دسته جمعی نوشت...

سلام سلام سلاااام Girl Power

میبینم که این روزها بصورت دسته جمعی غیب میشیم ^_^

یعنی همه دارن بدو بدو خودشونو به سال نو میرسوننااااا :) آفرین آفرین 

وای بچه ها خونه ی من افتضااااحه... یعنی تو هال اندازه ی نصف یه فرش شش متری تمیز و خالیه... باقیش همش پرشده از کلی وسیله که چون اتاق خوابها دارن مرتب میشن از اونجا اومدن اینجا تا تکلیفشون مشخص بشه 

البته بدتر از وضعیت هال وضعیت ذهن بیچاره ی منه :((

اصلا فکر که میکنم چقدر آماده نیستم برای سال جدید قلبم میخواد از حلقم بیاد بیرون 

خبر بد اینه که چهارشنبه فاینال زبانمه و من اصلا آمادگیشو ندارم....

از اون بدتر اینه که طفلونکی پسرم.ژاکتش هنوز ناقصه چون وقت نمیکنم برم کلاس بافتنی...

و اینکه آرزو جون یادمه که قراره برات یه چیزی پست کنما... بخدا وقت نکردم :(

لباسای بچمم باید میرسید بهم اما هنوز نرسیده و چه بسا قرار باشه تا بعد عید هم صبر کنم... خسته شدم دلم میخواد ببینمشون تو بغلم بچلونمشون بابا 

راستی یه شب رفتیم خرید...

همه ازم میخوان عکس وسایل تو دلی رو ببینن اما من همش میگم خوب هیچ چیز با مزه ای نیست که نشون بدم که... 

حوله حمام.ساک لوازم.پیشبند.برس.ناخن گیر.خشک کن (برای خشک کردن باسن مبارکش بعد عملیات جیش و پی پی).پوآر بینی.جغجغه.آغوشی.صابون شامپو کرم بدن.جوراب .قاشق غذا.ست داروخوری.از اون عروسک های کوچولو کوچولوی انواع حیوونا که همشون یه سوت تو باسنشونه فشار میدی صدا میدن:| با یه استخر توپ  این کل چیزایی بود که خریدیم... 

حالا اتاقش آماده بشه شاید یه عکس کلی بذارم...


راستش دیروز هی نگاه میکردم به در دستشویی.بعد متوجه شدم چقدر ناجوره.. صاحب خونه یه دختر بچه داشت.هر جای خونه رو فکر کنید استیکر چسبونده بود.خوب درها هم مستثنی نبودن.بعد به در دستشویی از این استیکر ژله ای ها هم زده بود.حالا هر کی داره ناراحت نشه ها اما من واقعا ازشون چندشم میشه.از دست زدن بهشون.اینکه چسب چسبی و روغنی ماننده روشون.از اون نرمیش...

خلاصه درها افتضاحن.

امروز همسر داشت اتاق جوجه رو تمیز میکرد.وسایل توشو آورد تو هال و کفشو جرمگیر زد و طی کشید.منم خیلی قلمبه وار نشسته بودم دم در و باهاش حرف میزدم که حداقل تشویق کننده ی خوبی باشم ^_^ گفتم درها رو رنگ کنیم گفت نه... خیلی اصرار کردم باز گفت آخه مغز خر خوردیم مگه؟ خونه مال ما نیست و میدونی چقدر پولش میشه و بعدم اصلا قبول نکرد که خودمون رنگ کنیم که.میگه نقاشی کار نقاشه و الانم برای ما ضروری نیست... خوب من واقعا میخوام درها رنگ بشن.خوب شاید ما دو سال اینجا بمونیم چرا باید این ریخت درها رو تحمل کنم؟

تو رو خدا اگه میدونید روی چوب چه رنگی خوبه بخوره روشنم کنید.مثلا رنگ روغن؟ اکریلیک؟ چی؟ بعد برای در که مثلا یه نقش و نگارایی هم اون وسط مسطاش هست باید با فرچه رنگ کرد یا اون غلتک ها بهترن؟؟ خلاصه همکاری کنید من درارو رنگ کنم ^_^

دیگه جونم براتون بگه یه مانتو هم به لطف بی حد همسر در حالی که خودش کلی چیز میز لازم داره برای من خریدیم.میگه بعد زایمانت میریم شمال.میخوام همه خوش تیپ ببیننت.خوب من فداش نشم؟

راستش امشب یه شب خیلی احساسی بود برای من.

وقتی اتاق جوجه رو تمیز میکرد یه کارتن کتاب اونجا بود که من داشتم بازرسیشون میکردم.چند تا سر رسید توشون بود که هر سال یه مقدار خاطرات توش نوشته بود...


یکیشون که از همه قدیمی تر بود اینجوری شروع شده بود:

87/10/05 : روزی بود که شناختمش,خیلی دوست داشتنی و باحال و البته روشنفکر و مهربون و عجیب شیطون!

88/05/11 : بالاخره دیدمش! زیبا,جذاب,شادمان و دوست داشتنی.این اولین دیدار ما بود.وای چه روزی بود... یه روز خاص

69/09/13 : روز تولد تنها گل زندگیم... منتی به تقویم زندگیم... خوش اومدی اگر چه ناخواسته بودی و سفارش دکتر (اینجاش اشکامو پاک کردم و از ته دلم خندیدم) عاشقانه تولدت رو شکرگزارم.

88/01/01 : اولین تحویل سالی که با هم بودیم.البته تلفنی... خیلی باحال و شگفت انگیز! یه تحویل سال متفاوت تو زندگیم. (دوست بودیم اینجا و لحظه ی تحویل سال من با گوشی موبایلم نشستم سر سفره ای که هیچکس خبر نداشت یکی هم از یه شهر دیگه کنارمونه! بابام به رسم هر سال مقلب القلوب خوند و دعا کرد و همسر کیف کرد)

89/03/03 : روز خواستگاری من از عزیزترین همسر دنیا... گل من روز خوبی بود اما زود گذشت!

89/05/11 : روز یکی شدنمون.روز قرار من با تو.روز تعهد.روزی که هیچوقت فراموش نمیشه.حاضر نیستم شادی این روزو با کسی تقسیم کنم.تا آخر عمرم این روز عزیز همراهمه.

90/01/01 : اولین تحویل سال و عید بعد از ازدواج من و تو... همیشه شاد باشی و تن درست


آخرشم نوشته اینا تاریخ روزاییه که باعث میشن همیشه عاشق تو باشم.صبر,تحمل,اراده,زیبایی,سازگاری و عاشق بودنت منو همراهت کرد...


اینجاش دیگه اشکام خیلی چکیده بودن.سریع پاکشون کردم.سر رسید رو بستم و بدو بدو رفتم سمت اتاق.بیرون کشیدمش و بوسیدمش.احساس کردم بوسیدنی ترین مرد روی زمینه...

و تمام شب فکرم تو همون صفحه ی سر رسید موند...

ما چالش های عجیب و سخت زیادی رو از سر گذروندیم و حالا اینجاییم... یه جورایی حسرت میخورم بابت تموم سالهایی که بهترین خودمون نبودیم.که عشقی که بلد بودیم اون ذات رو به کمال و تعالی عشق نبود و اونقدر هم دیگه رو تو راههای عوضی هل دادیم که نزدیک بود دیگه با هم منتظر هیچ بهاری نباشیم....


جفتمون عوض شدیم حالا.شاید شوهرم دیگه اصلا نمینویسه از این چیزهای خوب.شاید حتی خودم آخرین باری که براش نامه ی عاشقانه ای نوشتم رو دیگه یادم نیست.اما به این ایمان دارم که داریم تو روزای روشنی زندگی میکنیم و قلبامون از همیشه با صفا تر و بی ریا تره French Kiss

تو این نیمه شب خوب از ته قلبم دعا میکنم زیر سقف همه ی خونه های متاهلی نور عشق باشه.جریان زندگی باشه.یه رابطه ی عالی باشه.اگه تا حالا همه چیز چپه بوده اگه بد بوده اگه عشقه فراموش شده مهم نیست.بذارید گذشتتون بگذره.تو سال جدید خونه رو با صفا کنید.

من شعار نمیدم.هیچ چیز یه شبه عوض نمیشه.اما اگه بویی از عشق بردید اگه هنوز یارتونو دوست دارید همه چیز میشه باز خوب باشه.من بعد کلی کش مکش.. دعوا.. گیس کشی.. حرفای ریز و درشت.. حالا از اینجای زندگیم بهتون میگم رو جمله ی *دیگه حرمت بین ما شکسته شده* خط قرمز کشیدم و اصلا دیگه باورش ندارم.ما بعد 5 سال رابطه مونو از صفر مطلق شروع کردیم دوباره و نتیجه ی حتی یه بار اشاره نکردن به حرفایی که از هم شنیدیم و جفاهایی که در حق هم کردیم عشقیه که امروز دلمونو گرم میکنه....


شب همتون خوش...

سلام بلاگرجان. دعامی کنم عشق تووهمسرت پایداروهمیشگی باشه گلم. کنارتودلی ملوستون یه عمرزندگی عاشقانه داشته باشین. ازاین پستت حس خوب وعاشقانه بهم دست داد. چه حس خوبی داشتی وقتی اون یادداشتهاروخوندی:)
خریدهای تودلی مبارک:)

سلام آزاده ی عزیزم.

ممنون خانمی. منم برای تو امیدوارم روزای عالی در پیش باشه.
سلامت باشی.

سلام بلاگر عزیزم.
خوبی گلم؟
صبح اول هفته ت بخیر.
اره والا این آخر سالی همه در حال بدو بدو ان.منم خودم یکیش...
خوب دو روزش رو که خونه ی مامان خانومی بودم و یه روزشم که میثم سرکار نرفت و نشد پست بنویسم اینه که الان در خدمتم....ببخشید نگرانتون کردم.
اخیی عزیزم پس خرید کردی...مبارک خودت و تو دلی جانت باشه...حتی اسمای وسایل سیسمونی هم دل میبره..وایی فکر کن با ناخن گیر اون ناخونای کوچولوش رو بگیری...یا مثلا حوله ی بچه...همه ی اینا ناز و خواستنی ان.
امیدوارم که لباسای آقاپسرگلمونم زودتر برسه که ببینیشون و کلی ذوق کنی....
خوب راستش من خودمم فکر میکنم تو این مورد بی طاقت باشم....آخه لباسا و وسایل بچه خیلی شیرینن...
در مورد اون در هم که گفتی من زیاد اطلاعات ندارم.اما فکر میکنم با قلم مو خودتون هم میتونین رنگش کنین.
اما فکر میکنم بوی رنگ برای شما که بارداری خوب نباشه...اول بپرس و بعد بساط رنگ کاری رو راه بنداز.
آخیی عزیزم چه سررسید عشقولانه ای.....
چقدر خوبه که آدم گاهی وقتا یه چیزایی رو مینویسه و بعد ها با خوندنش غرق لذت میشه...
مرسی از دعای قشنگت دوست خوبم..
میدونی چقدر خوشحالم واسه این روزای خوب و آرومی که داری تجربه میکنی؟

سلام آوا جانی.

ممنون از تو.

باشه میبخشیمت دیگه چه کنیم :دی
ووویی ^_^

خدا کنه.
باشه عزیزم.

آره واقعا.

عزیزززم ممنونم ازت..

تو خودتو با بقیه قاطی نکن بلاگرجان^_^
کلا منتظر یه بهونه ای جیم شی بری بیست روز دیگه برگردی:|
از دوازده ماه سال تو ده ماهش رو غیبی همیشه:دی

این خونه مرتب بشه چه حالی میده به آدم
من خیلی دوست دارم خونه بعد یه بهم ریختگی کلی یهووووو مرتب بشه^_^
مامانم حیف هیچوقت نمیذاره
همیشه خرد خرد و قسمت به قسمت همه جا رو مرتب میکنیم و ازین لذت محرومیم خخخ

اوخی خوب همینا هم بامزه ان دیگه^_^
امیدوارم زودتر اتاق تودلی جانِ جان چیده بشه و خیالت راحت بشه و ماهم از دیدن عکسش کیفور بشیم:)

نمیشه با صاحبخونه صحبت کنید واسه رنگ زدن درها؟
خوب واقعا همسر حرفش درسته
چقدر باید خرجش کنید بعدم هیچ جا حساب نباشه!
هوووم؟

جووووووونم^_^
چه عشقی میچکه ازین پستت:*



خخخ نامرد :))


آخ آره راست میگی...
چه باحال...

آره خوب با مزه که هستن اما خوب چیز خاصی نیستن.
فدای تو.

خوب بابا چهارتا قوطی رنگ مگه چقدر پولش میشه؟ نقاش نمیخوایم مگه خودمون دستمون چپه آخه؟ 

^___^ بوووس

چقدر پستت پر از زندگی و خوشبختی بود.گلی برای بار هزارم اسپند دود کن واسه خودتون.چقدر خوبه که انقدر جالب از گذشته ها تا الان رو بررسی کردی و درک کردی.چقدر خدبه قدر همسرت رو میدونی...آفرین کلی ذوق کردم براتون

فدای تو بشم. 

۲۱ اسفند ۱۰:۱۹ یا فاطمة الزهراء
من برات از بابام میپرسم ما خودمون رنگ میزنیم این غلتکیا راحت ترن و تمیزتر در میاد با قلمو اینکه ردی نمونه مهارت میخواد 
ولی بوی رنگ برای زن باردار خوب نیست هااا بذار تو دلی به دنیا اومد شاید خودمم بیام کمکت :)
و اینکه کاملا قبول دارم اون قسمت آخر پستت رو :) 
اگه دو طرف آدم باشن همه چی حل شدنیه و خوشحالم که الان خوشبختین امیدوارم خوشبختی تون ابدی باشه :) 

عزیزززم مرسی. از بابات نوع رنگ رو هم بپرس.

خخخ آره شاید گذاشتم برا اومدن تو. بعد کلا به همسر میگم تقصیر تو بود اغفالم کردی خودت رنگ زدی دیگه چیزی نمیگه ^___^

قربونت بشم.

۲۱ اسفند ۱۰:۲۵ همسایه بی سایه
سلام بلاگر عزیز 😊
من فدای اون توو دلی عزیز بشم الهی 😘 اصلا نمیتونم تصور کنم چطور میشه سکسکه هاشو متوجه شد 😆 جون دل خاله است 😘 خوبیش اینه چه به باباش بره چه مامانش در هر دو صورت بچه خوشگل میشه 😂😂😂 بی صبرانه منتظر دیدنشم!!! 😍
فکر نکنی نیستما؟ من همواره پیگیرتم هم اینستا هم اینجا... خیالم راحته... میدونی... خیلی ته دلم قرصه که دیگه بدترین اتفاقای زندگیت این روزا مخالفت همسر با رنگ کردن در و آماده نبودن برا فاینال زبان و بهم ریختگی خونه از خونه تکونیه!!! اینا شاید در نوع خودشون فقط چند ساعت تا چند روز ذهنتو درگیر کنن... اما دیگه فقط همینان! شاید بعضی از دوستاییت که اینجان ازین درگیریای ذهنیت ناراحت بشن... اما منی که قبلا رو یادمه دیگه با این مشکلاتت ناراحت نمیشم... چون مهم شدن اینا ینی خیلی از مشکلات از بین رفتن... تو شاخ مشکلات رو شکستی 😉 خلاصه بگم کیف میکنم میام میخونمت و احتیاجی نمیبینم بخوام دلداریت بدم و همدردی کنم و بگم قوی باش! 😊

سلام جیگر آبجیت... 

خدا نکنه.انقددددر دلم برات تنگ شده بود که خدا میدونه. کچل بشی از دستت راحت شم ^_^ سکسکه... خوب با یه فاصله زمانی نزدیک یه تیکه از شکمم میپره بالا و پایین ^_^ خیلی باحاله. ووویی ^_^ مرسی... یادته عکسای همسر رو برام با اون برنامه درست کردی فرستادی؟؟  باورت میشه یادم رفته بود بهش نشون بدم تا همین چند شب پیش؟؟؟
یعنی قیافه شو باید میدیدی.. من فقط میخندیدم اونم جا خورده بود. گفت زود پاکشون کن کی بهت گفته اینجوری کنی :) 

میفهمم چی میگی.. ممنونم ازت.. 

سلام
بلاگر راجع به این جملات زیر یه خرده توضیح بده

69/09/13 : روز تولد تنها گل زندگیم... منتی به تقویم زندگیم... خوش اومدی اگر چه ناخواسته بودی و سفارش دکتر (اینجاش اشکامو پاک کردم و از ته دلم خندیدم) عاشقانه تولدت رو شکرگزارم.

اشاره به تولد خود شما بوده یعنی؟ 
اولش فکر کردم اشاره به وجود بچتونه ولی دیدم آخه اون که ناخواسته نبوده 
بعد تاریخشم که 69 هستش

بلاگر جان از اون مورد که بگذریم
میشه لطفا رنگ کردن رو بی خیال بشی
رنگ پر از سرب هست اصلا سمتش نرو ناسلامتی بارداری ها
بوی رنگ هم بهت نخوره لطفا

خوب برچسبها رو یه جوری بکن و یه چیز تزیینی بذار جاش یا کلا بی خیال بشو الان که وقت این کارها نیست
و خوب هزینشم راسظتش با شوهرت موافقم اگر روزی قرار باشه چنین کاری انجام بشه هزینش با صاحبخونه است البته اگر حاضر باشه چنین کاری توی خونش انجام بشه

کلا چشمتو ببندی به این مورد شاید بهتر باشه

البته اینا نظرات من هست 

من فوق تخصص چشم بستن شدم 
مثلا الان محل کارم مشغله ام زیاد شده خونه تکونی رو با توجه به اینکه مهمون نداریم گذاشتم برای بعد عید

به خاطر کپی جمله شما کل کامنتم آبی شد 

چه خوبه که اون دفترو دیدی و انقدر حس خوب پیدا کردی

سلام سارینا جانم.

اره عزیزم مربوط به تولد منه. اون قسمت تو پرانتز رو خودم موقع پست گذاشتن اضافه کردم.خخخ خوب مامان من دیگه بچه نمیخواسته اما نمیدونم چه بیماری هست که به زنا میگن حتما باید یه دونه بیاری تا خوب شی؟؟ اینگونه شد که من سفارش دکتری شدم و این همیشه سوژه ی دست همسره :)

خوب نمیدونم که :((  فوقش میدم شوهرم رنگ کنه هرجور شده خودم میرم خونه آبجیم.

حالا صبر میکنم تا تکلیف موندن و نموندنمون تو این خونه مشخص بشه احتمالا.

آره خیلی :)

من که علت غیب شدنم رفتن کامپیوترم برام تعمیر بود
نمی دونم خونهء من نیاز به خونه تکونی نداره یا من این نیاز رو حس نمیکنم یا دلیلش چیه در هر صورت هیچ کاری ندارم برای عید فقط امروز میخوام گندم خیس کنم برای سبزه
تویی که تازه اثاث کشی کردی یعنی مگه چی تو این چندماهه تو کمد کشوها گذاشتی که باید خلوت بشه؟
من بعد از 1سال و نیم از اثاث کشیم هنوز چندتا کشوی خالی دارم که هیچی توش نیست

صاحبخونه تون اجازه میده درا رو رنگ کنین؟ ازش بپرسین اول

اون آغوشی که خریدی میدونی که تا 4-5 ماهگی نباید استفاده کنی دیگه؟ بعدشم استفاده نمیکنین احتمالا
تو که کمردت درد میگیره بچه رو به خودت آویزون کنی همسرت هم ترجیح میده بچه رو تو بغلش بگیره کالسکه بیشتر به دردت میخورد

و اما مهمترین نکته اینکه خدا رو شکر که تو اینقدر عاقل بودی که اجازه دادی مسائل بین خودت و همسرت حل بشه به روزهای خوب برسین بعد یه طفل معصوم رو به یه زندگی خوشبخت دعوت کنین
فقط حواست باشه اولین سال بعد از بچه دار شدنم ممکنه  یه چالش هایی در پی داشته باشه در اکثر مواقع پیش میاد زن ضعیف میشه و مرد حساس... با صبوری ردش کنین تا به روزهای خیلی خیلی بهتر از حالا برسین

ان شالله زایمانت هم خیلی راحت انجام میشه
و اینکه چند دست لباس صفر خودت بگیر داشته باش ... وزن بچه رو اون  اواخر از دکترت بپرس زیر سه کیلو بود لباس دو صفر هم یکی دو تا بگیر من که چندتا سه صفر مجبور شدم بگیرم و ماه اول فقط همونا رو پوشوندم
دستکش گرفتی روزهای اول خودشو چنگ نزنه تا ناخن هاشو کوتاه کنی؟ قیچی ناخن گرفتی یا ناخن گیر خالی ؟باید قیچی داشته باشه ها من هنوزم دلم نمیاد ناخن های هومانو  با ناخن گیر بگیرم

خوب واقعا شاید تو خیلی زن تمیزی هستی نسیم. میدونی من وقتی اساس کشی کردیم پشت بندش دو هفته تمام رفتم شمال.اصلا اونجوری که باید از اول درست حسابی رسیدگی نکردم که. بعدشم که برگشتم فرتی بیبی کاشتم و ویارمم که یادته چه زود چسبید بیخ گلوم... 

این اتاقی که الان داریم برای قند عسل آماده میکنیم اصلا دست نخورده بود.دو تا کارتن کتابم توش بود هیچ باز نشده بودن. خلاصه احتیاج دارم به این خونه تکونیه.
منم سبزه ی عدس گذاشتم.الان یه ذره سبز شده... 

نمیخوام رنگ درا رو عوض کنم که.همونی که بود فقط تجدید و تمیز بشه.دلشم بخواد به نظرم^_^ دخترش کل درا رو بابا آب داد نوشته :))

نه نمیدونستم.چرا نکنم؟ محافض گردن داره.به حالت خوابیده هم میشه بچه رو گذاشت توش.
کالسکه هم خواهیم داشت ان شاالله.اونم خواهرم قراره بفرسته.حالا یا این سری میفرسته که خیلی بعیده یا خودش که بیاد ایران میاره.

مرسی عزیزم.اتفاقا خیلی به اون روزا فکر میکنم و از خودم میپرسم آماده ی چالش های جدید هستم یا نه؟ چون میدونم در همیشه روی پاشنه نمیچرخه و اون آدمی که همیشه بخواد با دید رمانتیک فقط نگاه آینده کنه و فکر کنه تا ابد قراره گل و بلبل باشه همه چیز ,نمیتونه زندگیشو درست بچرخونه.ممنون که یادآوری میکنی..  من سعی خودمو میکنم.

آمین.
ایشالا لباساش برسه ببینم آبجیم چیا گرفته بعدش یه مقدارم اگه لازم بود خودم میگیرم. خخخ لباس دو صفر هم داریم؟ چه باحال ^_^ 
نه هنوز دستکش نگرفتم اما تو لیستم به اضافه ی پاپوش و کلاه نوشتم.
اتفاقا آقاهه تو سیسمونی یه ست قیچی و ناخن گیر آورد سی و هشت تومن بود :| گفتم این قر و قمیشا چیه؟ ناخن گیر بسه :| 
حالا یه جوک بهت بگم.من متخصص ناخن گرفتن تو خونه ام بسکه ناخنای خواهرزاده هامو گرفتم و میگیرم.بعد این آبجیم که اینجاست باورت نمیشه هر بار انگشتای دخترشو نگه میکنم نوکشون زخمه.یعنی به نیت چیدن بند اول انگشت ناخن میگیره... یعنی فقط نگرانیم اینه یه وقت ناخنای پسرمو بخواد بگیره ^_^

۲۱ اسفند ۱۱:۰۱ سارا میم
سلااام عزیزم 😍😍 همیشه عاشق 
بمونید ❤❤❤
 واسه تمیز کردن خونتون استرس نداشته باش،یه هفته تقریبا وقت داری انشاله تموم میشه 😍😘😘😘

سلام گلم ممنون :)


ایشالا...

جدی آشفتگیِ اطراف و کارایِ انجامـ نشده یِ تلمبار شده رو همـ ، بیشــترین چیزیُ که بهمـ میریزه، ذهنِ آدمه! -_-
یعنی به نظرمـ خیلی انرژی منفی ـه ...
امیدوارمـ کارا و تمیز کردنایِ همه ـمون به بهترین شکلِ ممکن به خیر و خوشی تمومـ شه زود ^_^
با یه دلِ شاد و سرشار از انرژی بشینیمـ ســرِ سفره ـهایِ 7 ـسینمون

عزیزمـ ^_^ چقد خــرید کردید واسه آقا پسرتون!!
مبارکش باشه :*
مانتویِ شما همـ مبارک ... دستِ آقایِ همسرتون درد نکنه ^_^

وای خدایا چــقد عاشقانه!
چقد غبطه میخورمـ به یه همچین عشقِ پخته و عمیقی ...
امیدوارمـ هر روز این رنگ و بویِ عشق تو زندگیتون پر رنگ ـتر شه حتی ^_^
شاد باشید و دل زنده :**

مساله فقط شلوغی خونه نیست که. اگه مغزم و فکراشو باز کنم بهت نشون بدم اصلا وحشت میکنی >_<

آمین خدا از دهنت بشنوه :)
سلامت باشی عزیزم.

حتما از این بهترش رو خواهی چشید مهلای عزیزم اگه از همین حالا عشق نوپاتونو درست مدیریت کنی.واقعا امیدوارم وقتی زندگیت مثل من شش ساله شد اونقدر عشقتون عمیق باشه که باعث افتخارت باشه.
فدای تو بشم :*

آخیییی بلاگر
حتی منم اشک تو چشام جمع شد.خداروشکر ک شوهر ب این گلی داری.امیدوارم عشق بینتون روز ب روز پررنگ تر شه....کنار عشقت و تو دلی جانت خوش و سلامت باشی و روزاتون پر عشقولی باشه.
خریدای جوجه هم مبارک باشه.عزیزم مث من ریلکس باش.هنوز ی هفته مونده تا عید.کلی کار میشه انجام داد.خخخخ

عزیزززم... ممنون خانمی. آمین. زندگی تو هم پر از خوشبختی و سعادت باشه عزیزم.

سلامت باشی. عاشقتم دیگه ^_^

سلام عزیزدلم..

چه پست عاااشقانه قشنگی...عاشقونه هاتون مستدام عزیز :*

+استیکر ژله ایارو نمیدونم چیه ک میگی ب در میچسبونن یعنی هیییچ تصوری ازش ندارم :/
بازم میگم تو کار سنگین نکنیااااا دختر خوب و مواظب خودت باشی

سلام به روی ماهت.


ممنون نازنینم.

بابا همونا که میزنن به مثلا آبگرمکن و یخچال.. مثل ژله ی ورقه شده است :(

چشم چشم.

اممممم چقدر من کیف کردم با خوندن این پستت
خودت که میدونی چرا؟
راستی قرار بود واسه منم یه چیزایی پست کنیا

بله بله شما که عشقی خودت :)


نیاز خاک وچوووک.. جریان چیه؟؟ هر چی فکر میکنم نمیدونم چی بهت گفته بودم... روشنم کن تو رو خدا :(

اوووف بلاگر چ پستی بوود!!!!
تادیدم پست گذاشتی همه کاراراول کردم دویدم روتخت لم بدم پستت بخونم عالی بوددختر
خوبه که برامون یاداوری کردی
این روزادغدغه هازیادتوجه ب اون ذات عشق درحدی کم میشه که ممکنه ب مروریادت بره چجورواسه طرفت قندتودلت اب میشد
دعاکن هیچوقت یادمون نره توالان مادری دعات میگره دعامون کن عزیزم
 بازم مرسی

:)

عزیزززم :) 
آره واقعا فکر میکنم یه وقتایی عشقی که از دستمون میره در طول سالها, نتیجه ی اشتباه بهش پرداختن و تو بطنش نرفتن و نشناختنشه... چه بسا من خودم اگه از اول درست شناخته بودمش زندگیم هرگز به بحرانی نمیرسید که بخوام برای نجات ازش اونهمه سختی بکشم.
آمین آمین... خدا به هممون اون بصیرت رو بده:)

فدای تو

سلام بلاگر جون:))
چه نوشته های همسرت قشنگ و احساسی بود...
من ِِ خنگ اولش فکر کردم نوشته های توئه.😝
الهی زندگیتون همیشه همینقدر پر از عشق باشه:))
خوشبحال تودلی با این پدرو مادره عاشق پیشه❤💞💗💑

سلام رویا جون.

خیلی .
عزیزم خخخ خنگ دشمنته.
آمین ممنون.
ووویی قوبون پسرم بشم ^_^

ای بابا دلم خواست خو :(
ایشالا که این رابطه ی عالی همیشه ادامه داشته باشه :)

خدایا منو بِکُش خو :)


ممنون عزیزم آمین.

سلام دخترجان 
بدترین قسمت خونه تکونی اون قسمتیه که همه چیو ریختی وسط و بعدش میگی وای چرا من همچی کاری کردم چجوری اینارو جمع کنم 
در واقع حکایت همون خره اس که تو گل گیر کرده البته دور از جون تو :)
ای جان خریداری تو دلی مبارک باشه و بسلامتی و اینا 
الان خریداش تموم شد؟یا هنو مونده 
وای من مردم برا این تاریخا 
خیلی قشنگ بود احساساتی شدم 
من واقعا بهت افتخار میکنم وقتی میبینم اینقدر محکم و قوی از پس مشکلات زندگی بر اومدی و جا نزدی و ثابت کردی با عشق همه چیز ممکنه 

سلام مادر جان ^_^

آره اما خوب راهی هم نیست گاهی. 

سلامت باشی گلم.
نه مونده یه کم .
ووویی فدات شم :)
ممنون عزیزم مرسی. خدا رو شکر که شماها با من بودید تو روزای سختم :)

واااای بلاگر چه حس خوبی بوده پیدا کردن سر رسیدا ایشالا عشقتون پایدار باشه تا ابد خدا شکر که مشکلاتتون حل شدو راه درستو پیدا کردین
خریدای جوجه مبارک
به نظرم درو با پمپ رنگ باید رنگ کنید که یک دست بشه

خیلی...  ممنون عزیزم


سلامت باشی خاله ^_^

آیا پمپ کل زندگیم رو به گند نمیکشه؟ رنگش میپاشه.خیلی خطرناکه حسن!

وای دخترپس کله زندگیت روی هواست ازخونه تکونی متنفرم کلا سرت گیج می گره نمی دونی اینجاروتمیز کنی یا اون جا
این همه خرید واسه نی نی همه روبه خوشی استفاده کنه
واقعانمی دونی نوشته های همسرت چقدرقشنگ بود واقعا این روزای چونین عشقایی رو نمی بینی .نمی تونی باورکنی این عشقو به هیچ چیزی توی دنیا نده واقعا باارزشه الان اگرم عاشق باشن فقط برای مدتی وزود ازهم سرد می شن
همیشه عاشقانه زندگی کن

وای کوفت نگیری دختر انقدر استرس نده :)


ممنون گلم.

میدونم کچل ^_^ هووم نه نشمیل این نیست که عشق نباشه یا هر چی هست آبکی باشه. نمیشه مطلق گفت.به هر حال هر زندگی ممکنه به مشکلاتی بخوره. امیدوارم مجردا عاشق آدمای درست بشن و متاهلا نذارن عشقشون بی مزه و تکراری بشه.

تلاشم همینه :)

من نوشته های وبلاگ قبلیت یادمه... گاهی حتی باورم نمیشه این زوج خوشبخت همون دوتای قبلین ک کارد و پنیر میشدن یا حتی تو سکوت اشک همو درمیاوردن.
فکر می کنم حالا زندگیُ از یه زاویه دیگه میبینی ، یا اینکه جفتتون تغییر کردید.؟!
.
خسته نباشی. تا دم سال تحویل خونه مرتبه ایشالله ;)

واقعا ماجده من خودمم گاهی باورم نمیشه. من یادمه یه روزایی واقعااا از ته قلبم میخواستم سر به تنش نباشه.اما الان حتی باز دلخور که میشم همون لحظه میفهمم واقعا ته دلم باز دوست داشتنه.

جفتش. واقعا جفتش. اولین کاری که کردم چیزها رو جور دیگه دیدن بود برای اینکه از اونهمه ملال و غم نجات پیدا کنم.و بعد همین به مرور منو قوی تو  و صبور تر کرد.زن و مرد رو هم تاثیر میذارن.پس خوب شدن من شوهرمم بهتر کرد.دیگه نه شوهرم میتونه اصلا که حتی یه شب قهر باشه بخاطر هر چیزی... در حالی که قبلا دو هفته هم شده بود اصلا حرف نزنه. نه من زود از کوره در میرم و فرتی میرنجم و تو اون رنجشم میمونم.حالا بیشتر صبر میکنم و زودتر میبخشم.

سلامت باشی خواهر. ایشالا ^_^

یادته قرار بود برام یه سری از کتابای خودتو پست کنی.
ولی خب تو دلی اومد و توهم با اون حال ناجورت
خب دیگه دلم نیومد بهت یاداوری کنم.تازه قرار بود برا وبم یه قالب خوشگل هم بسازی
ولی همه شون با اومدن اون نازپسر یادت رفت
خب من بهت حق میدم رفیق
همه این فراموشکاریا با اومدن قند عسل در.
یعنی کی میشه من عکسای این قندق رو ببینم ؟

خخخ خاک تو مغزم الان یه چیزای خیلی کمرنگی داره یادم میاد. بذار کتابامو مرتب کنم ببینم چی دارم که بفرستم برات.

وای روم سیاه خخخ دارم میپوکم از خنده .قالب هم رو چشمم.

ببخش منو.تو سال جدید آدم میشم قول میدم ^_^

ووویی ^_^

۲۲ اسفند ۰۱:۳۰ همسایه بی سایه
فدای دل مامان بلاگر که گردالی شده 😊😍😆
پس نی نی کوچولو تا راه داره سکسکه کن این مامانت کیف کنه 😄
واقعا تازه چند شب میش نشونش دادی عکسارو؟؟؟ بابا حافظتو قربون 😂 واااای شانس آوردی توو دلی داری وگرنه فکر کنم در غیر این صورت خون به پا میکرد با دیدن عکسا 😂😂😂 خداییش قیافشو کن فیکون کرد اون برنامه 😆😂 ینی داغااان میکنه آدمو اون برنامه 😆
مامان بلاگر هنوووزم دوتا نگین گوجه و خیار و پیاز میندازی توو یه دریا آبغوره و میخوری؟ 😂
انقد خوشحالم فرفر هواتو داره... توو اون شهر داشتن اون دوست مثه داشتن یه قایق موتوری توو یه کشتی در حال غرق شدنه 😊 خب مثال بهتری به ذهنم نرسید 😂 یه دوست جونی مثه فرفر خیلی زندگی رو قشنگ تر میکنه...
فرفر جان آی لایک یو بیکاز یو آر اِ ریلی فرند فور مای بلاگر 😆 بسواد هم خودتی 😆😂

^_^

عزیزززم قوبونش بشم...
آره خیلی اتفاقی دیدمشون تو گوشیم.. تازه بهش گفتم میخوام بذارم اینستا که فقط به یه نگاه اکتفا کرد... دیگه فکر کن چه نگاهی بود که حرف میزد با آدم خخخ

آره :) جات خالی دیروز آخرین بار بود خوردم:)

عاشق مثالت شدم اصن :) آره خدا حفظش کنه برام :)

نمیشه تو از انگلیسی حرف زدن صرف نظر کنی ؟؟؟ خخخ 
راستی از فافا چ خبر؟؟😁

الان این تویی با این همه غلط دیکته ای ؟ اساس؟؟؟؟ محافض؟؟؟
هرچقدر هم حفاظ داشته باشه آغوش بعد از 5 ماهگیه وقتی بچه گردن و کمرش سفت شده باشه وگرنه آسیب بدی به ستون فقرات میزنه مثل صندلی ماشین که اوایل باید کریر باشه بعد از اینکه بچه نشستن رو یاد گرفت صندلی ماشین... آغوش هم همینطوره حالا بذار بچه به دنیا بیاد ببین اگر به حالت خوابیده بذاری میشه بعید میدونم من خودم 200 هزار تومن 4 سال پیش برای آغوش دادم مارک خریدم کلا شاید دوبار استفاده کردیم اونم اینقدر هومان توش اذیت شد که درش آوردیم
بهم گفته بودی میگفتم نخری تا بعد از به دنیا اومدن بچه یه کریر کوچیک برای اینور اونور رفتن خیلی بهتره اگر قراره کالسکه بعدا برسه
یه خورده به نظرم برای خرید لوازم اولویت بندی نکردی استخر توپ هم تا وقتی بچه نتونه چهار دست و پا راه بره به درد نمیخوره به جاش بهتر بود برای خودت یا شوهرت یه چیزی میخریدی
قاشق غذا ؟ الان چرا؟
الان باید شیشه شیر کوچیک میگرفتی  بعد ست غذا خوری کامل براش میگرفتی با قاشق... اونم قاشق های نرمی که هست و حتما حتما یه فلاسک کوچیک آب ... نزدیک غذا خوردنش که بشه از این چیز میزا زیاد باید بگیری قابلمه کوچیک سرامیکی حتما سرامیکی از این بشقابا که چندتا جا داره قاشق و پیاله های کوچیک که به اندازه نعلبکیه ولی گودتره 
پستونک هم تا جایی که میشه سعی کن بهش ندی من اگر هومان انگشت نمی مکید بهش پستونک نمیدادم دادی هم سر یکسالگی باید بگیری نگیری با پستونک میره مدرسه

در مورد خونه تکونی هم حیف شد ای کاش اینقدر کار نداشتی بعد از به دنیا اومدن بچه هم به هیچ کاری نمی رسی حتی فرستادن اون چیزایی که دوستات ازت خواستن و بقیه کارایی که قراره بکنی گفتم که دوستان بدونن آدم شدن تو بعد از به دنیا اومدن بچه یه کم بعیده بیخیال بشن
یه کم که نی نی بزرگتر شد بهت یادآرودی میکنم تو هم مطابق تمرینات فلای لیدی به خونه ات رسیدگی کنی همیشه مرتب و تمیز باشه بدون هیچ وسیله اضافی با روزی یه ربع وقت گذاشتن کانال تلگرامش رو برات گذاشته بودم آدرس سایت خودش هم اینه http://flylady.net/

تو وقتی داشتی این خونه رو کرایه میکردی کثیفیهای روی درها رو ندیده بودی که به صاحبخونه تذکر بدی و ازش بخوای تمیزش کنه؟ عجب آدمی هستی ... حقته الان هزینه کنی

راستی اگر صلاح دونستی آدرس اینستاگرامت رو گوشهء وبت بذار من فقط وقتایی میتونم اونجا رو ببینم که آدرسش رو تو متن میدی حدسم اینه بعد از زایمان در وبلاگت تا چندماهی تخته میشه لااقل یه چیزی داشته باشم تماشات کنم البته یواش یواش دارم قانع میشم که یه گوشی بگیرم ولی هنوز به طور کامل رضایت ندادم

عه وا. نه من نیستم بابا برام پاپوش دوختن :)

اون اساس نتیجه ی همزمان فکر کردن به اثاث و اسباب بوده.محافض هم لابد به خاطر حاملگیمه خخخ.وگرنه من این وصله ها بهم نمیچسبه ^_^
آهان متوحه شدم.باشه پس حواسم هست.خدا کنه بعدها تو مسافرتی چیزی به دردمون بخوره.من که برام مهم نبود آغوشی اما چ کنم همسر کل فانتزیش اینه بچشو از خودش آویزون کنه بریم بیرون.
استخر توپ هم همینجور.اصلا من چون میخواستم تخت پارک بگیریم دیگه استخر نمیخواستم اما نسیم اگه بودی شوهرمو تو سیسمونی میدیدی.حالا جلوشو گرفتم نتیجه این شده وگرنه الان از اون خرس بزرگا و کامیون و ماشین پلیس و لگو و چوب ماهیگیری و همه چی گرفته بود.
تازه یه وان بامزه دیدیم اما فقط صورتیش بود گیر داده بود اونم بیاریم میگفت پسر دختر نداره خیلی قشنگه..
قاشق غذا از همون نرما گرفتم.بابا پنج شش ماه دیگه میخواد دیگه ^_^
شیشه شیر هم یه اونت آبجیم میفرسته.تو اون سیسمونیه شیشه هاش خیلی بد رنگ بود.میخرم حالا.
پستونکم ووویی من عاشق بچه های پستونکی ام که... انقده خوشم میاد.ضرر نداره که هان؟؟ 
زبونتو گاز بگیر کچل.تا آخر فروردین میفرستم براشون.
فلای لیدی همونه که کلا انگلیسی زبانه؟؟ دارمش سایتشو. نمیدونم چرا نمیتونم اونجوری روزی یه ربع اینا بذارم همیشه دسته گل باشم..  مجرد بودم مامان همیشه میگفت تو از اونایی که بچه دار میشی میایم خونت میبینیم یه چیزی از سقف میچکه رو شونمون.نگاه میکنیم میبینیم پوشک بچه رو پرت کردی سقف :\
در مورد خونه یادته اون موقع بهم گفتی هر چی از خونه میخوام بنویسم بعد دنبالش بگردم؟؟ خوب اون موقع انقدر اینکه هرررچی خواستم و نوشتم واقعا براورده شد ذوق کردم که دیگه در مهم نبود.تازه درا پر استیکر و عکس امام و دعا و اینا بود.من کندم بعد کثیفیش معلوم شد.خلاصه یادم میمونه تو لیست بعدی درها رو هم تمیز بخوام..
باشه چشم ایشالا که یادم بمونه شب بذارم...
من بیچاره خودمو یه سال هلاک کردم تا گوشی گرفتم بعد تو باید رضایتت حلب بشه؟؟ عحب آدمی هستی.. 

تو همه جور عشق منی
والله

قربونت بشم دیگه

۲۲ اسفند ۰۹:۳۸ همسایه بی سایه
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
نگاه عاقل اندر سفیه بوده یا نگاه غضب آلود 😆
میذاشتی اینستا ببینیم چنتا لایک میخوره خب 😂
نوش جونت... منم چند دفه به یاد تو خوردم آی چسبید 😌
والا اون مثال اولین چیزی بود که اومد ذهنم مثه یه جرقه 😂 
بذار انگلیسی بحرفم یکم یادبگیری 😂😆
لامصب تو انگار هرچی بیشتر همه چی بهم ریخته باشه فاینالو بهتر میدی 😂
***** *** ** *** **** ***** * **** *** ** **** ***** 😝😂 اونم خوبه سلام میرسونه مخصوصا ارادت خاصی به خوراک مرغ هات داره 😎😂
سرما خوردم داغوون 😐

توامان بود..

پر رو نشو .عکس عمه تو کجل کنم بذارم اینستا  😀
نوش جونت.

ببینم یه کار میکنی صفر شم این بارو؟
خخخ دیوونه اید دیگه.خوراک مرغ من؟؟؟🤔🤔🤔
طبق معمول دیگه..😅

آقا تو پستت از آرزو نامی اسم بردی،من که‌ نیستم،هوم؟
آخه قرار نبود برام چیزی پست کنی 😆
ولی خب آرزوی دیگه ایم جز کامنتا ندیدم خخخخ
ای جانمممم،وووویی چه پست خوبی بود ⁦^_^⁩ خدا رو هزاران بار شکر که‌ رابطتون خیلی بهتر شده،خدا رو شکر
ان شاالله تا ابد همینقدر خوب و عالی بمونید عزیزم
تلنگر خوبی بود پستت

خخخ نه یه آرزوی دیگه.

هنوز نخونده احتمالا.از بر و بچه های اینستاست تازه میاد وبم.
ممنون فدای تو.

منم مثل رویا فکر کردم نوشته های سررسید مال خودته خخخخ 😂😂
هی گفتم یعنی بلاگر از شوهرش خواستگاری کرده 😂

از دست شماهاا  😂😂😂😂😂

سلام بلاگر جونم چقدر قشنگ نوشته بودی خیییییییلی قشنگاز خدا میخوام همیشه عشقتون همینجوری پاک و ناب و مقدس باشه

سلام عزیز قشنگم. 

ممنونم ازت :*

سلام عزیزم چطوری

خوشحالم که زندگیت سراسر انرژیه و پر از عشق
اون نوشته های شوهرت هم که بیگ لایک داشت,بایدم بعدش میرفتی و میبوسیدیش
امیدوارم فرداهات رنگی تر از همیشه باشه
دوست دارم و همیشه بیادتم
راستی به تودلی جون سلام برسون و ببوسش از طرف من

سلام گلم من خیلی خوبم.


عزیزمی.
ممنونم ازت میترا جونم. خواهری قشنگ با مرامم.

۲۲ اسفند ۱۴:۵۵ مامان دخترم
بلاگرکم...
امروز اومدم برات کامنت بزارم ک درگیر اون حادثه شدم خخخ

هیچی نمیگم
فقط اینو بدون ک افتخار میکنم ک دور و برم ادمهایی مثل تو هست
محکم 
با اراده
قوی
عااااشق...
اونم عاشق واااقعی.
خوشحالم خیلی خوشحالم ک موندی و ازون روزا گذشتی و به الان رسیدی
قطعا کار اسونی نبوده
اما تو زدی توی دل این راه سخت و سربلند بیرون اومدی.
الهی ک همیشه لبخند رضایت روی لبت باشه و روزهای خیلی خیلی خیلی روشن در انتظار تو و همسر و پسرت باشه.
شاید خودت ندونی اما یه منبع بزرگ انگیزه هستی
لااقل برای من ^_^
دوستت دارم و خوشحالم ک دوستی مثل تو دارم.
البته اینم بگم ک همه ی دوستای وبلاگی ماهن
منتهی هرکدوم توی یه موضوع و دسته و قسمت خاصی نمونه ان.

یکی از بهترین و بزرگترین اتفاق های زندگیم حضور شماهاست.

ان شاالله بیاد اون روزی ک مثلا بیست سال از رفاقتمون گذشته باشه و همچنان کنار هم باشیم...
ووووییی ^___^

ایشالا دیگه پیش نیاد :)


ووویی ^__^

عزیزززم چه دلبرانه بود این کامنتت... بوس لازم شدی :)

آخی مینایی... یعنی میشه؟؟ فکر کن بیست سااااال دیگه... قند تو دلم آب شد...

سنجاق شود به سر رسید عاشقانتون
از طرف شما به همسرتان و بالعکس

هرکسی یک دلبر جانانه دارد 
من تو را❤️

عاشقانه هاتون،سعادتون،دل گرمتون برقرار
آقا زاده راه دورتون سالم و زیر سالتون بالنده❤️

ووویی ^___^ 

ممنون عزیزم. چه خوب بود.. رفتم با خط لب نوشتم روی آینه ی خونه :)

فدای تو بشم همه جوووره همه رقمه :*

عزیزم بلاگر جونم کنارت بودم بغلت میکردم چون خیلی حس هامون شبیه هم بود منم همینطور بود اوایل زندگی اما خداروشکر زندگی رو انداختیم تو مسیر درستش ای جاااااانم 😍
بلاگر جان نمیدونم میدونی یا نه من کارهای هنری میکنم با رنگ و...
چندتا هم کار رنگ آمیزی دیوارو اینا خونه رو داشتم حتی در که میگی
ببین چون در دستشویی هست فقط باید رنگ روغن بخوره چون آب بهش میخوره برای یه در یه قوطی ربی هم کافیه با یه تینر کوچیک اما اون استیکر های مسخره رو اگه کنده شده و جاش مونده و برجسته هست باید بکنیشون حالا میتونی با آب جوش و مایع یا سیف بستگی داره جنسش چی باشه ، رنگ کردن اصلا سخت نیست با یه قلمو دو دست رنگ بزنی تمومه فقط همیشه تو کار رنگ باید زیر کارت تمیز و صاف باشه تا شیکی رنگ خودشو نشون بده 
بعد اینکه باور کن بوی تینر شیمیایی بسیار بده برای شما که بارداری همسرت حق داره عزیزم 
بوشم تا دو روز هست 
اگه نزدیکت بودم برات رنگ میکردم زود

ای جوووونم... چه باحال :) آفرین داری گلم.

نه والا من نمیدونستم :) 
مرسی از راهنمایی هات. قشنگ اوستا گونه بود :)

درسته درسته... ببینم همسرم رو میتونم از خر شیطون پیاده کنم خودش رنگ کنه؟

وای مهتاب.. دل منو بردی با این حرفت... فدای محبتت دختر.

عزیزم چرا میخوای پت و مت گونه رنگ کنی خوار درو در بیارین از جاش تو حیاطی بالا پشت بومی جایی زیرش روزنامه بذارین رنگ کنید با پمپ

چه میدونم :/ به همین سادگی به همین خوشمزگی یعنی؟؟

۲۳ اسفند ۰۲:۱۹ مری مریا
سلام به روی ماه بلاگر جان و تودلی نازنینش😘
عزیزم خونه زودتر از اون چه که فکرشو کنی تمیز میشه عین دسته گل😍💐
ای جوووونم بابت اون نوشته ها. الهیییی که همیشه همینقد عاشق و پرانرژی باشید🙏🏻
مانتوی نو مبارک باشه. به دل خوش بپوشییی❤️

سلام عزیزم :)

خدا کنه :)

فدای تو .
مرسی ^_^

پستونک فکر نمی کنم ضرر داشته باشه به خصوص این ارتودونسیا که الان هست برای هومان که بد نبود اما دندونای بچهء دختر عمه ام خیلی کج و کوله شدن البته اون با پستونک مدرسه هم رفتا میرفت زیر میز یه کم می مکید می اومد بالا خیلی چندش آور بود مامانش همت گرفتن پستونک رو ازش نداشت حوصله بی تابی کردن بچه رو نداشت اگر میدی باید زود بگیری کلا تا قبل از یک سال یک سال و نیمگی باید خیلی از عادت های اینجوری رو در بچه از بین ببری بعدش خیلی سخت میشه حالا به موقع اش اگر هنوز وبلاگ بنویسی اون موقع یا نت بیای خیلی چیزا پیش میاد و مطرح میشه و باید در موردش اطلاعات کسب کنی

فلای لیدی سایتش انگلیسیه ولی کانال تلگرامش که بهت داده بودم مال عارفه بود دیگه زندگی مینیمال رو می نویسه لذت کمتر داشتن... منم قبلا مثل تو بودم تازه چندوقته درست شدم و خیلی بهتره خیلی زیاد دیگه هیچ زحمتی نداره خونه داری واقعا

همه چیه خونه هم خوب و تکمیل باشه فقط یه چیز کوچولوش لنگ باشه رو اعصاب آدمه
 ولی به نظر منم درها رو در بیارین ببرین بیرون رنگ کنین تو خونه بوش داغونت میکنه هم تو رو هم بچه رو
فکر کن خونه دو روز در دستشویی نداشته باشه

وای دیگه تا مدرسه؟؟ خخخ چی بگم جالبه.

گاهی میرم سایت فلای لیدی رو. اون مینیمال که سالی یه بار پستی میذاره.
چه عالی...

اول پروژه ی راضی کردن همسر داریم  :-)

۲۴ اسفند ۰۰:۳۶ آیدا سبزاندیش
سلام
دعا میکنم سال نو بهترین سال واست باشه.خیلی خوبه که شوهرتو درک میکنی.خیلی از حرفات حس خوب گرفتم.سال نوت پیشاپیش مبارک

سلام به روی ماهت آیدای زیبا...

ممنون گلم به شما هم مبارک باشه.

سلاااممم^--^
فداات بششم من،کل پست رو خوندم دلم خواست فداات بشم:))
چقدمن دوست دارمااا یه بغل آرووم با یه بوسه رو شکمت:***
وای رنگ؟! اصلااا رنگ نکن تازه حتی نقاش هم نبایدرنگ کنه چ برسه بخودت اونوقت خودت رنگ کنی؟؟؟!! وای حرفشم نزن:×
ضررداره خواهشا بیخیال اینکار شو یلحظه خوندم تعجب کردم:|||
ای جااانم مباارک تودلی بااشه چقدشیرینن این خریدا انقددوس دارم ولذت میبرم نگاه میکنم بهشون..ینی عکس بذار بی زحمت:دی
خیلی کیف کردم هم ازعشق بینتون هم ازجمله های آخر فوق العاده بودن:*****

سلام خانمی :)

واااایی خدا نکنه دخملـــــــــــی ^_^
مرسی از اینکه بغلت آروومه واقعا طاقت فشار ندارم خخخ
عه وا باشه :| ببینم اگه شد درو بکنیم ببریم بیرون که شد.. نشدم دیگه میذارم برای تابستون که من میرم شمال شوهرم رنگ میکنه.
باشه ایشالا بالاخره یه وقت میذارم... یه عکس کلی

ممنون عزیزم منم از کامنت شما خیلی کیف کردم. چقدرم با انرژی و باحال بود...

چه کردی بامن تو دختر
اشکام همینجوری رو گونه هام داره میریزه پایین... الهی...
چه عاشقانه
چه پاک
چه حس قشنگی
دلم ضعف رفت براتون اصلا
ایشالا که سالهای سال همینطور عاشقانه کنارهم زندگی کنین عزیزدلم...
آهاااا باباااااا پست مست چیه دختر... من تنبلک باید دست بجنبونم واسه اون سرهمی سفید هوشگل خاله 😍😍😍امابه خداتاهمین امروزخونه تکونی م طول کشید. تا ششم اینام که خونه ی مادرشوهردرمسافرت به سرمیبریم. اما قول قول تا آخر فروردین به دستت میرسونمش عزیزم
اصلا کلی شرمنده شدم اینجوری گفتی 💝💝💝عسلک کی بودی تو آخه 😘😘😘
هر چی میخوام ذهنمو سروسامون بدم راجع به پست نظر بدم بازناخوداگاه مغزم میپره به اون قسمت تقویم و عاشقانه های همسریت... دلم ذوقمرگ میشه بابت این عشق.   اسفند یادت نره. حتما. لطفا 💞💞💞
وسایل جوجمون مبارکککک
خاله فداش اصلا
آقا چه رنگی گرفتی چیزمیزارو؟
آهان... رنگ نکنیاااا
بوی رنگای شیمیایی واسه فسقلی خوب نیست بلاگر جان. 😘😘😘
واینکه... مرسی از اینکه پیگیر بودی ببینی زنده م یا نه خخخخ کلی ذوق کردم. آقا فقط تو پیام داده بودی... یعنی آدم از من طفلونکی تر هست آیا؟؟؟😂😂😂😘😘😘
خوب دیگه منم بروم به کارم برسم که فرداپس فرداعازم سفر میباشیم جای شماخالی  😍مراقب خودت و عسل خاله باش خوشمل خانوم

اون اشکهاتو قربون برم....


اووویی ^_^

آمین ممنون گلم. تو و همسر و پسراتم همیشه خوشبخت باشید عزیزم.
منم بعد عید برات میفرستم به جون خودم. بذار من تو این تعطیلات یه کم ری استارت شم... فرق میکنه بچه ی من دنیا نیومده که. اما تو دنیا اومدی خخخ

آیی دیوونه :)

ممنون عزیز.رنگ خاصی نگرفتم. یعنی اصلا چیزی نبود که بخوام ست درآرم. کیف وسایل و آغوشی طوسی هستن.فرش اتاقش اقیانوسه.آبی کاربنی با ماهی های رنگی.پرده رو هنوز کاری نکردم.جغجغه اش سبزه خخخ همینا دیگه

باوووشه.

آیی عزیزم... خوب چون تو برای من یه دونه ای دیگه.. مگه میشه نگرانت نشم؟

به سلامتی و بی خطر باشه سفرتون.

ووووی بلاگررخانوما یعنی الان جلو دستم بودی همچین بغلت میکردم میچلوندمت که غش کنی  😠
داشتم کامنتارومیخوندم یه نفرپرسیده بود کدوم آرزو. گفتی از بچه های اینستاست تازه میاد وبم. 😕
کچلت کنم هممون راحت شیم گردالی خانوم ؟من تازه میام؟من؟
اصلا قهر قهر
مگر بنده از قدیم الایام دروبلاگ قبلی جناب عالی رفت و آمد نداشتم؟مگر سرتاسر نوشته هایت رانخوانده ام؟مگر بعداز یک سال و اندی باز شمارانیافتم؟من از شما میپرسم آیا این درست است که میگویید من تازه ام؟الان مسئول این دل شکسته ی من کیست واقعا؟
خخخخخخ خودم ضعف کردم چقدر چرت و پرت نوشتم خو
ولی من تازه نیستم پیرم دیگه قدیمی
اصلا اُلدفرندم ولی از نوع آفِش  😂😂😂😂

ببین؟؟ خدا تو رو شناخت که منو دم دستت نیافریدااااا

خخخ
بابا من همش چند وقته تو رو میشناسم مگه...
برا من تازه ای دیگه.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان