هشت ماهگی نوشت...

دوست جان ها سلام...

غروب زمستونیتون به خیر... من که از وقتی این موج تظاهرات شروع شده هیچ از خونه درنیومدم.رنگ بیرونو ندیدم.اما میگن هوا سرد شده^_^ امتحانام که تموم شه باید چند روز یه بار با جوجه برم پیاده روی. هرچند که میونه خوبی با کالسکه نداره... یعنی هر چی که بچه های اذیت کن تک به تک دارن،جوجه ی من یه جا داره.

دیروز همسر با شریکش حرف زده و از امروز بهم گفت دیگه نمیره رستوران... به همین سادگی بعد اونهمه ذوق شب افتتاحیه، بعد اونهمه بی خوابی و خستگی و تحمل کن و صبور باش و اوضاع بهتر میشه پرونده این کار با چند میلیون ضرر بسته شد...

ان شاالله خیر باشه.

دیگه نمیذارم کاری رو هول هولکی و یهو و نسنجیده شروع کنه... امروز زمزمه ی گاو داری بزنم میکرد!!!

دیروز بساط خیلی خیلی ساده برای عکاسی راه انداخته بودم.یکی از دوستای مجازی بهم دوربینشو قرض داده.برام پست کرده! چی بگم آخه از مهربونی بعضی آدما :)

این عکس رو البته با گوشی جدید همسر گرفتم .

بفرمایید تماشای جوجه^_^



:)))


اصلا این دو سه روز نشد درس بخونم.الان با خودم میگم کاش برنامه شیر شب رو میذاشتم برای بعد امتحانات...

فردا و پسفردا امتحان دارم...  امشب تا صبح بیدار میمونم :(

یکی دو ساعت دیگه هم دوست قلمبه ی کلاس زبانم میاد اینجا.شوهرامون نیستن قراره با هم شام بخوریم.هر هفته که ازش میپرسم هفته ی چندمه میرم دفتر خاطرات بارداریمو میخونم ببینم من تو اون هفته در چه حالی بودم؟؟ چقدر خوبه دور و بر آدم همش پر مامان قلمبه باشه ^_^  امروز خودمو وزن کردم و دیدم یه کیلو مونده به وزن قبل بارداریم...  کاش بشه ورزش کنم تو خونه کاش... اصلا همتشو ندارم.

باشگاه بدنسازی که میرفتم میومدم به همسر میگفتم چجوری میپیچوندم و بجای دمبل دو کیلویی یه کیلویی برمیداشتم :)) امروز سر نهار بهش میگفتم نظرت سی سالگی برای شروع یه ورزش حرفه ای دیره؟؟ میگفت نه.گفتم پس من بعد از بچه ی دوممون :دی میرم باشگاه کیک بوکسینگ . گفت تو یه دمبل دو کیلویی نمیزنی دنبال دویست و پنجاه گرمیش میگردی بعد میخوای بوکس کار کنی؟؟؟ انقدر خندیدم به این حرفش... 

خوب من همیشه دوست داشتم یه ورزش رزمی بلد باشم.با بدنسازی فرق نمیکنه یعنی ؟؟ 


راستی امروز هشت تا دونه پیکسل بصورت جا کلیدی سفارش دادم.

یه جفت ست برای من و همسر.که روز عشق بهش بدم. باقیش برای عید بدم آبجی ها و این دو تا دوست گوگولیم ^_^ خدا کنه قشنگ بشن... میدونم الان با خودتون میگید اووو کو تا عید  و روز عشق هاااا اما خوب دیگه گفتم تا پول تو کارتمه انجامش بدم^_^

همینا دیگه.دو بیت شعر بذارم به یاد گذشته و یه کم شلوغی خونه رو خلوت کنم با بیدار شدن جوجه...

خدا حفظتون کنه:)


*گُفتی مَرا به خَنده

خوش باد روزگارَت

کَس بی تو خوش نَباشد

رو قِصّه ی دِگَر کُن!

مولانا


۱۶ دی ۱۹:۱۸ ماهی کوچولو
عزیــــــــــزم عشق منو ببین ^_____^
امیدوارم که خیر باشه لفت د رستوران همسرت :دی
و اینکه اتفاقا تو فکرت بودم برای عکس چون عمه همت کرده میره کلاس عکاسی دوربین خریده داشتم فکر میکردم چرا زودتر همت نکرد :)))))
و اینکه موفق باشی تو امتحاناتت و ... و ... و ... :دی
ورزش رزمی خوبه عالیه ولــــــی مشت و لگد خوردن و کبودی و در مواردی شکستگی داره و ابدا به مادری که بچه کوچک داره توصیه نمیشه تازه بره شروع کنه دیر نیست ولی ممکنه خدایی نکرده آسیب ببینی بعد با اخلاقی که داری میترسم به حالت ایده آلت نتونی برای جوجه ها وقت بذاری اذیت شی
امــــــــا حتما دفاع شخصی برو اونم یکم رزمی داره :دی البته کــــــــمــــــــ هــــــــا

^_^

آمین عزیزم.
آفرین به عمه....
قربونت گلم
وای شکستگی؟؟؟ حسابی منو ترسوندی دختر...

۱۶ دی ۱۹:۴۵ آبان ...
وای خدای من جوجو را نگاه الهی ..
حیف شد رستوران ...من همیشه از شعل های رستوران وکافه اینا خوشم می اومد ...
من مطمنم پیکسل ها خوشگل میشه چون تو سلیقه ات خیلی خوبه :)

^___^

منم از کافه خوشم میاد.
عزیزم.خدا کنه اینطور بشه

۱۶ دی ۲۰:۰۸ ماهی کوچولو
بله شکستگی دوستای من که رزمی کار میکنن همه شون شکستگی یا حداقلش مو برداشتگی رو تجربه کردن

خاک وچوک...

۱۶ دی ۲۰:۵۷ مامان دخترم
به به جوجه خان رو ببین😍
چه حالی بکنی با اون دوربینه هاااا😆😆😆😆

میگم پیکسل چیست؟؟؟😆

ان شاالله ک بیرون اومدن همسر ب خیر و خوشی باشه...

حسابی لاغر کن ک جوجه رو از شیر بگیری خودت چاق میشی کم کمک

😘

^_^


پیکسل... یه گردالو است که میشه روش عکس چاپ کرد یا طرح خاصی...

آمین
باووشه

۱۶ دی ۲۰:۵۸ مامان دخترم
راستی اسم این برنامه ک عکس جوجه رو گرفتی چی بید؟؟؟

Baby pics

شرمنده روی ماهتم

وای این چه حرفیه. دشمنت شرمنده باشه..

نه به خدا من اصلا ازت ناراحت نیستم.به خودت سخت نگیر اصلا.نتونستی پس بفرستی هم حلال و گوارات باشه فدات شم.کاملا متوجه شرایطت هستم.
ای جانم اون تغییرات قشنگ زندگی رو دریاب... 
خدا رو شکر. شما خوش باشید با هم....

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
چقدر خوبه تو زمینه وبلاگ نویسی دوباره فعال شدی ⁦^_^⁩
ای وای پس رستوران پر ⁦:-|⁩ ناراحت شدم واقعا 😧😞 اینم یه تجربه بود
ولی هنوز شب افتتاحیه رستوران یادمه 😞 ای بابا،ان شاالله که خیره
عزیزممم **** **** 😆😅 خدا حفظش کنه 😄

^___^


آره.. دستی دستی... :( 
منم ذوق همسر رو یادمه.هعععی... 

زنده باشی خالش...

۱۷ دی ۱۱:۱۰ جناب دچار
مرغداری ولی خوبه ها ! :)

چی بگم... هیچ خوشم از این مشاغل نمیاد خودم.دوست دارم آدم با کارش کیف کنه و لذت ببره.

۱۷ دی ۱۱:۵۴ سارینا2

سلام بلاگر

پسرت چه با نمکه

میگم شبیه خودته یا پدرش؟


میدونی بلاگر زندگی های ما زیاد جای ریسک نداره بنابراین خیلی باید تحقیق کنیم قبل هر کار


نمیشه زیاد بی گدار به آب زد 

اشکال نداره این موضوع تجربه شد برای آینده

که با تحقیق و پژوهش بیشتر عمل کنید


میگم گاوداری اصلا خوب نیست من کاملا در جریان اموراتش هستم پولی که بذاری از سود بانکی کمتر برات سود میاره در ضمن اینکه اگر بیماری چیزی وارد گله ات بشه که دیگه هیچی 

کمتر از 100 راس سود دهی نداره، یه گاوداری 100 راسی هم فقط یک میلیاد پول گاوهاشه 

تجهیزاتشم اصلا ارزون نیست

وامهایی که میدن هم دیگه سودش 4 درصد نیست بالای 10 درصده


ولی اگر شوهرت اوقات فراغتش رو مثلا می رفت جایی کمک کسی هم کار یاد می گرفت و هم یه مزدی می گرفت خوب یود 

در مورد شیر هم راست میگی من بچه هام شبها دو بار یا فوقش سه بار بیدار می شدن انقدری نبود که کلافه بشم


من فکر کردم شما به خاطر دندون بچه ات میخوای از شیر شبانه بگیریش نه به خاطر زیاد خوردنش


بچه دومم تو روز خیلی شیر میخورد و کلافم کرده بود من که دیدم داره خیلی وابسته میشه و احتمالا در آینده خیلی اذیت بشه زودتر از شیر گرفتمش تقریبا 4 ماه زودتر از موعد

ولی زمانش خیلی مهمه 

یه بار ناموفق بودم چون خیلی کار داشتم و این پروسه حسابی کلافم کرده بود که دیگه بی خیال شدم و تسلیم شدم و زحمات چند روزم رو به هدر دادم ولی چاره ای نبود بعد یکی دو ماه بعدش اقدام کردم و موفق شدم

باید تایم آدم توی اون وضعیت تقریبا آزاد باشه وگرنه آدم از پا درمیاد


پیکسل هات هم مبارک

سلام فدات شم..

آی آره..قوبونش برم خودم^_^
هر دومون.هرکی میبینه بیشتر میگن شبیه باباشه اما خیلی چیزاش به منم رفته.
شما درست میگی فدات شم... 
وای چقدر زیاده هزینه اش :/
چهار ماه زودتر از موعد یعنی چند ماهگی دقیقا؟؟ فکر میکنم بهداشت جهانی یک سال رو ضروری،یک سال و نیم رو مناسب دونسته برای مدت شیر دهی.اما مادرهایی که دچار فقر تغذیه ای هستن تا دو سال.منم تا همون یک سال و نیم اینا شیرش میدم...
زنده باشی

۱۷ دی ۱۹:۵۲ باران
عاقا جیک جیک اونم از نوع پر ذوقش. بععععله
ای جااااانم به عزیز دل خاله . به کجا اینقدر دقیق نگاه میکنه ؟ خدا حفظش کنه . ما شالله به این گل پسر 

در مورد کار همسرت الهی هر چی خیره براتون پیش بیاد. ناراحت نباش حانومی. دامداری هم میتونه درآمد خوبی داشته باشه 

خریدات مبارک خودت و عزیزانت که بهشون هدیه میدی باشه. کار خوبی کردی به موقع خریدیو اصلنم زود نیست

:*

ای جاااانم...

فلش زده بودم تلویزیون.صفحه اش خاموش بود.هی نگاه میکرد ببینه صدا از اونجا میاد تصویرش کو :)))
قررربونت.
چی بگم.ناراحت نیستم دیگه.سرش سلامت.

زنده باشی جانم

سلام بلاگر عزیزم
حالت چطوره؟ حال دلت بهتره؟
اومدم دیدم چقدررررر پست نخونده دارم!
راستش فکر می کردم دیگه وب رو فراموش کردی! از وقتی اینستا اومده، ما اینستا ندارها مظلوم واقع شدیم!
ولی خب من کم و بیش از طریق لینکت دنبالت می کردم و بی خبر هم نبودم
خیلی خوشحال شدم که تونستم جوجه گوگولی رو ببینم 😍 خدا حفظش کنه 😙
اووووف امان از اوضاع بی سر و سامون بازار کار که طفلی آقایون به خاطر نداشتن امنیت شغلی، هی از این شاخه به اون شاخه می پرن و زن و بچه رو حرص میدن!
خدا خودش کمک مون کنه

سلام هدیه جوووونم.

خیلی ممنون.من خوبم عزیز.
نه بابا اینجوری نبود.واقعا وقت نمیکردم پست بذارم.اینستا دو خط مینوشتم هم حس نوشتنم ارضا میشد هم به هر حال یه نیمچه حضوری بود.الان واقعا وقتم بیشتر شده.
اینستا هم ندارم.نمیدونم چرا نمیتونم وارد اکانتم بشم...

ای جااان.قربونت

دست رو دلم نذار اصن:(
آمین

۱۸ دی ۱۴:۳۷ دختر آفتاب ( معشوقه )
سلام عزیزم خوبییی؟
اخییی خدا حفظش کنه جوجه رو چقدر شیرین و بامزسسس😍😍😍
درمورد رستوران خیلی ناراحت شدم😔 خیلی از مشاغل اولش نمیگیره و صبوری میخواد. کاش یکم بیشتر صبوری میکردن همسرت. اما الانم امیدوارم هرچی به صلاحتونه همون پیش بیاد در زمینه کاری همسرت
وای چه خواهر خوبی. از الان عیدی خواهراشم خریده. من که خواهر ندارم چی پس اقاااا منم از این خواهرا میخوام خب😍
امیدوارم امتحاناتو به خوبی بدی عزیزم💋

سلاااام دخملوووووو...

قربونت بشم تو خوبی؟؟
^_^
آره دیگه صبر نکرد.چه میدونم ان شاالله اینطوری بهتر باشه.
آدرس پستی بده برات عیدی خواهرانه بفرستم فدات شم😍 به نظرم دوستای خوب هم مثل خواهر آدمن.با این امتیاز که ما خودمون انتخابشون میکنیم^_^
امتحاااان😣😣😣😣

میگم بلا جان خداروشکر صد هزار مرتبه اینستا فیلتر شده که شمام بیای گرد و خاک وبلاگ رو بگیری حداقل!خخخخ

آقا روم سیاه ^_^

اِی جونم! چقد قشنگ و گوگولی ـه این مردِ ما ^_^
خدا حفظش کنه و نگهش داره واسه مامان و باباش ...

ایشالا که کنار گداشتنِ اون کار خِیر باشه و زندگیتون پر از برکت و روزی باشه همیشه

هشت ماهگیِ گل پسرمون َم با تأخیر مبارک
همینطور گوشیِ نویی که رسیده دستِ مامانش :دی

تویِ امتحان ـآ موفق باشید :***

مرررسی خالش...

آمین آمین

فدات شم.ممنون.
^_^

قربانت

۱۸ دی ۱۹:۱۱ سارینا2
سلام
بلاگر جان منظورم چهار ماه قبل از دو سالگی بود

خدا نگهداره بچه ات رو زیر سایه پدر مادر

زنده باشی فدات بشم.خدا بچه های شما رو هم نگه داره

سلام بلاگری جونم.
وایییی عزیزم....چه خوب که عکس این گل پسرت رو گذاشتی.
دلمون تنگ شده بود...چقدر بزرگ شده ماشاالله.میشه از طرف من بچلونیش؟

آره منم همینو میگم.کاش برنامه ی شیر شب رو میذاشتی برای بعد از امتحانات.اینجوری کمتر اذیت میشدی.اما خوب فکر کنم تا الان دیگه موفق شده باشی.

چه خوب که دوستای خوبی دارین و دور هم جمع میشین و ...خوش باشین عزیزم.جای منم خالی کن.

امیدوارم امتحانات رو عالی داده باشی مامان فعال و باانگیزه.

پیکسل ها هم مبارک باشه.ایده ی خیلی خوبی بود.

روزت بخیر.بوس بوس هم به خودت و هم به گل پسرت.

سلام گلم.

زنده باشی عزیزم.. خخخ باشه
آره خدا رو شکر کم و بیش راضی هستم الان.

ای جانم چشم.
عالی که نبود نه... اصلا اونجور که میخواستم نشد با اینکه خیلی هم زحمت کشیده بودم
:((

فدات فدات

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان