مستم ز همه شعر و خوش آواییِ سعدی
بینا شده ام از همه بیناییِ سعدی
آنکس که دلی دارد و دلدار و دل آرام
غرق است به موجِ دلِ دریاییِ سعدی
دیریست که پیران و جوانانِ دیارم
دارند به لب قصه ی داناییِ سعدی
بستان و گلستان همه آباد و مصفاست
از چیرگی و قافیه آراییِ سعدی
"بیدادِ تو عدل است و جفایِ تو کرامت"
بی طاقتم از نظمِ تماشاییِ سعدی
آرامگهی آبی و خوش منظره اینجاست
هر چند که زیباست به زیباییِ سعدی
هر اهلِ قلم می نتواند که رساند
آثارِ قلم را به تواناییِ سعدی
خضری به همه عمر به دنبالِ کسی رفت
کو رفت پیِ مردی و آقاییِ سعدی
با هم بفرستیم به سعدی همه حمدی
کاین فاتحه باشد همه داراییِ سعدی