خداحافظ مهر.سلام آبان

سلام سلام.

شنبه از هفت و نیم صبح کوروش بیدارم کرد گفت منو ببر مهد.منم با خودم گفتم چه بهتر همیشه نه و نیم میریم امروز هشت و نیم اونجا باشیم.خلاصه صبحانه و فلانو خوردیم و آژانس اومد و.... آقا خوب من یادم نبود تعطیل رسمیه. هیچی دیگه دست از پا دراز تر برگشتیم و تمام صبح تا ظهر من سنتور زدم. کوروشم کارتون نگاه کرد. چوب تو استین من کرد. برای بار هزارم مضراب منو شکوند....

یکشنبه و دوشنبه روزایی بودن که تو بولت ژورنالم بصورت نه خوب نه بد علامت زدم. خسته کننده بودن. فقط یه فیلم خوب دیدم به اسم لاو اند آدر دراگز. لینک دانلودشو تو کانال گذاشتم.دیگه باز سنتور زدم و یه شبشو خیلی زیاد با سیاوش حرف زدم. یعنی زنگ زد و گفت چرا قیافت اونجوریه و شروع کرد ادای منو دراوردن.خنده ام گرفت ولی بهش گفتم ازش ناراحتم و خوب کمی حرف زدیم. میدونید خوشحالم سیاوش به یه استقلال شخصی رسیده که منو اذیت میکنه چون هنوز بهش عادت نکردم اما میدونم برای خودش بهتره.

یه چیزیشم که خیلی ناراحتم میکنه همون شب بهش نگفتم جریان خواهرمه.عجیبه هر چی بهش زنگ میزنه جوابشو نمیده.دلم نمیخواد بینمون کدورتی باشه... 

 

اوم دیگه سه شنبه صبحم که کوروشو بردم مهد بدو بدگشتم خونه و حالا سنتور تمرین نکن کی تمرین کن... نهارم درست کردم و خونه رو هم جمع و جور کردم. یعنی وحشتناک شده بود. کلا اسباب بازی های کوروش..

بعد اسباب بازیهاش چی ان؟ کفگیر چوبی من.درب شیشه مربا.. قیف آشپزخونه.. اسپری نرم کننده موی من... اصلا یه وضعی...

تمام عصرمم انزلی بودم.کلاس سنتورم خیلی خوب بود.دو تا درس جدید گرفتم یکیشون الهه ی نازه^_^

بعد کلاسم نوبت دکترم بود.اونم خیلی خوب بود.ولی خوب خونه برگشتنم حسابی به تاریکی خورد... 

حالا الان باز کوروش جانم مهده.منم نشستم دارم یه قطعه از ابوالحسن صبا تمرین میکنم.خدایا چقدر دلم میخواد یه روز حرفه ای سنتور بزنم.استادم اصلا به سنتور نگاه نمیکنه فقط چشمش به نته...  نهارم خونه ی مامانیم.با آبجیا دور همیم.خیلی رو مود مهمون بازی نیستم البته.ولی میرم دیگه...

من و کوروش جفتمون احتیاج به خرید فصل گرم داریم. این روزا فکرم مشغوله که ببینم چیا رو میشه خرید...  خدا الهی این روزا رو بگذرونه ما دوباره به آسایش و خیال راحتی برسیم...  دو تا کار شماره دوزیمو که پست کنم حتما باید برای خودم شلوار بخرم. برای کوروشم فعلا یه بارونی و یه سر همی سفارش دادم.باید دو سه دستم بلوز شلوار خونگی براش بخرم.همه ی لباساش براش کوچک شدن... کاپشنشم برای پارسالشو میپوشونم فعلا تا آخر پاییز اگه دیدم دیگه خیلی کوچکه باز براش میخرم...  هیچ فکر نمیکردم یه روز نگران لباسای گرممون باشم :) البته خدا رو شکر میکنم. بعد این سختی ها آسونیه و من بهش باور دارم و با روی خوش این فصلو کج دار و مریز میگذرونم برای خودم :)

 

شماها چه میکنید.. مهر تموم شد هاااا... ^_^

:)

اهنگ اله ناز خیلی خوبه

من تا همین نت رفتم کلاس و دیگه رهاش کردم

کاش بتونم با خودم کنار بیام و ادامه بدم

ای وای چرا رها کردی؟؟ امیدوارم ادامه بدی عزیزم . من تازه دارم از کلاس لذت میبرم. الان که دارم از مرحله ی ابتدایی خارج میشم.قطعه ها طولانی تر و آهنگین ترن...

اون جمله آخرت که گفتی مهر تموم شد اصن منو برد تو فکر 

واقعا چرا انقد داره تند تند میگذره اخههه من تقاضای ویدیو چک دارم نفهمیدم مهر چیشد اصن 

اگه وقتشو داری ی ژاکت بباف برای کوروش فکر کنم به صرفه باشم گرمم میکنه 

وقت که ندارم اما بلدم نیستم.یعنی بافتن بلدم اما به زیر بغل و یقه میرسم دیگه بلدیم تموم میشه

لباسای ما هم عجیب تموم شدن.هم خودم هم بچه ها.برای بچه ها دو دست برای یکی چهار دست برای اون یکی خریدم اما هنوزم لباس ندارن.بیرونی هاشون کوچیک شده.باید بفکر شلوار جین باشم...خیلی خوبه کوروش میره مهد.یه جورایی شبیه مجردها،تا حدودی،راحت میتونی سنتور تمرین کنی.

من انقداعصابم خورد میشه بچه ها بخوان سنتورمو اذیت کنن.

چند روز پیش پسرم یه کلیپ سنتور نوازی بچه ها رو دیده بود.سنتور رو میخواست.دادیم بهش بعد دیدم همه خرکاش درامده.فلز روش هم نیست..یکی از خرکها هم شکسته.هیچی دیگه یه دعوای توپ با هم کردیم و سنتور رو جمع کردم گذاشتم بالا

ای بابا ای بابا....


وای من از فکرشم غش میکنم.کوروش میدونه نباید با دست سنتورمو لمس کنه فقط بهش مضراب میزنه.البته یه اوقات استثنایی هم داریم دیگه

۰۱ آبان ۱۴:۵۰ سایه نوری

سلاااام....

مینااا خودت تلاش های معرکه و انرژی بخش این پست های اخیرت رو می بینی، این تسلط و حواس جمعیتو??? منکه می بینمتو کیف میکنممم 😊😊

 

سلام سایه جانم.


وای مرسی ^_^

سلام جانِ دلم

عاقا من عاشق اینهمه انرزی مثبت و باور و امید ت هستم

وقتی فصل سرما میاد و نگران لباس  گرم هستیم... وقتی برنامه ریزی میکنیم چطوری بگذرونیم... وقتی باور داریم که میتونیم...

اصلا همه ی اینا یعنی خودِ رندگی

 

 

سلام قشنگ جان

عزیزم مرسی

بله بله

ما هم سلامی میکنیم خدمت آبان عزیز. امیدوارم آبان بتونم به کارای عقب افتاده ام برسم

خیلی خوبه که دارید سازی که بهش علاقه دارید ادامه میدید.با همسرتون هم که اوضاع افتابیه خداروشکر. 

خیلی جای شکر داره که پسرماهت مهد رو اینقدر دوس داشته. و مرسی از شما بابت شنبه ی تعطیل ک رفتین مهد! 

درمورد رابطه ی همسرت با خواهرت چیزی ندارم بگم. چون همسر خودم کلا با خانوادم خوب نیست و راهکاری ندارم بگم. 

امان از این لباس خریدن و پولهای نجومی که باید داد برای لباس. من که ترجیحا هیچی لباس نمیخرم تا به سایز ایده الم برسم.

خیلی خوبه ک میری دکتر برا رسیدگی به روحت. من هم حس میکنم احتیاج دارم فقط چون شیر میدم دکتر گفت که دارو روی شیرت تاثیر میذاره و بشدت برای بچه مخربه.

مینای عزیز از صمیم قلب ارزو میکنم که همین روزها خبر بدی داری چمدون میبندی که بری پیش همسرت. 

ان شاالله برسی. برنامه ریزی کن


اره اصلا مهد رفتن کوروش که یه اتفاق عالیه این روزها

آخ گفتی پول نجومی.... امروز خواهرم گفت برای کوروش دو تا ست بخرم پولشو اون میده. خوب کلی عالیه.

خودمم دندون سر جگرم میذارم.اگه کریسمس رو انگلیس باشم که خرید میکنم. اگه نباشم که سال بعد زمستون ایشالا

وای آمین

۰۱ آبان ۱۶:۲۹ سارا میم

یروزی میرسه شما هم ب سنتور نگاه نمیکنی و از رو نت مینوازی 😍 سنتور منکه یه ساله تو انباریه .دلم واسش تنگ شد🥺

 

وای دلم پر میزنه برای اون موقع


عه چرا آخه :(

وووییی مینا گفتی کریسمس انگلیس 

اصلا حس دوری بازم بهم دست داد

نری باکلاس بشی خارجکی شی تحویلمون نگیری😭😭😭😭

ای خدا این دخترو درستش کن :))

اینروزها از خوندن حال خوشت بسیار خوشحالم برات ارزوی ارامش پایدار میکنم، همینطور با امید، پر از ذوق یادگیری، پر پروازت قوی و قویتر بشه عزیزم😘

مرررسی سونیای قشنگم

اومذم کامنتمو بنویسم با کلی حرف.  دوتا کامنت قبل رو خوندم غش کردم😂😂😂😂 نوشته نری خارجکی شی. ای جانمممم آخه 😍 خارجکی کی بودی توووو آخه 

دیوووونه ای آرزو. به همین وبلاگ قسم :) پاشو بیا شمال لعنتی

۰۲ آبان ۱۹:۴۶ فاطمه ۲۲

ای خدااا کامنت تایپ کردم موقع ثبت ارور داد 😭😭

خلاصش این بود که اونروز من جفت استوریاتو دیدم. تو استوری اولتم باخودم‌گفتم که امروز تعطیله ولی چون تو خواب و بیداری بودم دوباره خوابیدم و نشد خبرت کنم که بعدش استوری دومتو دیدم! آقا اجازه بلاکم نکن :))))

 

ای بابا ای بابا :))

۰۳ آبان ۱۳:۲۴ مامانی ...

🙂

💛💚❤🧡

:)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان