کیک قابلمه ای :)

سلام و روز بخیری:)

دیدم این روزها همه دارن کیک قابلمه ای میپزن من هم امتحان کردم..

آهان اینو باید بگم که دستوراتی که قراره اینجا بذارم صرفا دستوراتی هست که من خودم درست کردم و راضی بودم.حالا دستورش رو یا از سایتی نگاه کردم یا از دوستی پرسیدم یا از مجله های آشپزی یاد گرفتم.پس همینجا میگم من هیچ دستوری رو از ابتکار خودم نمینویسم و کلا حال اینم ندارم تو آشپزی راه آزمون و خطا برم..  من از جایی یاد گرفتم و دوست دارم چیزایی که خوشمزه بودن رو یاد بدم.این از این.

آقا این کیک خیلی خوبه.. درست کنید حتما :) تازه بعدش هم آدم عزای شستن قالب کیکی که تو فر رفته نداره ^_^

موقع درست کردن مایه کیک هم معین قدیمی گوش بدید حالش بیشتر میشه :)




مواد لازم:

آرد مخصوص کیک و شیرینی : 2 لیوان

تخم مرغ : 3 عدد

بکینگ پودر : 2 قاشق چایخوری

نمک : نوک قاشق چایخوری

وانیل : یک قاشق چای خوری

آب پرتقال یا شیر : سه چهارم لیوان

روغن : یک چهارم لیوان

پودر شکر : یک لیوان


پخت:

تخم مرغ ها رو تو یه کاسه بزرگ بشکنید.وانیل و شکرتون رو بریزید روش و حالا هم نزن کی هم بزن.تا جایی که رنگش خیلی ملایم بشه و وقتی همزن رو میارید بالا کش اومدنشو ببینید.

بعد روغن رو اضافه کنید و مخلوط کنید.

بعد آب پرتقال رو اضافه کنید و مخلوط کنید.

حالا آرد و بکینگ پودر و نمک رو که تو کاسه ی دیگه مخلوط شدن به این مایه اضافه کنید.یهو نه هااااا. کم کم..

اگه تا حالا همزنتون برقی بود دیگه اینجا رو باید با همزن دستی بزنید تا جاییکه کاملا مواد یه دست بشن.فقط آخرش برای اطمینان از گلوله نشدن آرد یه ده ثانیه اگه با همزن برقی زدید اشکال نداره.

اگه با شیر درست کردید دوست داشتید اینجا میتونید گردو توش بریزید مثلا.. من خودم گردویی که داخل کیک میپزه خیلی طعمشو دوست دارم ^_^

یا کشمش.یا خرمایی که هستشو گرفتید و چهار قسمتش کردید حداقل..

اما اگه با آب پرتقال درست کردید همون ساده بذارید بمونه.

اینجا دیگه آماده ی پخت شده.

حالا میتونید همینجور ساده پخت کنید.

میتونید کاکائویی کنید یه قسمتیشو.

حداقل نصف لیوان و حد اکثر یک لیوان از این مواد رو جدا کنید و به ترتیب دو یا چهار قاشق چایخوری کاکائو بهش اضافه کنید و هم بزنید تا یه دست شه .

حالا قابلمتونو بذارید رو گاز و بعد گرم شدنش دو قاشق روغن بریزید کَفِش و اول مایه وانیلیتون رو توش خالی کنید.

بعد مایه کاکائویی رو یه جوری بریزید که قسمت اعظمش توی مرکز قابلمه خالی بشه.بعد با یه چیزی مثل سیخ چوبی یا چنگال اینا آروم آروم چندین بار  از مرکز بصورت هم زدن پخشش کنید به نزدیکای بدنه قابلمه.

همین دیگه.

الان رو در قابلمه دم کن بذارید و روی شعله ی متوسط با حرارت خیلی کم.برای من تو یه ساعت پخت.اما چهل و پنج دقیقه که گذشت محض اطمینان یه چاقو میوه خوری فرو کنید توش اگه مواد بهش چسبیده بود که بذارید یک ساعتش کامل بشه.

اگه نچسبید که پخته دیگه.

اگه حاشیه ای که چسبیده به قابلمه دیدید طلایی شده که چه بهتر.اگه نشده بود پنج دقیقه ای هم فرصت بدید که طلایی شه کیک خوشگل شه ^_^

فوت و فن نوشت :

* اگه رژیم اینا دارید کمتر بخورید برندارید میزان شکر کیک ها رو دستکاری کنید..


* تقریبا تو همه ی دستورات کیکی که دارید آرد و بکینگ پودرشو قاطی کنید و حتما حداقل دو بار الک کنید.حالا سه بار الک کردید چه بهتر :) من کاکائو رو هم با الک به موادم اضافه میکنم و آروم آروم هم میزنم که گلوله نشه :)


* میزان کاکائو دست خودتونه. من وقتی کاکائو رو از لوازم قتادی میگیرم رنگش سیرتر و طعمش تلخ تره.اگه قرار باشه یه دستوری گفته پنج قاشق کاکائو من طبق اون بریزم کیکم میشه زهر مار و من اون تلخی رو نمیپسندم:/ اما اگه کاکائو از این بسته بندی ها بگیرم رنگش قهوه ایه ملایمه اونو طبق دستور بریزید اشکال نداره.

تو این کیک من دو قاشق چای خوری کاکائو نوع اول رو ریختم.نصف لیوان هم از موادم جدا کردم.شما خود دانید :)


* من همیشه پودر شکر برای کیک ها و شیرینی هام استفاده میکنم.شما خواستید شکر معمولی بریزید توش.


حتما بپزید این کیک رو و لذت ببرید..

 نوش جانتون :)


چه پیشیده 0_O
ها بله برگشتم. گفتم دلیلشو دیگه.
کیک قابلمه ایا فقط بیکینگ پودرش زیاده نمی پسندم. 
من آسیاب ندارم شکر پودر کنم که، بار آخر شیرینی پختم مجبور شدم با هاون شکر آسیاب کنم... 

پیشیده واقعا ؟ :/
نگفتی دیگه :/
دو قاشق چایخوری زیاده؟؟ کجاشو نمیپسندی مگه بکینگ پودر طعم میده ؟ :| تازه من یه دستور تو فر داشتم اونم بکینگ پودرش همینقدر بود :/
پودر شکر از لوازم قنادی بخر.

واییی چ کیک خوشمزه ای 
ازینم بفرستی برام همراه اون لابرنجی برات دو تا ترقه میفرستم بیاد:)

خودت بعد عید دیگه میپزی میدی به خورد شووَرِت ^_^

۰۲ اسفند ۱۱:۴۰ زینـب خــآنم
قابلمه ای خیلی خوب و راحته ، ولی بنظر من اگ همین ُ بذاری توی فـر ، هم خیــــلی بیشــتر پُـف میکنه ، هم پوک تر و سبک تر میشه مواد کیک بعد از پخت  ; )
بهرحال نـوش جــان  : )

من خیلی از طعمش راضی بودم.. قشنگ بگم از همه ی کیک هایی که تو فر پختم بهتر بود :)
به نظر شخصی من کیک باید پفش اندازه باشه.اون کیکی که دیگه خیلی حفره حفره اس آدم همش سوراخ میخوره دوس ندارم :| یه دستور اونجوری هم دارم هر وقت درستش کنم با عکسش میذارم :)

قربونت :)

۰۲ اسفند ۱۱:۴۰ اون روی سگ من نوستالژیک ...
به به خانم کدبانو چه کیکی شده اوووورین خوش بحال شوهرت که از این کیک میل مینماید:)
من سهمیه کیک این هفتمو درست کردم رفت تا هفته اینده یکشنبه یا دوشنبه حتما امتحانش میکنم:) مرسی


ووویی ^_^

حتما این کارو بکن.. نوش جونت بشه..

عزیز دلم پس اشتباه نوشتی. نوشتی دو قاشق غذا خوری:|
دلیل ادامه مطلب میگم . برا دُکی بابا رفتم تهران

اشتباه ننوشتم.. گفتم که دو قاشق غذا خوریه تو این دستور.
آهان چی شد ؟؟

آره طعم میده، یه کیک تابه ای بود یادمه یه قاشق غذاخوری بیک داشت یه ته مزه تلخی میداد.

خوب عزیزم مقدار بگینگ پودر برای کل مایه اون کیک زیاد بود.ولی برای اینی که من نوشتم زیاد نیس.

پس تو کامنت اولت اشتباه نوشتی، نوشتی دو قاشق چایخوری.
ای بهتره حالا دو هفته دیگه باید بره پاسنمان برداره.

خاک تو مغزت چرا منظورتو درست نمینویسی؟؟  نمیدونی باید خشونت اعمال کنی تا بره تو مغز من :))))
بابا تو پست اشتباه نوشتم غذا خوری..
ببخشید گیج بازی درآوردم الان دارم هار هار میخندم :))
دو قاشق غذا خوری که کلا از قابلمه و گاز و آشپزخونه سر ریز میشه :)))

من درست مینویسم. بس که تو بی دقتی :)) :P

^_^

بعد که رفتم سرخونه زندگیم میخونم و استفاده میکنم :)))))))))))

ای جوونم :) به سلامتی بری ایشالا ... خوش به حال اپشین :)

به به چه کیکیی...دقیقا شبیه کیک خودم شده...خیلی عالیه..
دلم خواست الان.خخخ حالا یا امروز یا فردا درست میکنم.
اون آهنگ معین رو خوب اومدی..
منم در حین درست کردن کیک آهنگای قدیمی گوش میکنم و بسی مزه میدهد.

:))

وای عاشقتم ینی :)))
انقدر خوب توضیح میدی که من هوس میکنم هرچه زودتر اینا رو درست کنم..میشه تو یه کلاس آشپزی و شیرینی پزی بذاری توی وبت؟! :))))))))

:)))
ووویی خجالت کشیدم.. ^_^
نگار انقدر دوست دارم برم کلاس آشپزی حرفه ای.. بع اونوقت هر چی یاد گرفتم به شما هم میگم :)

یکی برای منم از این کیکا درست کنه!!
یک عدد سوال؟؟؟؟!!!نمیخواد برش گردونیم؟؟؟؟
هنر نزد ایرانیان است و بس،بخاطره تو سرودن این شعرو;););)

دست به کار شو خانمی.
اگه رو شعله ی مناسب تایم مناسبش رو بمونه احتیاج به برگردوندن نداره.شما خواستی این طرفشم رنگ و روش طلایی شه میتونی برگردونی اما خیلی زود باید برش داری از رو شعله..

:)))) مرسی :)))

۰۲ اسفند ۱۴:۳۱ ⓜⓘⓝⓐ💋 ..
سلام بلاگر شف...
خسته نباشی،همینکارو رو میکنی ک آقوتون هی میگه
امروز نرو ولایت چند روز دیگه برو (´∀`)
بسیار عالی...
باشد ک ماهم درست کنیمو عکسی بگذاریم.

امروز ناهار ک نشد مرغ لابرنجی درست کنم
خواهرم حقوق گرفته بود ناهار مهمونمون کرد،دیگه شرمنده تو هم شدم ک با عجله دستورشو گذاشتی (^~^)

ههههههه :))
سلام مینایی.
آقا پس من از امروز دیگه چیزی نپزم؟؟؟

حتما درست کن :)

عیب نداره بابا راحت باش.اتفاقا اولین چیزی که میخواستم بنویسم همون بود دیگه چه بهتر که نوشتم..

۰۲ اسفند ۱۵:۲۶ جوجو کوچولو
به مامانم بگم بپزه ^_______^

اتفاقی برای دست و پنجه ی خودت افتاده دخترم ؟؟

خودت بپز حال کن :)

خوب ...
بلاگر خانوم من کلا کار اقایون در در خونه قبول ندارم.دست خودمم نیست.
خوب آخه مثلا میشه میثم نه شب میاد خونه بهش بگم برو دستشویی بشور؟یا بیا جارو کن؟
خوب معلومه که نمیشه..
خداییش ترجیح میدم با وجود کمردرد بازم کارامو خودم بکنم تا دوباره کاری بشه...
مردا به اندازه ی کافی سرکار خسته میشن...دیگه انصاف نیست تو خونه هم کار کنن..
در مورد مینا هم انقدر حرص نخور خانومی.من که دیگه به این اخلاقش عادت کردم کاملا.
هرچند وقت یکبار اخلاق بدش دامن ادمو میگیره.من دامنمو جمع میکنم که زیاد موجش نگیرتم..
حوصله ی دعوا ندارم..خانواده ی شوهره دیگه..هرچی با آرامش تر بهتر.
بیخیال دیگه فراموشش کردم.حالا با حرف اون که چیزی از من کم نمیشه.
خوب من و تو هیچ وقت به نقطه ی مشترکی نمیرسیم تو این مورد..
من بازم میگم این درست نیست که میثم خسته و کوفته بیاد قابلمه بشوره....حالا یه شرایط خاصی هست که طررف واقعا توان نداره...
مثلا من یه بار مریض بودن اونقدر تب داشتم که اصلا چشمام باز نمیشد..میثم رفت غذا گرم کرد آورد..خوردیم برد شست.اون فرق میکنه.
اما این که من بخوام به خاطر کمردردم بگم تو بیا کارای خونه رو انجام بده نه..
بعدشم شغل میثم اصلا آسون نیست ...خیلی سخته.هر روز روزی ده تا صندلی یا مبل رو خودشون میسازن...تک نفری...مثلا میثم باید یه مبل دو نفره رو با یه دست رو هوا نگاه داره و روکش کنه...حالا یا چرم یا پارچه...وقتی میرسه خونه انقدر کمرش و دستاش درد میکنه که فقط باید دراز بکشه..ینی درد اون صدبرابر از من بیشتره...اگه میگی زن از کار خونه خسته میشه..خوب میثمم از سرکار رفتن خسته میشه..
اما پا میشه یه روز صبح یهویی بگه من خسته شدم و یه هفته نمیخوام برم کار کنم؟؟
در مورد مینا هم که من الان یه مثالی برای یکی از دوستان زدم...
گفتم در مورد مینا و این بحث غذا اون قرار نبود که قبول کنه اشتباه از اونا بوده.
میشه با خر بحث کردن مصداق این کار!
مثلا مثل این میمونه که تو یه خرو بذاری جلوت بخوای باهای بحث فلسفی کنی آیا اون متوجه میشه؟خوب معلومه که نه..
پس برای چی انرژی خودمو هدر بدم؟چرا از اصالت و شخصیت خودم کم کنم؟
واقعا یه عذر خواهی آدمو نمیکشه...
یا چرا خودمو جلوی میثم خراب کنم؟
من همیشه میگم این جور کارا سیاسته...حالا درست یا غلط..
من خیلی وقتا با سیاست خودم از بحث و دعوا جلوگیری کردم.
یه وقتایی هست جواب دادم لازمه..اما یه وقتایی هم هست وقتی میدونی در آخر طرف مقابلت قرار نیست چیزی رو بفهمه بیخیال میشی...

واقعا هم نمیرسیم :))
من و تو بی تفاهم ترین دوستای رو زمینیم ^_^
قرار نبود با مینا بحث فلسفی کنی .قرار نبود اون قبول کنه اشتباه کرده.اصلا بحثی هم در کار نبود.همین که شما باید داخل قابلمه رو نگاه میکردید کافی بود.همین که نپذیری اشتباه کردی همین که عذر خواهی نمیکردی کافی بود.
کار تو دقیقا این بود که برای مثال جلو یه خری که متوجه نمیشه بقول خودت از شخصیتت کم کردی و گفتی تو منو ببخش اشتباه از من بود...
عذر خواهی وقتی اشتباه کردی نه حالا :/

عشق جانم منم کیک درست کردن دوسسسسسس دارم.
راهنمایی بود خوب بلد بودم ولی الان یادم رفته.اومدم چند وقت پیش درست کردم دور تا دورش جزغاله شد:-)))
ولی حتما حتما حتما اینو درست میکنم.

:)
منم کیک سوزوندم اما دفعه ی بعدش حواسمو جمع تر کردم :)

ولی خداییش با این که من و تو بی تفاهم ترین دوستای روی زمینیم من به شدت تورو دوست دارم و همش تو پستام دنبال کامنتای تو میگردم...
خخخ نمیدونم والا...من که باز نظر خودمو دارم...واقعا فکر میکنی من اگه اون حرفو به مینا میزدم بحث درست نمیشد؟اون بی جنبه تر از اونیه که داستان درست نکنه و کشش نده..
من آرامشو ترجیح میدم ..حتی اگه مجبور باشم عذرخواهی کنم.خسته تر اونیم که بخوام سر این چیزام بجنگم..
یادت رفت سردانشگاه رفتن سر خونه گرفتن چقدر جنگیدم؟چقدر از انرژی و توانم کم شد؟
دیگه الان واقعا واسه یه برنج سفید حوصله بحث با هیچ احدی رو ندارم..اونم مینا.
من بر خلاف ظاهرم خیلی خسته ام....خیلی زیاد...

میفهمم عزیزمن..
تو انقدر خوبی که به تمام این چیزا فکر میکنی...قربونت برم من...
اصلا باشه بذار بیام بغلت...
من همیشه همینجوری بود...کلا روحیه ی آرومی دارم.از حاضرجوابی و اینا هم بویی نبردم.دست خودم نیست..
البته بماند که یه وقتی سر میثم چه جوری جنگیدم...چون اون با ارزش ترین چیزی بود که تو زندگیم خواستم..بعد از اون همه چیز دوم بود..همه چیز...
الانم برای همینه که فقط میخوام زندگیم کنار میثم آروم باشه..بحثی نباشه..دعوایی نباشه...مشکلی نباشه..
مینارو بیخیال...برام مهم نیست چی میگه...
منم مثل تو گاهی وقتا به زن علیرضا فکر میکنم.به این که چه جور زنی خواهد بود...
تازه خود علیرضا تز داده زن مو مشکی و لاغر میخواد.خخخخ .یه بار که اینو گفت ما مردیم از خنده.ینی درست برعکس من.میبینی تورو خدا وروجک نظرم میده تازه..خخخ.
برای عوض شدن روحیه مون گفتم.
خووووب من دیگه برم حموم حسابی هپیلی ام دو روزه..یکمی به خودم برسم...بدم میاد ازهپلی بودن.
یه دنیا میبوسمت...که انقدر مهربونی...
واقعا یه وقتایی ته دلم دوست دارم مثل تو باشم.انقدر قوی..انقدر باشخصیت.
عصرت خوش بانو.
میدم مامانم درست کنه.خیلی حوصله میخواد و دقت.
بینه پستام دنبال اسمه تو میگردم همیشه ولی نیست:(:(:(
تو اینستا داری؟؟

خیلی حوصله نمیخواد تنبل خانم کارش کلا نیم ساعته.. :)))
اینستا ندارم عزیزم...
هانیه جانم من وقت نمیکنم همه ی پست ها رو بخونم بخدا..

۰۲ اسفند ۱۷:۵۱ جوجو کوچولو
من از سر و کولم داره درس میریزه :|
مامانمم نمیپزه :|
په حسرت به دل میمونیم :(

آهان آره یادم نبود..
برو سر مشقت اصن :)))

قوبونش دیگه... بیا خودم برات بپززززم :))

سلام بلاگرجان خوبی 
ببخشید که اینروزا کم کامنت میذارم برات,اندکیححال روحیم خرابه,واسه همین دست و دلم نمیره سمت حرفیدن و کامنت گذاشتن 
اما تمام پست هات رو خوندم 
خوشحالم که پری از شوق و ذوق زندگی 
به حق اذان همین لحظه امیدوارم همیشه حال دلت خوب باشه رفیق

سلام دردت بجونم.. میترایی؟؟؟  حال روحیت خراب نباشه..
با من حرف بزن..
من قربون معرفت و مهربونیت برم..
خدا همه ی مهربونی های دنیا رو به سمتت سرازیر کنه :)

معین قدیمی :))))) عالی بود کلی خندیدم خدا خیرت بده ;)

:)))
منظورم یه حلقه ی طلایی نبود که نخند :))

عاغا دمت گرم:*
عجب کیکی شده هااااااااا^_^
چیقده با دقت نوشتی دستورشو
اینقده تعریف کردی واجب شد بپزونمش:)))))))))

:)))
 آره خیلی خوب بود :)
آره دیگه ^_^

یعنی عاشقتم عاشقتم عاشقتما!دستت درد نکنه برا این فرمول! خیلی دوس داشتم بپزمش اتفاقا،جونم نمیگرفت برم نگا کنم از نت! من هر چقدر بگم دوستت دارم کم گفتم. پسر بودم میگرفتمت! حَییییفففف!!

ای جوووووون ^_^
خواهش میکنم.. قربون اون جون تنبلت بشم :)
عزیزززم ^_^ حیف گفتی تموم شد؟؟؟

سلام بر بلاگر عزیزم...
خوبی خانومی؟
خسته نباشی دلاور با اینهمه فعالیت😎
عاغا من این کیکو درست کردم زیرش تیره شد😒
البته دم کنی زیرش نبود و توی قابلمه چُدنی گذاشته بودم...

سلام به نسترن گلم :)
قربانت :)
سلامت باشی :)
زیرش تیره شد یعنی سوخت عایا؟؟؟
قابلمه منم چدن بود مهم نیست.دم کنی هم ربطی به اون زیر نداره.یه جا خوندم برای خیس نشدن و خمیر نشدن کیک از آبیه که رو در قابلمه میشینه ممکنه بچکه رو کیک..
یه بار دیگه درست کن تو انتخاب شعله و تایمش دقت کن امیدوارم خوب بشه :)

۰۳ اسفند ۱۰:۲۴ خانوم خونه
سلام فدات شم...
خانوم کدبانو....
جانمممم سلیقه....دلم خواست عزیزدل

سلام به روی ماهت :))
خاوم خونه ...
قربون دلت..  درست کن لذتشو ببر..

۰۳ اسفند ۱۱:۵۴ εℓï -`ღ´- εɓï
اصلا میشه تورو نـدوس؟؟؟؟*_*


بـاجـه امـا دلخـورماااا بیـا ماچـــم تـــُن...بدووو  >_<  :)))))


خوشحالـم کـه هسـی بدون ما مینوشتی نامرد:))))

خوبیـد؟؟؟همه چـی ارومه خانـم کـدی بـانـو:))))

^_^

ماااااچ موووووچ :*

تو عشقی اصن .. انقده منو خجالت نده دیه :((

قربانت خوبم.. خوبیم :)

۱۴ اسفند ۱۱:۴۷ مهرناز .ج
خیلی هم خوب. ظاهرش که خیلی خوب شده. حتما باظنش هم همین قدر خوبه :)
خواستم برای پستی که بعد از این پست گذاشتین نظر بدم باز نشد :|

باطنش عالی بود دوست عزیز :)

روز نوشت هام رمز دارن عزیزم :)

۱۴ اسفند ۱۷:۳۱ مهرناز .ج
نه رمز نداشت. بدون رمز بود
بخش نظرات باز نمی شد که مشکل از سیستم من بود :)

عه ببخشید من نگاه نکردم که پست بعدیش چی بود :)

کیک پختم در قابلمه وسط کار دیدم شعله خیلی کم بوده گاز خاموش شده خراب میشه 

عزیزم نمیدونم. امیدوارم بعد اینکه دوباره روشن کردی خراب نشده باشه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان