تولد نوشت.

دوستانم سلام.

آخ که هر چی از دلتنگی برای نوشتن وبلاگم و خوندن پستهای شما بگم کم گفتم.

میدونید که؟ دیگه نه گوشی دارم نه لپ تاپ.ناچارم یه مدت گاهی فقط با گوشی همسر یه سر کوچک بزنم و برم.

دیروز بیست و هفت ساله شدم...

نمیدونم من خیلی ادا اطوار دارم یا برای همه اینطوره؟ 

بنظرم اینکه شب تولدت تنها باشی غم انگیزه.خیلی هم غم انگیزه...

یادش بخیر.پارسال همین موقع بود که با فرفر دوست تر تر شدم.با یه دل نصفه نیمه قلمبه یه گپ چسبون زیر بارونیم پوشیدم و باهاش رفتم کافه.برای اون دل نخودیم غش میکردم هربار چشمم بهش میخورد.

امسال روز قبل تولدم خیلی منتظر شدم همسر از شرکت بیاد.یه ربع،نیم ساعت،یه ساعت... زنگ زدم بهش.در دسترس نبود.بعد چند بار تماس بی حاصل به شریکش پیام دادم و شماره رستورانو داد و گفت اونجاست.خیالم راحت شد و دیگه زنگ نزدم.عصرش آرایشگاه رفتم و تو راه برگشتنم برای خودم یه جفت گوشواره انار کادو تولد خریدم. شب تولدم شد و تنها بودم.دلم یه عالمه از بی معرفتی همسر گرفته بود.حدود ساعت دو شب بود که برگشت.بیدار شدم سلام دادم.با فاصله دراز کشید و ناراحت پرسید چرا ب شریک پیام دادم؟ واقعا موندم انتظار داشت من از ظهر تا شب صبر کنم ببینم برمیگرده یا نه؟ دستشو حایل صورتش کرد و خوابید.صبحم که بیدار شدم طبیعتا رفته بود... 

صبح از هفت پسرم بنای غرغر گذاشت.دوست داشت باز بخوابه اما نمیخوابید.چهار دست و پا از این طرف بدنم بالا میکشید و اون طرف فرود میومد و باز غر میزد و شیر میخورد.طبق معمول شب قبلشم انقدر بخاطر شیر خواستنا و چسبیدناش هوشیار و نصفه نیمه خوابیده بودم که توان نداشتم پاشم رو پا بذارمش.اصرار داشتم همونجوری بخوابه.بالاخره خوابید و بعد بیدار شدنش سرحال بود.گذاشتمش کنار اسباب بازی هاش و پریدم حمام.بعدم لباس خوب پوشیدم.موهامو سشوار کردم و گوشواره های انارمو آویختم.

برای خودم آهنگ تولدت مبارک گذاشتم.به جوجه فرنی دادم.البته که سهمم از آویزون نبودنش همون نیم ساعت بود و بعدش دیگه صبحانه نشد بخورم.

نشستم کتاب خوندم براش.

رقصوندمش یه کم.

ماچ ماچش کردم حسابی.

به مامانم زنگ زدم و از اینکه بیست و هفت سال پیش چنین جواهری دنیا آورده تبریک گفتم و تشکر کردم.

بعدم باقی پیامای تبریک تولدمو جواب دادم که البته هیچ کدوم از همسر نبود.

باز صبر کردم و گفتم منکه نمیدونم تا شب چی پیش میاد چرا پیش پیش از دستش عصبانی باشم؟؟ 

تا اینکه بعد از ظهر بالاخره از شرکت برگشت.با برگشتنش هم اتفاق خاصی نیفتاد،راستش اگرچه اولش خیلی دلخور شدم اما تو ساعتایی که خواب بود با خودم فکر کردم حالا یادش رفته دیگه،شاید بناست من از این غم تنهایی چیزی یاد بگیرم و بزرگ تر شم.غروب که بلند شد گفت بریم بیرون و منو برد یه ساعت برام خرید و بعدش گفت تولدت مبارک تازه حالم دوباره گرفته شد.رفتیم کیک خریدیم و سفارش غذا دادیم و برگشتیم! 

خوب قلبم از اینکه آخرین کسی بود که تولدمو تبریک گفت و اینجوری ماشین وار هدیه و گل و کیک خرید به درد اومد.واقعا بدترین تولدم شد.کاش فراموش کرده بود...

همینا دیگه...

اصلا نمیفهمم چرا عشق بینمون همیشه و همیشه از جانب اونه که انقدر زیر پا میفته و بی ارزش میشه.

کلا یه مدته همه چیز افتضاحه.

منم دوباره زدم کانال بیخیالی.زیاد حرف نمیزنیم.فقط در حد سلام و خداحافظ و پوشک داره تموم میشه و امروز دیر میام و ... همین!

بنظرم تولدم میتونست یه بهونه برای پایان این سردی عذاب آور باشه،اما نشد دیگه.

از جوجه هم نوشتنی زیاد دارم اما وقت نیست دیگه.چهار دست و پا میره و تلاش میکنه بایسته.امروز هفت ماهگیشه! امان از این گذر عمر..


*شنیده بودم سال اول تولد جوجه ها،سال پر فراز و نشیبی برای مامان باباها میشه معمولا.الان ایمان آوردم! کساد بودن کار رستوران و سخت شدن شرایط شرکت همسر و اعصاب خردی هاش ، این ورم انرژی زیادی که جوجه از من میگیره و شب های بی خوابی و تا صبح شیر دادن و بدو بدوی روزها حسابی همه چیزو قاطی کرده...


دیگه میبندم پست رو دوستان.

برای من انرژی و صبر بخواید و منم براتون سلامتی و دل خوش میخوام..

حجت های خدا برروی زمین

در دھھا آیه و حدیث اسلامی داریم که خداوند کسی را مورد مؤاخذه و محاسبه قرار نمی دھد الّا اینکه

حجتھای خود را عملاً و عیناً و عقلاً بر او آشکار کرده باشد . حجت ھای خدا چیستند ؟

یکی از مھمترین حجت ھای خدا بر بشر ، ھمانا عقل و فطرت دینی است که در وجودش نھاده که بواسطه

آن حق و ناحق و راست و دروغ و باید و نباید را به او گوشزد میکند . ولی آدمی آنقدر خود – فریب(مغرور)

است که می تواند عقل و وجدانش را تخدیر نموده و حتی بکشد تا بتواند به راه نادرست برود . ولی حجت

غیر قابل انکار و آشکار دیگری وجود دارد و آن موجودیت زندگی مؤمنان و عارفان است که بر سر راه زندگی

مردمان قرار می گیرند تا حجتی بر عقل و وجدانشان باشند . در واقع انبیاء و اولیای سابق و حتی کتب

دینی نمی تواند حجتی غیر قابل انکار و تحریف باشند . آنچه که حقانیت انبیاء و اولیای سابق و کلام خدا را

ھم حجّت میکند وجود عینی این خداپرستان در میان مردم است . یک مؤمن مبتدی در میان مردم قدرت

حجیّت بیشتری دارد تا ھمه انبیاء و اولیای سابق در تاریخ . بھمین دلیل ھمواره میزان ایمان بشر وجود

امامان زنده است در درجات امامت.

پس حجت ھای عینی و نھائی و غیر قابل انکار خدا بر روی زمین که علاوه بر دین ، حجت عقل و وجدان بشر

ھم ھستند سائر انسانھای مؤمن و عارف می باشند تا مردمان نگویند که : نمی دانستیم ، تردید داشتیم

و..... و یا اینکه : نمیتوانستیم و اصلاً عملی نبود و.... این حجتھا نشان می دھند که راه دین وخرد ھم

عملی است و ھم درست است و ھم تنھا راه سعادت است و ھم آسانترین راه زیستن است. اینست دلیل

ھائی که از وجود این انسانھا بر می خیزد و ھمه راھھای انکار و خود - فریبی و شک را می بندد . پس در

واقع اینان حجتھای دین و عقل و سعادت و عزّت و تکامل بشریت ھستند . معنای امام ھم چیزی جز این

نیست . ھر مؤمنی به درجه ای نقش امامت را در روابط اجتماعی خود ایفا میکند.


از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 71


۱۴ آذر ۱۶:۳۹ خـــانمِ کـــوهنـــورد
همین الان داشتم وبتو تو لیست وبلاگای به روز شدم میدیدم گفتمم نگاه کن تا من پیداش کردم دیگه ننوشته حدودا سه ماهی هست یه رفرش کردم صفحرو یهو دیدم یه ستاره طلایی اون بالاست و چند باری چشامو باز و بسته کردم دیدم وااااااااااااای اپ کردی 

یه لبخند زدم و اومدم وبت

قربون لبخندت.


یعنی شما فقط یه سال و یه ماه از من بزرگــترید؟!!!
آخِی تولدتون مبارک ^_^
من َم دقـــیقاً مــتولدِ سیزدهمِ ماهم ... البته یه ماه و یه سال بعد از شما !
راستش از نظرِ من َم تولد، خیلی روزِ خاص و حساسی ـه! و مطمئــناً حسابی بهم سخت میگذره اگه تنها بمونم و اتفاقِ خاصی نیفته! :(
ایشالا که سالِ آینده هزار برابر براتون جبران شه و بهتون خوش بگذره :***

این سردیِ رابطه خیلی دردناکه!
امیدوارم واقـــعاً هرچه زودتر از بین بره ...

براتون از تهِ دل خوشبختی و شادی آرزو میکنم؛ وَ برایِ هر سه ـتون سلامتی ...

+ دلِ من َم واقعاً برای نوشتناتون تنگ شــده!
کاش زودتر گوشی یا لپ تاپ بیاد دستتون :***

عزیزم پس تولدت پیشاپیش مبارک.

ممنون از تبریکت
مرسی فدات شم

عزیزززززززمی 

۱۴ آذر ۱۸:۱۳ آبان ...
تولدت مبارک عزیزم 
:))
خوبه که دوباره نوشتی ...
سخت نگیر ...اخرش یادش بود ...مهم همینه :)

ممنون آبان قشنگم

۱۴ آذر ۱۸:۱۶ soheila joon
سلام عزیزدلم 
راستش ناراحت شدم کلا انگار همینجوریه که مردا توجه نمیکنن به عشق و محبت تو خونه و آخرشم این خانوم خونه اس مه باید درستش کنه 
سعی کن باهاش حرف بزنی 
انشالله همه چیز حل شه و پر از عشق شین دوباره عزیزم 

قربون فندقم برم الهیییی کلوچه ی منه

سلام گلم.

هوووم امان از دست مردها....

مرسی خالش

۱۵ آذر ۱۳:۲۶ مسـ ـتور
إن شاءالله که زندگیتون دوباره رنگ و بوی عشق رو به خودش بگیره (:
تولدتونم پساپس مبارک ((:

قربانت

۱۵ آذر ۱۳:۴۰ بانوی عاشق
مادر عزیز .....

❌از شش ماهگی به بعد شیرخوردن شبانه بیشتر یک عادت است؛ به تدریج به ترک این عادت کمک کنید تا هم خودتان خواب راحت داشته باشید و هم کودکتان خواب خوب و عمیق داشته باشد... 

تولدت مبارک مادرخانومی
کاش برای حفظ روحیه ت خودت برای خودت تولد میگرفتی  و به همسرت میگفتی ک تولدته و اینا
واقعا بی تفاوتیآقایون نسبت ب این مسائل عذاب آوره
راستی گل پسرمنم دنیا اومداااااا ۳۰ آبان:-) 

وای نگو از شریک
من یبار ب شریک همسری پیام دادم
دیگه ولم نکرد
هروقت باهمسری کارداره و گوشیش خاموشه ب من زنگ میزنه و پیام میده

مواظب خودت و جوحه ت و اخساساتت باش عزبزم
از کانال بیخیالی هم بیابیرون،خوب نیست

درسته.درسته....

قدم گل پسرت مبارک جانم
چشم مرسی 

سلام گلم اى جونم به گل پسرى, دخترمنم تازه واکسن شش ماهگى زده, شما الان روزى چندوعده غذا میدین مثلا برایه روز کامل بگید که چیا بهش میدین بخوره, مرسى بوس 

خدا حفظ کنه جوجه ی شما رو.

عزیزم من اکثر روزا دو وعده میدم.اما گاهی پیش میاد سه وعده هم بدم.
یه بار یه ترکیب آرد برنجی مثل فرنی یا حریره بادام یا حریره گردو میدم.وعده بعدی گوشت و برنج میپزم میکوبم آبکی طور میدم یا پوره سیب زمینی که سیب زمینی آب پز با یه ذره کره با شیر خودم یا شیر خشک در حدی که خمیری کنتش. یا پوره هویج ب همین ترتیب
گاهی هم آب مرغ محلی یا آب ماهیچه تو شیشه شیرش میریزم و بهش میدم.

۱۸ آذر ۰۹:۴۴ فاطمه هسدم
آخی عزیزم تولدت مبارک باشه دوستم.
ان شاالله تولد سال بعد وضعیت اقتصادی و روحی و وضعه جوجتون بهتر بشه و اونقدر تولد بعدیت بهت خوش بگذره که امسال رو یادت بره.
بوس گنده و ماچ موچ

قربون شما برم من.


۱۸ آذر ۱۲:۵۹ مری مریا
سلام عزیز پاییزی، تولدت با تاخیر مبارک باشه و الهی که امسال سالی پرررر از اتفاقات قشنگ و رنگارنگ باشه برات عزیزم.
میگم بلاگر برای نی نی کتاب میخونی واکنشیم نشون میده؟؟
نمیدونم چرا اینجوری شده بینتون ولی من گاهی شنیدم که ممکنه با اومدن بچه تا چن وقتی روابط به داغی اولش نباشه.امیدوارم برای شما هررررررچه سریعتر همه چی به قشنگی اولش شه. 

سلام دوست جانم.

ممنون آمین..
آره واکنشش اینه که کتاب به زور ازم میگیره میکنه تو دهنش خخخ. ببین من چون دوس داره کتاب دست بگیره یه کتاب میدم دستش خودم از یه کتاب دیگه میخونم.وقتی هم که پسر خوبی میشه کنارش دراز میکشم کتاب بالا میگیرم میخونم خط ب خط بهش نشون میدم شکل رو نشون میدم نگاهشون میکنه.
مرسی عزیزم

سلام مامان بلاگر عزیزم....
امیدوارم هروقت که کامنتم رو میخونی حال و هوات عالی باشه و دوباره به دوران اوجت برگشته باشه....
راستش بعد از مدت ها ازت انتظار یه پست بمب انرژی داشتم..اما خوب ماها آدمیم دیگه...گاهی خوب گاهی بد.من خودمم اینجوریم...
تولدت با تاخیر مبارک دوست خوبم....هفت ماهگی گل پسر نازتم مبارک باشه.انشاالله فارغ التحصیلی و دامادیش رو ببینی..
در مورد تولد..والا من روزای تولدم هیچ وقت برام روزای خاصی نبوده.ینی هیچ حس خوبی نسبت به تولدم ندارم..برعکس دوس دارم زودتر اون روز خاص تموم شه و بره و مثلا فرداش بشه....
از ته دلم امیدوارم که آسمون رابطه ت با همسر خیلی زود آفتابی بشه و حال دل جفتتون خوب بشه.
میبوسمت.مواظب خودت باش گلم.

سلام آوا جونم.

ممنون عزیزم من خوبم.
مرسی از محبتت. 
منم امسال دقیقا دوست داشتم زود تموم شه بره.
زنده باشی عزیزم

۲۱ آذر ۱۲:۱۹ فری خانوم
سلام عزیزم
تولدت مبارک انشالله تولد 120 سالگی رو کنار همسر و پسر گلت جشن بگیری و شاد باشین
سردی روابط بعد از زایمان رو اطرافم دیدم ... واقعا دلگیره ... ولی بهتر نیست که ی روز باهم خلوت کنید ... حرفای نگفته رو بزنید ... نذار عادت بشه ...

سلام فری خانومی. ..

ممنوووووون 
درسته درسته .

تولدت مبارک بلاگر عزیزم,امیدوارم بهترینا توی باقی عمرت مصیبت بشه کنار بهترینای قبلی که داشتی و لذتشو ببری

زنده باشی میترا ماهم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان