دیجی نوشت :)

خوب سلام سلااام :)

میبینم که یه نصفه شب دیگه شد و باز من اومدم پریسا دنیای شکلک ها http://www.sheklakveblag.blogfa.com/

یعنی این لپ تاپ هم درست شد و من باز نمیتونم درست حسابی بیام پست بذارم یا همه ی نخونده هامو بخونم...

امشب فقط رسیدم همه ی بیانی ها رو بخونم. بقیه رو هم گذاشتم تو صف برای بعدِ دوشنبه...

آخ یعنی چه عصری بشه عصرِ سه شنبه...

من بیکااار... یه عالمه میوه پوست گرفتم,میشینم کل عصر رو دِ بخون و کامنت بذار و کامنت تایید کن و این حرفا 

خوب قرار بود آخرین امتحان من سه شنبه ای که گذشت باشه...

منم مثل بچه ی آدم نشسته بودم داشتم میخوندم...

که خوب تعطیل شد بخاطر آقای رفسنجانی و موکول شد به دوشنبه ای که در راهه...

خوب منم که نمیتونستم یه هفته کلا مشغول خوندن باشم همش... اما از طرفی باز ذهنم درگیر بود...

حالا ببین چه فلاکتی شده.

برای فردا عصر مهمون دعوت کرده بودم از قبل و الان دیگه نمیتونم بگم نیا! البته دوست کلاس زبانه ها اما باز نمیگم نیا چون سه هفته است منتظر فرداییم.اما خوب امروز دعا کردم مهمون احتمالی اون هم بیاد خونشون و خودش پیام بده بگه نمیام... اونوقت میگم تا سه شنبه بیاد...

عه اونجوری منم دیگه چهارشنبه اون مراسم بخور و بخون و کامنت رو انجام میدم ...

الله اکبر چهارشنبه هم که کلاس دارم میشه پنجشنبه خخخ 

حالا این از فردا. شنبه هم که کلاس زبان دارم. یکشنبه هم که کلاس آمادگی زایمانم هست.دوشنبه صبحم امتحان دانشگاه.عصرشم کلاس زبان.

وای برای همین حس میکنم مغزم میخواد بترکه... 

امروزم یه مراسم تمیز کردن هال و آشپزخونه داشتم که تمام عصرمو گرفت...

بعدم خسته تر از اون بودم که بتونم رو درس تمرکز کنم...

خلاصه برام دعا کنید از این چند روز سالم بیرون بیام...

بگذریم.


خوب من کلا خرید اینترنتی زیاد انجام دادم و میدم.خوب کی اعصاب داره بره از این مغازه به اون مغازه در حالی که همه چیز جلو چشمش تو مانیتور هست؟ البته خیلی ها هنوز معضل اعتماد کردن رو دارن.خوب حق هم دارن.من خودمم یه جاهایی اشتباه کردم اما کلا زیادم ناراضی نیستم.

مثلا یه گوشی یک و پونصدی و یه دونه نهصدی از گوشی شاپ گرفتم که خیلی راضی بودم.

ساعت خریدم از ایران تایمر گمونم...

از بامیلو هم خرید کردم.

و مدتهاست از دیجی کالا هم خرید میکنم.

خوب کلا از پاسخگویی و سریع بودن دیجی خوشم میاد... اما خوب یه چیزایی رو جدیدا کشف کردم.

مثلا چند هفته پیش یه فشار سنج ازش خریدم با یه ماگ و یه چیز دیگه.بعد مثلا مشخصات ماگ رو زده بود رنگ یاسی اما عکسش مثلا گلبهی اینا بود.. منم سفارشمو دادم اما خوب اونی که رسید دستم واقعا یاسی بود.همون که برای دوست کلاس زبان سفارش داده بودم.

بعد امشب هم خیلی اتفاقی یه سر زدم دیدم تو پیشنهاد شگفت انگیزش یه صندلی غذای کودکه...

قیمتش 180 بود که 50 درصد آف خورده بود.بعد مثلا رنگ رو زده بود سفید اما عکس یه صندلی رنگی رنگیه.اما این بار دیگه زنگ زدم و سوال کردم و گفتن مثل عکسه. مساله ی بعدی اینه که خوب جالبه قیمتاش از اونی که تو بازاره گرون تره.. البته نه همشاااا... مثلا گوشی اچ تی سی من تو دیجی بدون تخفیف ارزون تر از بازار بود.

اما مثلا این صندلی غذا تو بازار صد و شصته.

یا ساک لوازم نوزاد گذاشته 75000.بعد با آف شده 63000.در حالی که تو سیسمونی 65 بود.

برای همین تصمیم گرفتم دیگه هردمبیل خرید نکنم ازش.حداقل ضرر نکنم دیگه.مثلا فکر کن اگه من قرار بود یه ساک بخرم با هزینه پستش میشد 69500.در حالی که اگه یکی چونه زن هم باشه همونو از سیسمونی میگیره 60 تومن...


یا چد وقت پیش برای اولین بار گفتم از سایت رنگی رنگی خرید کنم.البته برای آخرین بارمم شد...

تو ارسالشون یه اشتباهی کرده بودن زیر بارش هم نرفتن خیلی هم با گستاخی و بی ادبی جوابمو دادن.تازه سفارشم بعد نه روز رسید دستم که گفتن پست سفارشی همینجوریه.بعد فکر کن دیجی کالا حتی تو یلدای شگفت انگیز که اونهمه حجم سفارشاتش بالا بود باز خریدامو چهل و هشت ساعته رسوند...

تازه یه برچسب کیبورد گرفتم اصلا به دردم نمیخوره. یعنی الان دارم تایپ میکنم هی دونه دونه جدا میشن و دوباره میچسبونم :( و کلا به نظرم وقتشون رو بیشتر صرف تبلیغات کردن تا کار واقعی.یه پک اسکرپ بوک بارداری خریدم اما واقعا پشیمونم.چون دو تا دونه طرحه که شونصد بار تکرار شده ولی از طراحی فانتزی بامزشون انتظار تنوع هم داشتم خوب...

حالا خیلی از بدیش گفتم یه کمم خوبیشو بگم.خوب من همیشه فکر میکردم رنگ کردن چه کار سراسر مفرحیه.اما الان که بوک مارکای رنگ کردنیشو گرفتم و فقط یکیشونو دو ساعت طول کشید تا رنگ کنم میگم پس من اون دفتر رنگ کردنی رو باید چجوری رنگ کنم؟؟

یعنی انقدر سوراخ سمبه و ظرافت داره که باید واقعا وقت و حوصله و تمرکز بذاری. و البته نهایتا تموم که شد واقعا لذت بخش میشه...

خصوصا برای من که هنر و استعداد نقاشی ندارم...


از تو دلی هم بگم که گل پسرم تکوناش خیلی کمتر شده و نمیدونم انقدر گفتم و تعجب کردم چشمش زدم آیا؟

از دیگر عوارض ناخوشایند این دوران یادم رفت به سوزشهای معده اشاره کنم... خصوصا وقتی بعد غذا فعالیت دارم مثلا بلافاصله میرم کلاس یا بیرون پدرم درمیاد از این حس که اسید معده برمیگرده تو مری میارکم و میسوزونه اون ته مه هارو 

خوب از اینم که بگذریم میرسیم به زن همسایمون :|

ما خونه ی قبلی که بودیم خیلی بچه ها میومدن تو کوچه بازی میکردن.خوب طبیعتا سر و صدا داشتن دیگه.اما من اصلا بدم نمیومد و هر وقت مهمونی داشتم که همش غر میزد میگفتم خوب بچه ان دیگه... حالا وقتی داشتیم میومدیم اینجا من از صاحبخونه چند بار درباره همسایه ها پرسیده بودم.اونم همش میگفت خیلی خوبن.عالی ان. دو نقر که اون سمتن اصلا بی نظیر.این بغل هم یه پیر زنه که فلجه بی آزاره...

خوب اوایل واقعا کنار اومدن با واحد بغل سخت بود.سر صبح.شب..یه بار سه صبح.در طول روز هزار بار زنگ واحدشون صداش میومد...

زنگ که میگم اصلا یه چیز افتضاحیه ها صداش.بعد دقیقا انگار زیر گوش ماست.یعنی اگه زنگامون یکی بود هیچوقت من تشخیص نمیدادم کسی پشت در خونه ی ماست یا با اونا کار دارن؟

تا اینکه یه بار دخترشو دم واحد دیدم با روی خوش بهش گفتم شما که رفت و آمدتون زیاده خواهشا کلید همراه داشته باشید.یا حداقل یه بار زنگ بزنید دستتونو رو زنگ نذارید.گفتم سه صبح منو ترسوندید حسابی چند شب پیش و گفتم که باردارم و بعضی شبا تنهام دیگه خدا رو خوش نمیاد شما هم نصفه شب برید رو روانم :) و گفتم شوهرم شبکار که میشه در طول روز اصلا نمیتونه بخوابه چون خیلی زیاد زنگ میزنن...

اونم گفت همش پسرم میزنه و هر وقت دیدی دستشو از رو زنگ برنمیداره خودت بیا دعواش کن.

بعد من دقیقا اون روز با خودم فکر کردم خوب تو مادرشی چرا تو نباید بگی و اون قبول کنه بعد من بیام دعواش کنم؟؟

خوب این پیر زنه خودش بی آزاره اما امان از بچه هاش امااااان.

دختراش که خونشون تو همین ساختمون یه طبقه ی دیگه است از هشت صبح میان اینجا تااااااا بوق سگ.یه پسر بزرگ هم داره اونم زیاد میاد.بعد هر وقتم میاد عصبانیه داره فحش میده به زمین و زمان :|

بعد یکی از دختراش یه بچه کوچک چند ماهه داره که گریه هاش و همه چیزش کاملا از نظر من اوکی هست....

اما اون یکی دخترش که در مورد زنگ بهش گفتم یه پسر داره مثلا چهار -پنج سال اینا...

باور نمیکنید اما مثلا پسره یه آبم میخواد با جیغ و داد و گریه میگه...

پا میکوبه.. 

عرررر میزنه به معنی واقعی کلمه.

تا اینجا هم بچه است و خوب مشکلی نیست.

یعنی مادر این بچه یه کاری کرده من صبرمو هررر روز چند دقیقه از دست میدم.

یعنی میخواد بگه درو ببند با فحش و داد میگه.

میخواد بگه باز کن با نا سزا میگه.

میخواد بگه بشین کمتر از بتمرگ نمیگه.

بخورش کوفت کنه.

جلوی بابای بچه بهش میگه سگ پدر :|

و انقددددر میزنه اون بچه رو که من واقعا فکر میکنم این طفل معصومی که همه چیزو با گریه و فریاد میخواد با زبون دیگه ای باهاش صحبت نشده...

من مطلقا نمیشنوم یه بارم بگه پسرم فلانی جان بیا غذاتو بخوور.

در عوض داد میزنه بردیااااااااا کثافت مگه کوری غذا گذاشتم.بیا بخور دیگه.بعد بچه میگه نمیخورم مثلا.میگه بیشووور.تو اندازه ی الاغ هم نمیفهمی.من برات غذا گذاشتم باید بخوری.بعد بچه میگه خودت اندازه ی الاغ نمیفهمی.بعد مامانه میگه من؟؟ دستت درد نکنه دیگه.احمق عوضی الان حالیت میکنم و گرومپ گرومپ دیگه صدای کتک و بعدشم گریه همراه با نعره ی بردیاست...

گاهی دوست دارم برم درو بزنم بهش بگم خانم واقعا هم اندازه ی الاغ نمیفهمی...

خوب آخه چه جونوری هستی تو؟؟

بعد از خونه که میام بیرون اگه بفهمه در واحد ما باز شده بلند بلند میگه بردیا مگه نمیگم شلوغ نکن همسایمون حامله است گناه داره؟؟

واقعا گاهی شده از ته دلم همزمان با بد و بیراهاش گفتم خدا لعنتت کنه ایشالا زن! که انقدر بیشعوری... نه همسایه حالیته نه بچه نه شوهر...

خوب برا چی زنده ای آخه ؟؟

این آدمایی که تو پست های مختلف آدمهای عوضی هستن و فقط ارباب رجوع رو اذیت میکنن بچگی هاشون این جوری گذشته.

وگرنه آدمی که عشق و محبت رو فهمیده باشه مگه میشه مردم دار باشه؟؟

واقعا دیگه کم آوردم از دست اینا :((

گاهی فکر میکنم به آینده ی پسرش که قراره چی بشه تو این جامعه؟ امان از روزی که رئیس بشه و زیر دست داشته باشه.میدونید چه فاجعه ای میشه؟؟ :(


خوب دیگه من وقت لالام رسیده...

آدینه ی خوبی برای همتون آرزو میکنم:)


۲۴ دی ۰۸:۳۱ یا فاطمة الزهراء
زنگ شون که واقعا معضله :)) 
به نظرم به زنه بگو واقعا الاغی البته حیف الاغ

آره تو یادته زنگشونو؟؟؟
وای مرسی که تایید میکنی ^_^
خوب من نمیتونم برم بگم اما تو هر وقت اومدی میفرستمت یه غودا بیای براش :)

۲۴ دی ۰۸:۵۵ مامان دخترم
اینقدر برنامه هات فشرده ان ک من اصن نفهمیدم چی شو و قراره چی بشه😃😃😃

منم خیلی خرید اینترنتی دوست دارم انجام بدم ولی تا حالا انجام ندادم.
تهریف دیجی رو هم خیلی شنیدم.
اما بلاگر به نظر من سیسمونیتو خورد خورد نگیر.
یعنی منظورم اینه که هرچیزشو از یه جا نگیر.
قشنگ برو یه فروشگاه و عمده خرید کن.اینطوری هم میدونی چی خریدی چی نخریدی هم اینکه در اخر یه تخفیف تپل هم میگیری.
این واسه لوازم های اولیه است.
اینا رو از یه جا بگیر اونوقت لباساشو از هرجایی ک دیدی و خوشت اومد بگیر.

واقعا همسایه ی بد مصیییبته
علی الخصوص ک زبون نفهم هم باشه

خخخ دیوونه

خوب انجام بده دیگه :)
خوب این صندلی غذاهه قیمتش خیلی خوب بود. سیسمونی که یهو نود تومن تخفیف نمیده بهم.

لباساشو من نمیخرم.قراره یکی برام پست کنه تا قبل عید.

آخ دقیقا :(

این زن فتوگپی مادرشوهر منه. ببین چیا کشیدم من.یهو از ی محیط اروم و ساکت یهو بری تو ی همچین خانواده ای فقط خانواده ی شوهر من علاوه بر مادرشوهرم و بچه هاش ک 24ساعته دهنشون مث گاراژ بازه پدرشوهرمم همینجوره.ینی همه از ثب تا شب دارن میزنن تو سر هم.و وقتی ب شوهرم میگم ی امر خیلیییییی طبیعیه براش. هیچوقت نفهمید خانوادش غیر عادین. برو خداروشکر کن ک همسایت اینجوریه.اگه جای من بودی چی؟من ازادمای قربتی نفرررررت دارم.ولی خدایی مرد قربتی دیگه خیلی چندشه ک پدرشوهرم اینجوریه.راستی فک کنم کامنتمو خورد پست قبلت

واقعا کلا برای چنین خانواده هایی آدم متاسف میشه...
یادمه قبلا گفته بودی شوهرت مث خانوادش نیست.به نظرم برو خدا رو شکر کن. چون همسایه به آدم چسبیده.
اما شما عروسی که بگیرید نهایت قراره هفته ای یه بار شام نهار ببینیشون دیگه...
ماری جونم کامنت آخرت در مورد این بود خانواده همسر بهت میگن قیافت عوض شده دیگه. تاییدش کردم که... پست قبل نبود قبل تر بود

۲۴ دی ۱۰:۱۶ آندرومدا :)
همسایَدون =•|

امان از دستش ...

۲۴ دی ۱۱:۱۴ مونایی
سلام گلم
اوف امان از همسایه بد خدایی حق داری این حجم زیاد از اعصاب خرد کردن تو واقعا بی انصافیه خوب کاش یه کم درک میداشتن
برا معدت منم همینجوریم و به دکترم گفتم شربت المینیوم ام جی سی فک کنم اسمش خخخ اونو داد بهم و از چن جای دیگه و دکتر دیگه هم پرسیدم مشکلی نداره تو بارداری خوردنش میخورم و مث اب رو اتیشه ازینور میخوری ازونور خوبی و اینکه بدمزه هم نیست خداروشکر خیلی راحت تر شدم تا میبینم باز معده جان عکس العمل نشون میده زود میخورم امتحان کن

سلام مامانی :)
ای کاش واقعا...
عه عجب پس شربت داره...

۲۴ دی ۱۲:۰۸ soheila joon
من هنوز خرید اینترنتی نکردم ولی دیجی کالا خیلی خوبه اطرافیانم همه ازش خرید کردن و واقعا راضی بودن 

چقد بی فرهنگ :/ 
اون تیکه که بچه اشو میزنه خیلی دلمو به درد اورد 
حقشه بزنن لهش کنن :/ 
همسایه طبقه بالایی ما تو کار نصب دزدگیر و باند و ضبط و ایناس 
بعد مغازه نداره توی خونه اینارو انجام میده 
خونه یه طوریه که پارکینگ اونا کنار هال ما میشه چون ما همکفیم و در حیاطمون جداست
حالا فکرشو بکن دیگه موقع تصب ضبط هی صدارو باید بالا پایین کنی که کیفیتشو بفهمی 
من تو خونه نشستم یهو حس میکنم زلزله داره میاد ینی واقعا خونمون میلرزه ها 
یا وقتی مشغول درس خوندنم صدای آهنگای شیش و هشتش میاد 
شبم که میشه تو اتاق خوابش که طبقه بالای ماس کار میکنه و انگار با چکش میره رو مغز ما 
دیروز دیگه واقعا عصبیم کرده بود جلوی خودمو گرفتم که نرم یه چی نگم بهش

بلی بلی :)

باید یه بار یکیو استخدام کنم بزنتش.. امروز بچشو زد از خونه انداخت بیرون.. وویی عزیزم پشت در با گریه میگفت مامان خیلی بدی همیشه منو پیش دیگران میزنی... نمیدونی چقدر دلم به درد اومد سهیلا...
کلا همسایه ی بد عذابه... خدا همشونو به راه راست هدایت کنه.من مطمئنم همینا هرگز تحمل نمیکنن یه همسایه مث خودشون داشته باشنا .نمیدونم پس چرا مراعات ماها رو نمیکنن؟

۲۴ دی ۱۴:۵۴ معشوقه ...
سلام عزیزممم
خسته نباشی ^_^
ما هم از دیجی کالا خرید میکنیم و راضی هستیم. مخصوصا که سریع میاره و بسته بندیش هم خوب و ایمنه.
تو دلی رو بگو با صندلی غذا و کیف وسایلش که مامانی میخواد براش بخره ^_^

وای چه همسایه ای :| جدی منم خیلی بدم میاد با فحش با بچه حرف میزنن. مث خاله خودم. خیلی لجم میگیره

سلام گلم سلامت باشی.
اوهوم اوهوم...
اصن قربونش دیگه ^_^

ای بابا :(

واه واه خاک بر سره ننه هه دیگه بچه از کی یاد بگیره...
خواهر چقد کار داری تو این هفته مخصوصا اون روز بخور بخون کامنت وبلاگ من از قلم نیوفته ها خخخخخخخ

میدونی اون روز که داشت بچه رو میزد و بچه هه باباش سر رسید و التماس کنان داد میزد بابایی بابایی و زنه همزمان بهش میگفت سگ پدر بهت گفتم فلان کارو کنی یه آن فکر کردم الانه که صدای یه تو دهنی بشنوم... اما مرده انگار نه انگار...

باشه باشه ^_^

۲۴ دی ۱۵:۴۰ سکوت :)
:((((
یعنی همه شو با همه ی وجودم درک کردم! چه درمورد خرید اینترنتی، چه همسایه تون! :/
+ الهیییی! چه زجری میکشیا! چقدر دلم خواست یهو بزنم تو گوش این زنه! :/
به قول خودت برای چی زنده ای آخه؟!

ای بابا...
آی اگه یکی باشه بزنه منم خیلی خوشحال میشم :)

در مورد اون بچه زنگ بزن 123 و ازشون مشورت بگیر شاید بیان مادره رو بترسونن دست از این کاراش برداره
کودک آزاریه این رسما
خاک تو سر این مامانا خاک تو سرشون
ولی کارمای کارش رو پس میده بذار بچه یه کم هیکل دار بشه همیچین میزنه مادره رو لت و پار میکنه که نمی تونه از جاش جم بخوره
داشتیم ما چنین موردی که بچه صدبرابر بدتر از کتکایی که از مادرش خورده بود رو تو دوران بلوغ و بعدش بهش زد
این بچه هرگز رییس نمیشه به هیچ جایی نمیرسه یه معتاد درب و داغون میشه تو کوچه خیابون

خب چی فکر میکنن در مورد بچه ؟
چرا میزائن؟


عه مگه چنین چیزی هم هست؟؟

خوب از اونجا که خونشون چسبیده ب واحد ما اگه چنین چیزی بشه مستقیم میاد سراغ خودم.میدونی من اصلا دوست ندارم با آدمای نا محترم دریده دهن ب دهن شم. هوم دلم برا بردیا هم میسوزه خوب... یه وقت دیدی شجاعتشو تو خودم ایجاد کردم...
چند بار گفتم برم محترمانه باهاش حرف بزنما.اما خوب من برم ب یه زنی که ده سال از خودم بزرگتره چ بگم.یادته که ب دوست صمیمیم گفتم صاف گفت تو بچه نداری نمیفهمی:/

۲۵ دی ۰۸:۴۲ دچــ ــــار
قشنگ نوشتین 
مخصوصا داستان همسایه و پسرش رو که عالی پیاده کردین :)))

+ تازه آموزنده هم بود :)

داستان :|



+ باشد که به راه راست بگروید :)

نمیتونی باهاش حرف بزنی؟ یا مثلا سی دی ای کتابی فیلمی چیزی که در رابطه با رفتار پدر مادر با بچه باشه بدی خانومه، مثلا بگی دیدم ی پسر بچه داری پسرا هم که همهدشیطووون،  گفتم بدی ببینی...
چ میدونم ی جوری اینجوری دیگ...

نمیدونم واقعا ....

میدونی آدم باید خودش یه چیزایی رو بفهمه دیگه...
الان من برم باهاش حرف بزنم فکر میکنه فقط بخاط مزاحمت و صداشون میگم و چه بسا اصلا تجدید نظر نمیکنه تو رفتارش با بچش.

۲۵ دی ۰۹:۱۴ یا فاطمة الزهراء
مگه میشه یادم بره؟ دقایق اول ورودم بهمون شوک دادن :)) 
باشه میام میرم میگم^_^ 

اوخی :)

سلااام عزیزم..خوبی؟
متاسفانه خواهر من هم دقیقا مثل این زن همسایتونه...انقدر دلم برا خواهرزادم میسوزه..واقعا حیف اسم مادر بر چنین افرادی...

سلام گلم مرسی .

ای داد بیداد چرا آخه ؟؟ 

۲۵ دی ۱۴:۲۷ آیدا سبزاندیش
سلام، خیلی بابت این زن همسایتون ناراحت شدم مگه میشه آدم با بچش این مدلی حرفففففف بزنه واقعا اینا مادر نیستن دیوونن.

چی بگم :(

واقعا این زنه نادون به فکر اینده بچه اش نیست.اصلا چیزی به اسم وجدان داره که تو اوقات فراغتش کمی فقط کمی عذابشو ببینه

حتما نمیدونه چه آسیبی رو داره متوجه بچش میکنه :( 

سلام بلاگر جان
من از وب آوا اسمتو دیدم ب وب های دیگه سر نمیزنم اما انگار خیری بود و همینجوری اومدم وبتو دیدم و از مطالبت خوشم اومد تقریبا بیشتر مطالبت رو خوندم و برام جالب بود دیدم شماهم مث من بارداری و گفتم اگرامکان داره از تجربیات همدیگه استفاده کنیم 
من الان هفته ششم بارداری ام و یه هفته اس ویار اذیتم میکنه شماهم گفتی همین وضع رو داشتی میشه بگی چکار کردی؟امروز دکتر گف وسط غذا دایمیتیکون بخورم اما نخوردم چون تو اینترنت گفته هنوز معلوم نیس ضرر داره یا نداره.نمیدونم چکار کنم بدنم ضعیف شده.ممنون ک کمکم میکنی
انشاالله پسرت ب خوبی بدنیا بیاد و زیر سایه پدر مادرش بزرگ شه

سلام به روی ماهت عزیزم.

خیلی خوش اومدی.
به سلامتی عزیزم... امیدوارم ویارت خیلی کوتاه مدت باشه و خیلی اذیتت نکنه گلم.
گلم من برای ویارم تنها چیزی که یه کم سرحالم کرد سیرابی بود.حتی اگه بوش برات ناخوشاینده میتونی مماغتو بگیری و آبشو سر بکشی.هفته ای دو سه بار بخور خیلی عالیه.
دیگه غیر اون باید صبوری کنی تا بگذره دیگه.دکتر منم برام اندانمکس (فکر کنم اسمش همین بود) نوشته بود.من اوایلش استفاده نکردم و کلا هم هر روز و مرتبا استفاده نکردم اما قرص امنی بود.
نگران ضعیف شدن و وزن کم کردنتم نباش.تا سه ماه اول هیچی نمیشه.بچه ات هنوز از کیسه ی زرده که همراه خودشه تغذیه میکنه.وووویی جوجه ات الان اندازه ی یه عدسه همش.
ممنون از دعای خوبت.

۲۵ دی ۱۹:۴۶ آبان ...
بیشعوری بیماری است که بیمار هی دردی نمی کشه فقط اطرافیان ازار می بیند...برای همسایه گرام 

من می خواستم از این برچسب های کیبورد بخرم الان منصرف شدم بعد خوندن این پست :))

کاش همون اندازه که همه ی آدما تا یه سقف سنی به بلوغ جنسی میرسن مثلا , به بلوغ عقلی رسیدن همه تضمینی بود :(


ببین من مطابق دستورالعملشون که کیبورد رو تمیز کنی و اینا هم عمل کردما.نمیدونم چرا مال من اینجوری شد :( حالا قیمتی نداره که چهار تومنه خواستی تو بخر ببین شاید خوب بود برات. من تو اینستا محصولات سیب اسکچ رو هم دیدم کیبوردای اونام قشنگه و خوبیش به اینه که به کیبوردای بزرگ هم میخوره اما این که من خریدم نمیدونستم فقط مخصوص کیبورد کوچک شده هاست.من فقط تونستم حروف و اعداد رو بچسبونم و باقی جاها لخت مونده :|

۲۵ دی ۲۰:۴۸ نشمیل
خدارو شکرکه لبتابت درست شد به سلامتی دیگه خراب نشه
وای دختر قاطی کردو با این همه درس واقعا مغزت می ترکه اونم تو باردار اخی
من که هیچ وقت خرید اینتر نتی نکردم  همون طورکه گفتی نمی شه اعتماد کرد
اینقدر مارو از حاملگی نترسون خخخخ
مادرای اینجوری اصلا بهشون نباید گفت مادر واقعا که ادم دلش وا سه ی چونین بچه هایی می سوزه
خوب ختم کلام خیلی زیاد مواظب خودتو نی نی باش

قربانت :)

خخخ واقعا هم قاطی کردم.البته من هر چی میکشم از بی برنامگیمه وگرنه درسا رو اگه در طول ترم خونده بودم الان این جوری نبود.
خوب به خیلی ها هم میشه اعتماد کرد دیگه.. بخر بابا :)

>_< نه بابا ترس چیه :))
منم دلم برای بچش میسوزه... 

فدای تو

۲۵ دی ۲۱:۲۴ سُهیلآ
سلوم
من خسته کوفته 
میام تو رو بخونم هی میبینم پستت طولانیه 
میتونم یک بخشی شو بخونم 
الانم سردردم فقد تونستم اولشو بخونم گفتم کامنت بدم نگی بی معرفتی :))))

سلام عزیزم.

باشه عزیز :)

۲۶ دی ۰۱:۴۷ زهرا هستم
من 2واحد درسی دیجی کالا گذروندم اما تاحالا جرات نکردم چیزی اینترنتی بخرم :))
همسایه تا بوده بیشعور بوده خواهر من توقعاتی داریا! :))
اونم زنم معلومه رغبتی به زندگیش نداره وضعشون اونجوریه :|
من فکر کردم تودلی دختره :|
این دنبال کنید جان عزیزت فعال کن ما رراحت بفهمیم آپ میشی :(

+ راستی بالاشهری یا پایین شهر؟ چون معمولا اینجور زندگیا تو طبقات پایین شهر تهران زیاد رخ میده :|

:)

آقا یعنی چ همسایه کلا بیشعوره؟ من و شما هم خودمون همسایه ایمااا ^_^ من از همسایه هایی که تو آپارتمان قبلی بودن خیلی راضی بودم.اینجا هم فقط همین یه دونه رو مخمه :|
چی بگم نمیشه اینطوری قرص و محکم گفت.میدونی واقعا بعضیا بعضی رفتارها رو از سر نا آگاهی خودشون,تربیت غلط کودکی خودشون و خیلی چیزای دیگه انجام میدن.

نه خاله زهرا بچم پسره :)
عزیزم شما آدرسمو کپی کن بزن تو وبلاگهایی که دنبال میکنم دیگه... 

+ جانم برات بگه که تو یه خیابون فرعی از بالاشهریم مثلا.البته اینو بگم که فقط بخاطر اینکه یه محله ی خیلی اصیل و قدیمیه میگن اینجا بالاشهره وگرنه بشنو و باور نکن :|

۲۶ دی ۱۴:۱۹ سارینا2

سلام

چی بگم بلاگر جان

چه آدم بی منطقی هست این خانمه

خدا عقلش بده

 

بعدا این پیرزنه که آرومه چه جوری دخترش انقدر عصبی و درب داغونه

 

البته به هر حال هر مادری ممکن هست با بچه اش دعوا کنه سر حرف گوش نکردن یا اشتباهاتش 

ولی نه اینکه از اول یه موضوع ساده مثل غذا خوردن رو با دعوا به بچه بگی 

خوب فکر نمی کنه این الان بچه اس و کمی حالت زیر دست داره پس فردا اون بزرگ میشه و مادر  نمیتونه بهش زور بگه  و از طرفی هیچ ارتباط موثری هم باهاش برقرار نکرده

دیگه چه احترامی به این مادر میذاره؟

 

میگم چقدر گناه دارن بعضی بچه ها با این پدر مادرای کج کوله

بعدا همه هم بهشون میگن احترام مادرتو باید نگه داری باید بهش خدمت کنی

خوب آخه با این خاطرات خوش از مادرش

 

کاش خدا به آدمای بی لیاقت بچه نمیداد اصلا

 

ولی شما هم زیاد حرص نخور متاسفانه کاری از دست ما برنمیاد

اگه مثل کشورای پیشرفته بودیم کاری میشد بکنی که بچه رو بیان ببرن یا مادره رو ادب کنن

 

ولی فعلا که به همچین فرهنگی نرسیدیم

 

سلام گلم.

آمین.
نمیدونم.. خیلی پیره. شایدم صدای اونجوری ازش درنمیاد... کلا هم زمینگیر و ویلچر نشینه :(

قطعا همینطوره که میگی.منم نمیگم هیچوقت دعوا نیست و زندگی گل و بلبله.. اما من هرگز صدایی نمیشنوم که بگه مامان جان غذات آماده است.. عزیزم اون وسایل خاله رو دست نزن.پسرم گلم نفسم فلان و بهمان...
چی بگم حتما فکر نکرده دیگه :(

وای حرف دل منو زدی سارینا ئقیقا طفلی این بچه ها :(

سارینا هر روز از صبح تا شب بیخ گوشمن آخه ... گاهی از حرص خوردن ناگزیر میشم. باورت میشه همین الان که دارم تایید میکنم این کامنتو داره به بچه اش میگه خاک تو سر بی پدر و مادرت ؟؟؟ :| 

وای چقد بیکاری و وقت داشتن واسه خوندن و کامنت گذاشتن خـــوبه ^_^

چه ماجرایی دارن این همسایه و پسرش ...
واقعاً کــمـ نیستن این فاجعه ـهایِ تویِ جامعه یِ ما !
این روشِ بزرگ شـــدن و عقده ای شدن ...
کاملاً با حرفاتون موافق بودمـ ...

خیلی برو حالشو ببر فقط :)


نمیدونم چرا واقعا :(  اینهمه کتاب.. کلاس .. راهنما... مشاور... به نظرم اینا همش نتیجه ی عدم آگاهی از نتیجه است و صد در صد تو خانواده هایی اتفاق میفته که فقط خواستن بچه بیارن که آورده باشن :(

سلام بلاگر عزیییییزم.نی نی چطوره؟خوبی خودت؟
منم از دیجی کالا خرید میکنم
راستش من ازش پاور بانک خریدم و خواهرم پاوربانک و هارد.
پاور بانکامون اییی بد نبود.ولی هارد خواهرم فاجعه بود.وقتی بردیم نمایندگی گارانتیش هم طرف گفت دیجی کالا یکم اجناس الکتریکیش خیلی فرق داره...
آخرش هم هارد رو پس داد که عوض کنن.خداییش من سفارش دادم فرداش ساعت ۱ برام آوردنش در خونه.
ازش کتاب زیاد میخرم.کتابهاش آف میخوره خیلی خوبه.یا بعضی اجناسش.ولی خب بقولی خودت باید خیلی حواست باشه.
به نظرم اجناس الکتریکی ازش نخریم بهتره.
از رنگی رنگی هم کلیییی خرید کردم...عکس خریدهام رو میذارم تو وبلاگم.واسه برچسب کیبوردش مجبور شدم با قیچی واسه لپتاپم درش بیارم.زیاد حال نکردم باهاش ولی لپتاپم رو قشنگ کرده .
ازش پلنر رنگی رنگی و بوک مارک و پلنر رنگی رنگی و پیکسل و خودکار خریدم.ازونا راضیم ولی.
 اگه سایتی بلدین که همه مدل کتابی داشته باشه و گرون نده و واسه ارسالش هم پول بیشتر از معمول نگیره به منم معرفی کنین.

به به سلااام :)

قربونت برم خوشگل خانم من خوبم تو چطوری :)

عه من تا حالا کتاب آنلاین نخریدم :(
آره منم جز برچسب کیبورد پلنر و خودکار و بوک مارک گرفتم. البته خودکاری که گرفتمم خیلی آشغال بود..

نه والا بلد نیستم.
لطفا هر کی بلده کامنت بذاره

سلام سلام
من چهرمو شطرنجی کنم
دلم یهو هواتو کرده بود گفتم بیام کامنت بدم
نمیدونی کلی از پست هاتو نخوندم
امیدوارم خودت و جوجت حالتون خوب خوب باشه
وقتی پستاتو نخوندم چیزی ندارم که بگم
یادش بخیر قدیما پست کم می اوردم اما اللن کلی پست نخونده و دلم میخاد بخونم اما نمیدونم چرا نمیشه

سلام سلااااااام...

من دیگه عادت کردم نمیخواد شطرنجی کنی :)
قربون دلت بشم من...
منم امیدوارم تو رو به راه و عالی باشی عزیزم.

۲۷ دی ۰۱:۲۶ مهتاب
وای وای واقعا امان از همسایه بد اممممممممممممممممان 
منم تجربه دارم اینجا که دیگه خونه خودمونه دیگه نمیشه گفت میرم راحت میشم ولی خوبیش اینه که مستاجرن بلاخره میرن 😤
یه چیز بگم ماشاالله صبرت زیاده هااااااا من نمیتونم والا حتما حتماتذکر چندباره میدم 
ولی جدا از اینها چقده شیرین تعریف میکنی ماشاالله خوش زبونی😜😍

اوهوم :(

حالا ما که اینجا مستاجریم از طرفی دوست ندارم تابستون بهمون بگن پاشید برید.از طرف دیگه میگم کاش اینا برن اما نمیدونم که صاحب خونه هستن یا نه :(

اتفاقا اونی که قبل ما اینجا زندگی میکرد بیست و چهار ساعته با اینا دعوا داشتن انقدر زنگشونو میزدن دعوا و شکایت میکردن :(

وویی مرسی :)

۲۷ دی ۱۸:۰۵ بهار ^_^
امیدوارم آخرین امتحانت رو به خوبی داده باشی دیگه الان:*


من از مامانایی که اینجوری رفتار میکنند با بچشون متنفرم
هیچوقت این بچه موفق نمیشه تو زندگیش
هیچوقت نمیتونه طعم عشق رو تجربه کنه و همسر و بچه هاش رو دوست داشته باشه و آرامش داشته باشه تو زندگیش
همسایه بغلی ما هم همینطوره همیشه دارن بچشونو میزنند
حالم ازشون بهم میخوره
حیوون هم عاطفه و محبت حالیشه ولی اینا انگار نه انگار
همش فحش و کتک و عربده کشی
کاش یکی میومد اینا رو جمع میکرد میبرد:|

منم امیدوارم :| جالب نبود اصلا..


آخ چی بگم من :(

سلام دوست عزیز خوبی؟
بلاگر عزیز تو پستت اشاره کرده بودی که کلاس آمادگی زایمان شرکت میکنی(یا میخوای شرکت بکنی؟)به هر حال اطلاعاتی داشتی قبلا از این کلاسا؟
بنظرتون فایده دارن؟دکتر برگه معرفی به من داده ولی نمیدونم شرکت کنم یا نه
ممنون میشم راهنماییم کنی

سلام به روی ماهت مامان رعنا.

صد البته که فایده داره.خیلی خوبه حتما شرکت کن عزیزم :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان