 


مهم اون بحث ترک اعتیادش از مکیدن هست بقیش ان شا الله حل میشه


من هم بچم رو نزدیکای یک سال و نیم که بود از شیر گرفتم خیلی پتانسیل وابسته شدن رو داشت اعصاب و روان آدم رو به هم می ریخت تعادل رو حفظ نمی کرد دیدم هر چی بیشتر پیش بره معتادتر میشه و گرفتنشاز شیر هم سخت تر میشه این بود که اقدام کردم به از شیر گرفتنش در حالی که بچه اولم متعادل شیر می خورد و من هم تا دو سالگی بهش شیر دادم

سلام سارینا. 

هی مشغولم. ..
هوووم نمیدونم... آخه معمولا آدمایی که ما رو اذیت میکنن  خودشون ککشون نمیگزه باز ماییم که همش تو ذهنمون درگیر و ناراحتیم.برا همین خوب چه شاد بان چه غمگین براشون بخشیدن و نبخشیدن ما خیلی هم اهمیتی نداره.ما هم فکر میکنیم اگه ببخشیم به اونا لطف کردیم درحالی که فقط به خودمون محبت میکنیم.مگر اینکه اونا ازمون عذرخواهی کرده باشن.
درمورد شوهرمم.... اینجور نیست که شما میگی اما خوب ولش کن :)

بستنی رو روزی یه دونه میخوره.ماستم میخوره... 
عه چه باحال بود ترفندت.


عجب... آره دیگه وابستگیه افتضاحه.

۱۶ تیر ۱۲:۲۳ ستاره*
مواظب خورد وخوراک جوجه باش
همه فامیل ما بچه هاشون تا وقتی شیر میخورند تپلند بعدش مریض میشن و یهو اب میشن 

خدا رو شکر ما فامیلتون نیستیم ^_^ چشم جانم مزاح کردم

سلام بلا
خوشحالم که خداروشکر بهتری و انشالا بهترین خودت میشی...

ممنون جانم

دلبر جان
هرررروز بنویس لطفا
بقول دوستمون طولانیم بنویس😊

نمیدونی وقتی ک نیستی چقدر دلم تنگ میشه برات...چقدر جات خالیه
لطفا اینقدر طولانی غیب نشو

خوشحالم ک حالت روز ب روز بهتر میشه

بستنی این روزا خوبه وقتی ک شیر کمتر میخوره...

خواهرشوهرتم... 
امیدوارم مشکلشون حل بشه.
طفلک شوهرت... چقدر فشار بهش میاد.

عزیزم... مرسی از محبتت


لطفا سیستم نوشتنت با پیدا کردن و تمرکز بر داشته ها و نکات مثبت زندگیت و رشدها و پیشرفت هات باشه اونوقت روزی چندبار بنویس

حالا شیر خیلی چیز به درد بخوری هم نیست که نگران خوردن و نخوردنش هستی. همون بستنی و ماست خوبه
شیر خودت خوبه اما به غیر از اون فایده ای هم نداره
به جاش براکلی و کلم قمری و سبزیجات کلسیم دار بهش بده

تلاشمو میکنم نسیم جان


واقعا خخخ  دیگه شیر خودمم تو لیوان نمیخوره.
آره کلم ها رو تو سوپش میریزم 

سلام بلاگر عزیز
من تمام این مدت میخونمت چه اینجا چه اینستاگرام اما متاسفانه فرصت نظر گذاشتن ندارم دخترگل همیشه از دانشگاه و از خونه درحالیکه هزارتا کار میکنم میخونمت
عزیزمه این آقاپسرتون که ی تیکه ماه شده.
خانم خونه بلاگر عزیز باید همیشه و همیشه حالش خوب باشه عزیزم الان دو تا نقش داری مادر و همسر باید خیلی سفت باشی
این برای خود من هم مصداق داره و خیلی وقتا کم آوردم اما لحظه ای نبوده که بذارم همسرم یا پسرم متوجه بشن
پس سعی کن همیشه و همیشه خوب باشی
ی چیزی بهت بگم دوستم؟چرا پسرتو میذاری جایی و تنهایی میری با همسرت بیرون؟آوردیمشون این دنیا که با ما باشن با ما تفریح کنن و زندگی کردن یاد بگیرن اگر برات مقدور هست که با پسرت و همسرت همه جا بری بیرون برو عزیزم
باتوجه به حرفهایی که از خانواده همسرت زدی بنظر من باید یک خانم قدرتمند و با برنامه باشی در همه حال حتی اونموقعی که فسقلی ازت خیلی بالا رفته و خستت کرده،همیشه توی خونه خوب و قوی باش تا همسرت هم ببینه عه چه خوب که خانم به این محکمی دارم تا براش اوضاع خانوادش بی اهمیت بشه
بهت عزیزم یکبار دیگه هم گفته بودم براشون نه بار سوره کوثر بخون تا از خودتون و زندگیتون دور بشن
من نه که خودم درس میدم و روی دانشگاه اومدن نیومدن دانشجو حساسم خیلی ناراحت شدم نرفتی دانشگاه این ترم امتحاناتو بدی
خوب البته احتمالا باتوجه به اوضاع مالی حق داشتی و این بهش هیچ انتقادی نیست
بلاگر جان خوندم که قصد داری مهاجرت کنی و خوندم که هنوز هیچ چیز قطعی نیست چه ایران چه هرجای دیگه دنیا باید حال دلتو حال دل خونرو خودت خوب نگه داری وگرنه همه جا آسمون برات یک رنگ خواهد بود
من با خانواده همسرم زمانی که در یک ساختمان بودم مشکلات فراوونی داشتم و فکر میکردم من مستقل بشم مشکلات کم میشن ی مشاور بهم گفت بری توی غار هم زندگی کنی یا بالای کوهی که هیچ آدمی نیست همسر تو همین آدمه با همین خصوصیات!!!!
الان که مستقل شدم باور کن به حرفش رسیدم
پس دوست گلم سعی کن همینجا همیشه و همیشه پر باشی از انرژی و هدف داشته باشی تا حال زندگیت خوب باشه و انشالله که اونچه خیر و صلاحته برات رقم بخوره
لطفا با شرایط همسرت که شب کار میرن خیلی کنار بیا چون واقعا خواب شب نداشتن برای آدم غیرقابل تحمله
من همسرم شیفت بودن و متوجه فشاری که هم به شما میاد و هم همسرت هستم
این مدت که در سکوت خوندمت بلاگر عزیز مواقعی که دیدم شادی برای شادیت گفتم الحمدلله و مواقعی که بسیار ناراحت و گرفته بودی قرآن برداشتم و قرآن خوندم
دعای خیر ما بدرقه ی راهت دوست عزیز
ممنون که ما بواسطه ی وبلاگت با خانم فهمیده ای همچون نسیم خانم آشنا شدیم
از همه دری سخن گفتم عاشق خودمم (هه هه)!

رعنای دوست داشتنی ممنونم ازت که کامنتی به این بالا بلندی برام گذاشتی.که بهم فکر میکنی سعی میکنی راهنماییم کنی.که دلت میخواد آدم قوی باشم...

همیشه هیچکس حالش خوب نیست رعنا جان.همین تلاش برای همیشه کلی منو عقب انداخته.یه وقتایی یه ذره خوب نبودم بجای پذیرشش و رها شدن خودمو اسیر یه قاب اشتباه کرده بودم.الان دیگه متوجه شدم آدم بی نقص نداریم.
درمورد پسرمم... همیشه با ماست.ما به عنوان والدین موظفیم بهترین خودمون برای بچه ها باشیم.یه موقع احتیاج داریم خلوت خودمونو داشته باشیم.وقتی شرایطش نیست که هیچ اما از اینکه گذاشتمش و به همسرم رسیدم اون شب ناراحت نیستم.همسر میگفت دلم میخواد یه شب آروم و قرار داشته باشیم بیرون.شاید براش تجدید قوا بود.تو این یه سال و دو ماه این دومین بار بود بی جوجه دوتایی بیرون رفتیم.
اوضاع خانواده که بی اهمیت نمیشه رعنا جان.ما دو تا مقوله ی جداییم.صرفا خوب بودن من باعث فراموش شدن اونها نمیشه.نمیخوامم فراموش شن میخوام حال شوهرم خوب باشه.
ای وای منم بخاطر دانشگاه ناراحتم.بخاطر پولش نبود.. 
درمورد مهاجرتم حق با شماست..
عزیزمی...مرسی که دعای خیر میکنی برام.هزار برابر خیر و نیکی به خودت برگرده.


۱۸ تیر ۱۱:۵۸ مامان s
خداروشکر که رو ب راهی بلاگر
بنظر من هر هفته بنویسی بهتره
زنها هرچقدم ک هیکل و درشت اندام باشن اما بخاطر جنس زن بودنشون نمیتونن کتک بزنن بنظرم.

ممنون عزیز


به خاطر جنسیتشون نیست بنظرم بخاطر باورهای غلط جا افتاده تو جامعه است.ببین من بگم شوهر فلانی کتکش زد چقدر جا افتاده است و مردم بسادگی یه ای وای میگن و میگذرن.اما اگه بگم فلان زن شوهرشو زد همه تعجب میکنن.دربارش بحث میکنن.و خانم رو نقد میکنن.
ضمنا کتک نزنن.حرف من اینجا از خودش دفاع کردنه.آدمی که انقدر قویه که میتونه بزنه پس انقدر قوی هست که جلو کتک خوردن خودشو بگیره.

سلام خوبی
خوبه که مادر و فرزند خوشحالین و در حال تکمیل شدن عزیزم برای خوردن و تشویق جوجه چه لیوان یا بشقاب از ظروف طرح دار و عروسکی استفاده کن تشویق میشه به خوردن یا به لیوانش اسباب بازی ریز بچسبون یا با کش به دستگیره اش وصل کن خوش باشی هر روز بنویس نگران تعداد کامنت هم نباش شما خوشحال باش بزار دوازده تا کامنت باشه اون پنجاه تا کامنت معنی تسلی دادن داره ولی این دوازده تا یعنی نویسنده خوبی شدی بای 

ممنون بهناز جان

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان