پایان ١٣٩٦


بهار آمد بهار آمد

سلام آورد مستان را :)


‌آقا من اصلا هر سال دوست دارم این شعر رو تکرار کنم ^_^‌

سلام.

میبینم که دیگه همه شروع کردن به نوشتن پست اخر سال... منم حالا که چهار روز به عید مونده مینویسم و دفتر امسال رو میبندم.

سال نود و شش برای من هم سال خوبی بود هم سال بد.کلا یا شور شور بود یا بی نمک.یا خیلی عالی بود حالم یا افتضاح...

مثلا تولد پسرم و عشقی که تو دلم کاشت ،‌اولین لبخندش،‌اولین سینه خیز رفتنش،غلت زدنش،اولین لبخند زدنش و این روزها اولین قدم هاش به اضافه ی روزهای خوبی که با همسر داشتم روزهای عالی زندگیم بودن و از اون طرف اتفاق های بدی مثل بچه دزدی ها،تجاوز ها،‌قتل ها و زلزله که قلبمو به درد آوردن و سیاه ترین روزهای کل زندگیم رو بخاطر غمشون گذروندم...

دیگه از اتفاقات مبارک دوستیم با زهره و نفیسه است و خیلی خدا رو شکر میکنم که خیلی وقته حواسش به دلمه و مدتهاست نذاشته بی دوست و غمخوار باشم...

قرارم این بود که برای نود و شش به مناسبت مادر شدن و غیر قابل پیشبینی بودن اوضاعم برنامه ی خاصی نداشته باشم.الان کلی از خودم بخاطر این قرار واقع بینانه ممنونم...

با این حال برنامه اولم زمان بندی خوب برای کارهام و برنامه ریزی درست بود که خوب واقعا نشد.امسال واقعا همش دویدم و نرسیدم.یا جوجه رو پام بود یا تو بغلم و اصلا نتونستم رو اصولی که میخواستم خونه داری کنم...

اما هدف دومم این بود اولین ترم بعد زایمان معدل دانشگاهم بالای هفده بشه و الان به خودم افتخار میکنم که محققش کردم.سخت بود اما من تونستم...

کتاب خوندن و فیلم دیدنم بود که هر جفتشو انجام دادم.امسال خیلی فیلم خوب دیدم و بهترین کتابی هم که خوندم بدون شک ملت عشق بود..

کلا فکر کنم آدم خوبی بودم تو نود و انصاف باشه از بیست به خودم هفده بدم....

نهایتا اینم از سال نود و شش دیگه... 

امسالم تموم شد.خوب این حس هر سال تند تند گذشتنه یه جوریه...  اما خوب نمیدونم چرا از امسال همش دوست دارم هی به سی سالگی نزدیک تر شم.به نظرم سی سالگی سن فوق العاده ای قراره بشه... البته من که فعلا بیست و هفت ساله ام و باید یه کم برای اون سن جینگول دلربا منتظر بمونم...

حالا نمیدونم آیا این هر آخر سال نشستن و فکر کردن و برنامه ریختن بین هممون مشترکه یا نه اما خوب من که لذت میبرم از اینکه برای هر سالی که پیش رومه یه برنامه هایی بریزم.بالاخره بنظرم باید یه چیزایی باشه آدم براشون تلاش کنه و بتونه خودشو ارزیابی کنه.

منم برای نود و هفت جان یه برنامه هایی دارم.

اول درمورد دانشگاهمه.خوب حالا که دیدم پتانسیلشو دارم با وجود جوجه و اینهمه بی خوابی یه معدل هفده و هشتاد و پنج درخشان از  آن خودم کنم باز همین قرارو امسال هم با خودم میذارم.

پس شد سال نود و هفت و معدل های بالای هفده ^_^‌ 

بعدیش یه کار خیره.بچه ها یه عدتون میدونید چقدر دوست دارم کارای خیر کنم و موقعیتش که پیش اومده به دیگرانم پیشنهاد دادم.اما خوب تو شرایطی که دستم تو جیب همسرمه خیلی اون کمک کردنه حس عالی بهم نمیده.حالا تصمیم هیجان انگیزم چیه؟ ‌هدفم اینه تا پایان سال نود و هفت پنج تا کار هنری شامل بافتنی و شماره دوزی انجام بدم.و اینجا و توی اینستا به فروش برسونمشون.و درآمدشون مستقیم برای زلزله زده های کرمانشاه واریز بشه.همین که میگم قلبم داره تند تند میزنه بخاطر این کار... میدونم زیاد نمیشه اما خوب دارم کمکمو با سقف اختیارات و زمانم میسنجم.اگه بیشتر تونستم که چه بهتر...

بعدیش هم کتاب خوندنه.

با عنوان هر ماه یک کتاب میخوام تا آخر سال دوازده جلد کتاب بخونم.باز میدونم زیاد نیست اما برای شرایط من خوبه.

دیگه اینکه خوب خیلی تو سرم فکر سفره.سفر خوب قشنگ غیرتکراری.البته حتی تو نود و هفت گمون نکنم پیش بیاد.چون جوجه کوچولوعه اما میخوام از همین سال جدید هر ماه برای یه سفر عالی پول کنار بذارم.خرد خرد از خرجی خونه میذارم.حالا مبلغی نمیگم.اما اگه حتی یه تومن بشه من راضی ام.

راستش به شروع زبان خوندن تو خونه هم خیلی فکر میکنم اما خوب واقعا نمیدونم بشه یا نه.اینو هدف در نظر نمیگیرم اما خوب اگه دیدم وقت اضافی میارم چرا که نه...

دیگه همینا دیگه.... 

امسال با این اوضاعی که من هدف گذاری کردم امسال سال بدو بدویی باید بشه.خوبه دیگه.ادم بیکار که میمونه خل میشه فکرای مالیخولیایی میکنه.فکر کن در کنار همه اینها جوجه و مسایل مربوطشم هست.مثلا اتاق جدا کردن و از شیر بریدنش دو تا پروژه ی بسیار انرژی بر سال نود و هفت خواهد بود... 

راستی ممنون از دلگرمی هاتون بخاطر پست قبل.تو سال جدید یه برنامه هایی هم برای همسر دارم.مثلا مشاوره و بیشتر آشنا کردنش با وظایف پدریش.خوب منو اینهمه تنها تنها مسِولیت داشتنه دیوانه کرده.چند شب پیش در مورد فرداش که نوبت آرایشگاه داشتم و طبیعتا میخواستم همسر جوجه رو نگه داره باهاش شدیدا بحثم شد و اون پست متولد شد....

مگه میشه انتظار داشته باشه من تنها هم بپزم همبشورم هم ریخت و قیافه و بهداشت و سلامت و همه چیزم اوکی باشه.هم شاد و شنگول باشم؟‌ ‌نمیفهمم چرا باید از من بخواد تنها اینهمه بار به دوش بکشم؟ ‌فقط وقت تمیزی و قشنگی و سرحالی و سیری جوجه پسر بابا عسل باباست... 

هر روز هم داره بدتر از دیروز میشه و این جریان از همینجا دیگه باید جمع شه واقعا.خوب تو که انقدر آقا و مشتی بودی تو دوران بارداریم.اوایل تولد جوجه هم ازت راضی بودم.باز تلاش خودتو میکردی... اما الان هی داری روز به روز افتضاح تر میشی رسما!!!

‌بگذریم حالا...  اخرین پست نود و شش رو مببندم دوستان.

با ارزوی سلامتی و عشق برای تک تکتون :)

۲۶ اسفند ۰۸:۳۲ بانوی عاشق
چقد عالی چقد عالی چقققققد عاااااالی
واقعا لذت بردم از برنامه ریزیات
ب هوس افتادم منم بشینم برای سال نود و هفت برنامه ریزی کنم
امیدوارم سال آینده سال خوبی برات باشه و ب همه برنامه ریزیات برسی و کمه کم آخرسال بالای هجده ب خودت نمره بدی
امیدورام درکنارهمسرت با عشق و‌آرامش گل پسرت رو‌بزرگ کنی و بتونی با موفقیت جای خوابش رو عوض کنی
شاد و‌سربلند باشی عزیزم

^____^

‌چرا که نه.برنامه ریزی کن خوب.
امین ممنون گلم.

۲۶ اسفند ۰۹:۰۲ مامان دخترم
امیدوارم اخرین روزهای سال 96ت و کل روزاها و لحظه های سال 97ت گره بخوره با آرامش 
خوشبختی
لذت 
و عشق
 رفیق نابم ❤

ممنون مینا جان

۲۶ اسفند ۱۰:۳۴ جناب دچار
عیدتون مبارک
97 خوبی داشته باشید :)

بعدا میام میخونم متنو :)

ممنون از شما

۲۶ اسفند ۱۰:۴۹ سارا میم
به به چ برنامه ریزی خوبی برای سال اینده داری 😍 انشاله ک‌سال خوبی در کنار همسر و پسر گلت داشته باشی😍😍😍
برای کار خیر ک نوشتی بافتنی تو وبلاگ و چرا عشق تن میدهد ب این رنج بافتنی هارو میفرستادن برای زلزله زده های بجنورد .خاستی یه سر بزن 

ممنون فدات شم.

عه مگه بجنوردم زلزله اومده :/

۲۶ اسفند ۱۲:۱۱ نِـگــآر
بلاگر جون نمیدونی چقد کیف کردم این پستو خوندم چقد ب خودم اومدم ُ چقد بیشتر از قبل خوشم اومد از طرز فکرت ُ هدفای قشنگت سآل خوبی برات آرزو دارم ُ از ته دل میخوام ب همه هدفات برسی ُ راضی باشی از همه چیزت ♥

نگار جون ممنووون عزیز دلم..


سلام

ان شاالله عید خوش بگذره و سال خوبی رو هم آغاز کنی و به تمام اهدافت برسی

ممنون سارینا جان

۲۶ اسفند ۱۳:۵۹ اون روی سگ من نوستالژیک ...
سلام عزیزم خوشحالم حالت بهتر هست و مقطعی بوده اون حالت با ارزوی بهترین ها برای سال جدیدت و میدونم تو از پس این برنامه ات برمیای و سال اینده میای از موفقییتت در همه این اهداف مینویسی
درباره مشاوره به نوعی چون ایشون استاد دوستم هست و من فقط جلسه اول پرداخت کردم 100 تومن از اون جلسه من مشاوره هامو گفت بیا شرکتم و مرکز مشاوره  نمیرم دیگه، توی شرکتش هم اصلا روانشناسی نیس لطف دارن به من و منو ویزیت میکنن بدون هزینه چون خیلی با دوستم رفت و امد دارن و خواهرشم به نوعی دوست صمیمی دوست من محسوب میشه.

ممنون نوستال جان.

عه چه خوب... 

وای جدی جدی سال تموم شـــد!!!
اِی جان! چقد دوس دارم این بررسی کردن ـآی سالی که تموم میشه و هدف ـگذاری واسه سالِ پیشِ روی شما رُ ^_^
من یکی کلاً اهلِ برنامه ریزی نیستم و با همون "هر چه پیش آمد خوش آمد زندگی میکنم" :دی
که خب یه جاهایی خیلی خوبه و یه جاهایی َم بـــد ...

امیدوارم 97 همه ـمونُ از خوشی سوپرایز کنه و یه سالِ پر از موفقیت و شادی باشه
شما هم به تک تکِ هدف ـآ و برنامه ـهاتون برسید :****

بنده که هر سال هِی یهویی سال برام تموم میشه و میبینم پستِ آخرُ نذاشتم ... :دی

حالا سه چهار روز مونده.بدو بنویس..

عه برا هیچی برنامه ریزی نمیکنی؟ ‌خوبیاشو در چند سطر با ذکر مثال و ترسیم شکل توضیح بده دخترم...
آمین آمین

انشالله همه ارزوهات محقق بشه عزیزم:)

ممنون جان دلم...

سلامیییی...
چه پست معرکه ایییی...
پر از شکوفه های بهاری میون سرماهای سختیا که یادمون بیارن سختیا میگذرن...
منم هرسال هدفگذاری سالانه میکنمو کلی بهم کیف میده...
بلاگر جان سال 97 پر از روزهای اوج و فرودای کم😊😊😊
و پر از برکت ، آرامش ، شادی و معجزه های تندتند برات...

سلام.

ممنون سایه جان.
اون یکی کامنتت رو در اسرع وقت جواب میدم عزیز دلم. من تنبلو ببخش

راستییییی بلاگر جان من همون روزی که از لیست کتاب جدیدتون نوشتید که زدید به یخچال،،کامنت گذاشتم اما گویا به دستتون نرسید....
این لیست کتاب معرفش نسیم جانه??
و اینکه با عذرخواهی و شرمندگی هرموقع فرصت کردید میدید بهم،،ممنونم خیلییی زیاد،،عجله ایم ندارم،،بعد عیدم شد،مهم نیس،،فقط گفتم بگم که دوباره نندازیدش لطفا😊 مرسییی...
ممنونم خیلییییی...
به به حالا شدی همون بلاگر جیگر خودم
عاشق خودت و برنامه هاتم من

مرسی جانم

ممنونم خیلی زیاد...
نه،،نه...تو ببخش تو این شلوغیای آخر سالی مزاحمم...
هرموقع فرصت کردی نازنین،،راحت راحت باش،،بعد عیدم شد،،شد...

قربون درک و فهمت

سلام عزیزم..ممنون از این پستت که واقعا انرژی گرفتم ازش..منم زده به سرم فردا بشینم هدفهای سال اینده رو بنویسم..خیلی هدفهات عالی بودن و با خوندن هر بند از نوشته هات کلی جون میگیرم.مواظب خودت باش بلاگر عزیز

سلام به روی ماهت جانم.

چه عالی میشه اگه بشینی و بنویسی...
موفق باشی عزیزم

عیدت مبارک بلاگر جون
خیلیی خوشحال شدم متنتو با این مدل نوشتن شاد و دلبرونه خوندم
ایام به کام
اولین عید جوجه هم تبریک بهش😘

ممنون فدای تو بشم

پیشرفت زبانت رو هم بذار تو اهدافت با اون شیوه ترانه خوانی. نمی دونم دیدی کانال تلگرامش رو یا نه. برات میذارمش حالا
ای کاش اون چالش 90 روزه شکرگزاری دارن هاردی در مقابل همسرت رو هم انجام میدادی بهت قول میدم که ارتباطت با همسرت رو خیلی خیلی بهتر میکنه
از شیر گرفتن رو اگر زیر 18 ماه انجام بدی سخت نخواهد بود
ولی اتاق جدا کردن رو نمی دونم هر بچه ای یه مدله
غیر از مسائل مربوط به دانشگاه بقیه اش خیلی هم بدو بدو نیست که
فیلم دیدن رو نذاشتی تو که دوست داری برای تفریحت بذار
و روزی ده پانزده دقیقه هم وقت بذار برای خلوت کردن با خودت و ریلکس کردن وقتی جوجه خوابه
این ده پانزده دقیقه ها رو اگر بذاری برای هرکاریت آسونترین و سریعترین و بی دردسرترین راه بهت نشون داده میشه و خیلی هم وقت اضافه میاری ضمن اینکه روحت آرومتر میشه و در راستای اون بچه هم خیلی زیاد آرومتر میشه و خوابش بهتر و عمیق تر میشه

اگه بتونم...

اونم انجام میدم به زودی...
آره قصدم اینه چهارده ماهگی قطعش کنم.
فیلم دیدن ننوشتم چون زیاد میبینم.دیگه نوشتنش لزومی نداشت.یه وقتایی بچه بغل میبینم یا وقتایی که رو پام داره میخوابه.
اون ده پونزده دقیقه ها رو باید بذارم برای شبا دیگه....

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان