در حال مردن نوشت...

یعنی واقعا در حال مردن هااااااا.... 

با کسالت تمام و چشمی که ازش ناخواسته اشک میاد و سرفه های شدید و گلویی که از داخل اندازه گردو متورمه و نهایتا مُفِ آویزوون دارم تایپ میکنم.

سلام.

خوب آخه اینهمه طولانی میشه یه سرماخوردگی؟ بیشتر از یه هفته بود که درگیر سرفه های ملایم مکرر و گلو درد بودم.همین پری روز که حس کردم گلوم خوب شده یهو باز اینجوری ترکیدم...

آیا کسی میدونه بخورِ اکالیپتوس و چهارتخمه برای جوجه ام ضرری داره یا نه؟؟

خوب جانم براتون بگه که همونطور که تو اینستا گزارش دادم امتحان اول دانشگاه رو فوق بد دادم و وای خجالت میکشم بگم اما از چهارده هشت و نیم گرفتم و از اونجا که میان ترم نداشتم افتادم:-(

امتحان دوم رو از چهارده سیزده شدم و دلم آروم گرفت.

امتحان زبان سفیر رو هم از صد نود و سه شدم و با چهار نمره اختلاف پشت حریف بد اخلاق بی ادبم رو به خاک مالیدم.بی ادب خانم هربار یه جوری یه چیزی در مورد حاملگیم میگه که سراسر انرژی منفیه.چپ چپ نگاه میکنه ب شکمم و به مسخره میگه الان خوشحالی مثلا؟ یا دوستام از سختی هاش میپرسن همش میگه وااای حالم بهم خورد چقدر چندشه حاملگی.انگار مامانش خودشو بالا آورده.. خوب دیگه صبر و محبت من حدی داره.نمیتونم هربار با لبخند و حوصله رفتارشو تحمل کنم.. عجباااا  :-\

اوی جانم... فردا عصر دیگه صد در صد میریم سونوگرافی و من و همسر کلی قربون صدقه ی جوجمون میریم که تو مانیتور دلبریهاشو نشونمون میده .

جنسیت رو هم به محض خونه برگشتن هم تو اینستا میگم هم آخر این پست یه پی نوشت میذارم..

دیگه جانم براتون بگه که میخوام تو این هفته به مناسبت تموم شدن نصف بیشتر بارداریم خودم و دوست جان کلاس زبان رو به یه استخر مهمون کنم.

جمعه ی گذشته هم با آبجی و یه دوست به جا مونده از دوره ی شاغل بودن رفتیم استخر.خوب من که شنا نکردم فقط قدم زدم تو آب و یه ذره دراز کشیدم رو آب و حرکات ملایم... 

بعد خیلی باحال بود. یکی بهم گفت مث چوب کبریتم که یه گردو بهش بسته باشن :-) خیلی ها هم خارج از آب میپرسیدن ای وای پات چ شده؟ خوب اندازه ی یه کف دست از اون زمین خوردنه کبود بود.هنوزم هست فقط نصف شده و سیاهیش بنفش ملایم تر شده.بعد وقتی رفتم آبجی رو از جکوزی دربیارم که بریم باز یکی ازم پرسید وای اونجا چ شده؟ گفتم افتادم.بعد یکی دیگه گفت من فکر کردم شوهرت گاز گرفته 😑 گفتم مگه گراز درنده است آخه خانم؟؟ وای چقدر خندیدیم اونجا...

هوم دیگه چی بگم با این بیحالیم... خدا کنه زود خوب شم...

(ای جووونم همین الان جوجه جانم داره وول میخوره اون تو...)

دوستی با اون دوست جان زبان هم داره خوب و خوب تر پیش میره.تو اینستا برام پست گذاشته بود فکر نمیکردم تو این سن و سال بتونم یه دوست واقعا صمیمی پیدا کنم و این صحبتا...

خوب ای جانم.

با هم کلاس بافتنی هم ثبت نام کردیم.بعد کلاس ها هم یه دوری میزنیم و گپ میزنیم و کافه میریم گاهی.من از خونه برای دوتاییمون میوه پوست کنده یا انار دون شده و قاشق میبرم که تو فاصله ی کلاس زبان و بافتنی بخوریم.

همین چند روز پیش برام خورش آلو اسفناج آورد دم خونه و خوب آدم انقدر مهربون؟؟ چقدر تو دلی خوشبخته یه خاله ی خوب دیگه هم پیدا کرده.منم چند روز بعدش براش یه ماگ سرامیکی خریدم با یه دفترچه لیست کارها که میدونستم احتیاج داره...

اونی که یادم رفته بود برای تولدم بگم این بود که روز قبلش گفتم من تنهام بریم بیرون؟ که قرار مدارمونو گذاشتیم و رفتیم یه کافه جدید.بعد رفت سفارشامونو بگه و بیاد که یه کم دیر کرد.بعد که برگشت یه کیک گذاشت رو میز با ساک هدیه.اصن یه سورپرایز خوبی بود..  تو ساکم یه عروسک کوچکولو ،یه عطر خوشبو،یه قاب چوبی تولدت مبارک و یه تاپ شلوارک لی بود که گفت برای بعد زایمانته.آهان گل و شکلاتم بود.اصلا خیلی خوب بود.

خیلی خوش گذشت اون روز و من کلی شرمنده شدم از اینهمه زحمتی که کشیده بود برام.

شب که همسر هدیه ها رو دید کلا تو خودش بود .ناراحت بود.کلی از سر و کولش بالا رفتم تا نطقش باز شد.میگفت من نمیفهمم اینهمه کارو چرا یه آدم باید برای یه دوستی بکنه که انقدر تازه باهاش دوست شده.میگفت ناراحتم که نمیشناسمش و هر وقت تو باهاشی من نگرانتم.میگفت نمیخوام قضیه ی دوستای شرکتت تکرار شه.نمیخوام آدم نامناسبی بیاد تو زندگیمون ما رو از هم دور کنه.تو رو آخرش آزار بده.

برای همین من تصمیم گرفتم یه برنامه بذارم که همسر هم باهاش آشنا شه.دوست جان انقدر رفتارش متین و مقبول هست که من مطمئن بودم خیال شوهر جانم با دیدنش راحت میشه.و این شد که سه هفته پیش برای یه شام دعوتش کردم.با یه جعبه شکلات و یه بسته کادو اومد.برام یه لباس بارداری بامزه خریده که یه ذره قلمبه تر بشم میپوشم و عکسشو تو اینستا میذارم...

شبش خوش گذشت.غذا رو از بیرون گرفتیم.و آخر شب شوهرم میگفت اصلا منش و رفتارش مث مردم این شهر نیست...

خوب ما کلا زیاد از مردم اینجا زخم خوردیم...

دیگه همینا دیگه.

این نظر یه سری دوستان هم که چرا دوستتو با شوهرت آشنا کردی ، تو حامله ای و شوهرت ممکنه باهاش بهت خیانت کنه هم بحث عجیبی بود که من فقط برای افکار یه سری زن تاسف میخورم اینا رو میشنوم.

لپتاپ رو هم دیروز بالاخره بردم گذاشتم یه جا که درستش کنن.واقعا خدا کنه خیلی خرج رو دستم نذاره زود درست شه بیاد ور دلم با اون راحت بخونم و پست بذارم و بلاگر سابق بشم...

خوب دیگه فعلا به خدا میسپارمتون...


پی نوشت : جوجمون پسره ^_^ خدا رو شکر سلامت به نظر میرسه.کوچولوی سیصد و چهارده گرمی ما ....

۱۰ دی ۱۴:۲۹ سارا میم
سلام عزیزم. متاسفانه سرما خوردگی تو دوران حاملگی خیلی طولانی میشه ب خاطر مصرف نکردن داروها .ولی خب تا میتونی میوه و سوپ و شلغم (دوست داری)? بخور .انشاله ک زودی خوووب میشی 😍😍😍
وااااای جنسیت نی نی فک میکنی چی باشه ? من میگم پسره 😘😘😘🌹
 چ دوست عزیزی .انشاله ک دوستیتون همیشه همینطور بمونه بوس بوسی ❤❤❤❤

سلام سارا جونم.

هوووم من الان شبیه سوپ و شلغمم اصلا... و آب پرتقال و لیمو شیرین هم هر روز دو لیوان میخورم.میوه هم اره خیلی...
تو این دو هفته اصلا وزن نگرفتم انقدر مریضی کشیدم.
ووویی.فعلا که حدس اکثریت پسر بوده.خصوصا هر کی شکممو میبینه میگه پسره.منم از اولش حس میکردم پسره.ویی اصن هر چیه من قربونش بشم.
ممنون گلم. من نمیبوسمت مریض نشی  😃

۱۰ دی ۱۴:۳۰ بانوی عاشق
سلام مامان بلاگرجون،خوبی گلم
خیلی برای زمین خوردنت ناراحت شدم،خداروشکر که الان بهتری
چ خوب ک ی دوست خوب پیداکردی،این فیلم ماه و پلنگ کلی ذهن همه رو عوض کرده ها،جرات نمیکنن دوستاشونو با شوهراشون آشنا کنن😁
ان شالله همیشه شاد وخوشبخت باشین😘

سلام عسل... 

روحم خوبه جسمم ملول... خدا کنه خوب بشم زود.
فدای تو بشم .اره دیگه فقط کبودی مونده درد نداره خدا رو شکر.
وااای 😂😂😂 
شما هم همینطور عزیزم❤

۱۰ دی ۱۴:۴۸ دچــ ــــار
به قیافه (همون شخصیت)شوهرتون نمیخوره از این کارا بکنه :))

+منظورتون اون قضیه رد شدن از پل عابره؟!

کدوم قضیه؟؟


بلاگر جان اگه درست کلا میان ترم نداشته ینی خودخوان بوده ک غصه نخور با 7 هم قبولی ولی اگه میان ترم داشته و تو امتحان ندادی صفر رد شده برات و افتادی.عزیزم خب از دکترت بپرس انتی بیوتیک واسه نینی ضرر داره یا نه.اگه نداره ک انقد خودتو عذاب نده برو دکتر ی امپول بزن خوب میشی

ماری جونم خودخوان نبوده. من نتونستم برای امتحانش برم.

دکتر رفتم یه سرماخوردگی داده و یه شربت برا سرفه.اون موقع که رفتم گلو درد نداشتم هنوز..

۱۰ دی ۱۵:۳۴ شیرین
سلام بلاگر جان
دلم تنگ شده بود واست
مواظب خودتون باش❤

سلام شیرین جون قربونت برم منم همینطور..

دوست خوب  خیلی خوبه ...
آدم تو روزهای تنهایی اش اگه یع دوست خوب داشته باشه دلش گرم میشه ..اینقدر خوشم می آید که یه مامان باردار خوشگل و فعال و دانشجو هستی ..اصلا هروقت می خونمت لبخند می زنم ..الهی همیشه خوش باشی ..
راستی دوستت را با شوهرت آشنا نکن بالاخره تو یه زن بارداری 😂😂خخخ. .اگه کسی بخواهد خطا کنه این ها بهانه است. .میکرده قبلا و خواهد کرد در آینده بازهم 

آره واقعا...

خوشگل ^_^ آخ حون اصلا... فدای تو بشم.
😀 خدا نکشتت دختر.
آره دقیقا همینه که میگی.من میگم عشق عقدنامه نیست.تعهدی نیست که در قالب اجبار باشه.قلبیه.و اینکه تقویم نیست که امروز و فرداش معلوم باشه.
برای همین من هیچوقت در مقابل اینکه شوهرم تو آینده چطور میشه جبهه نمیگیرم.فقط میگم اگه بنا باشه اتفاق بیفته میفته.از دست هر کس اندازه ای برمیاد که از گل عشقش با توجه و ظرافت مراقبت کنه.من هیچوقت نتونستم با این کنار بیام که یه عده دیگران رو مقصر جنبیدن سر و گوش شوهرشون میدونن.

۱۰ دی ۱۶:۵۵ ملیحه
سلام عزیزم .. منو ببخش ک کم برات نظر میزارم .. الانم با گوشیمم.ولی اینستا باهاتم:)
ای جونم ایشالا خوب میشی مامان جون
واس نمرتم بگم غمت نباشه در ده هفتم ضرب میشه ... چ خودخوان باشه چ نرفته باشی میان ترم بدی. و قبول میشی. 
به به چ دوسته خوبی....😍😍
اخ جون فردا پ چ روز خوبیه

سلام گلم.

باشه عسل جان.
خدا کنه😷🤒
تو اینستا حوابتو دادم گلم.
اوف فردا که کولاکه اصلا...

۱۰ دی ۱۷:۰۹ soheila joon
ای جونم 
چقد بده سرماخوردگی اصن امیدوارم زود خوب بشی دوستم 
در مورد اون درست که افتادی نگران نباش ترم های بعد که برداریش و نمره بالا بگیری اون نمره جایگزین اینیکی میشه و معدلتو میکشه بالا 
چقد خوبه دوسته به این خوبی یابیدی 
پاینده باشید همیشه :*

من کلا از سرماخوردگی بدم نمیاد.اما خاک تو سر وقت نشناسه.الان وسط اماحان و بدبختیا منو گرفته ول کن نیس.. 

باشه مرسی.
آره خدا رو شکر.
فدای تو بشم دخمل حان.

به به به چه خوب دوست خوبی داری عجیب نیست گاهی آدما واقعا با یک دوست حس عالی ای دارند و هرکاری حاضرند براش بکنند. وای منم کلی ذوق دارم بفهمم دختره یا پسر بذار معلوم بشه و سونو بری یه قاب خیلی شیک برای عکس گوگولی عزیز دل سراغ دارم. مراقب خودت باش استرس درسا هم نکش لذت ببر

اوهوم  😊

اوخی... چ باحال... منتظرم ببینم چ قابی رو میگی..
فدای تو.چشم

۱۰ دی ۱۹:۱۰ باران
سلام به عزیز سرماخورده خودم
الان چطوری خانومی؟ ان شالله که بهتر شده باشی.
ووووای جان دلم قراره بزودی جنسیتش مشخص بشه. الهی سالم باشه دختر یا پسر بودن فرقی نداره بنظر من 

دست دوست عزیز و مهربونت درد نکنه. خودت خوبی که چنین دوستان خوبی داری. همه کادوهات مبارکت باشن گلم
کار خوبی کردی با همسرت آشناش کردی که خیالش راحت بشه. خوب حق داره با دیدن کادوهای زیاد از دوستت کمی مشکوک بشه

مواظب خودت و عزیز دل خاله باش بلاگر جونم 
:*

سلام گلم داغووووون...

فدای تو بشم.از صمیم قلبم برای منم فقط سلامتیش مهمه...
آره خدا حفظش کنه.
طفلی شوهرم همیشه تاوان انتخاب های اشتباه منو در مورد دوست داده.این بار خیلی دست به عصا جلو رفتم.. منم خوشحالم آشناشون کردم. دلم میخواست دلش قرص باشه.

فدای تو. تو هم مواظب خودت و این دل ناز و مهربونت باش.

۱۰ دی ۲۰:۲۲ فرشته
 سلام امتحانتو نیفتادی ک.
از ۷ به بالا قبولی.
+ان شاءالله حالت زود زود خوب بشه^-^

سلام به روی ماهت.

دوست خوبم بخاطر این افتاده بودم که استاد میان ترم رو بهم نیم داده بود....
پیداش کردم بهش گفتم درست شد خدا رو شکر.
فدای محبتت ممنون.

۱۰ دی ۲۱:۴۱ دچــ ــــار
قضیه زمین خوردن و بی تفاوتی رهگذران
هنوز اثارش مونده!

آهان بله دیگه مونده.. 


۱۰ دی ۲۲:۰۶ سُهیلآ
من میدانم که شوهرتو بت خیانت نمیکنه اصن زورش به تو نمیرسه به بقیه چجوری اخه :)))))

ای جووونم خوب میشی دیگه برو عطاری یکم گیاه دارویی بگیر یا بخور بده 

خاک تو مغزت.دیوونه  😂😂😂😂


چهارتخمه میخورم.اصلا انگار نه انگار

ای جووونم بی صبرانه منتظریم بیای جنسیت یار تو دلیو بگی.چه خوبه که دوست پیدا کردی یه دوست خوب که بشه روش حساب کرد واقعا به آدم انرژی میده.بلاگر جان میشه آی دی اینستاگرامتو بع منم بدی دنبالت کنم اونجا هم؟

ووویی ووویی^_^

بله عزیزم دوست خوب خوبه...
گلم تو اینستاگرامت بزن بلاگر کبیر پیدام میکنی.عکس پروفایلم یه دختره که پروانه نوک انگشتشه.از پستامم معلومه که منم.

سلام  عزیزم اخی سرماخوردی خیلی بده منم اول بارداریم سرماخوردم بخداخسته شدم از بس از اینو اون وامیگیرم از پسرخواهرشوهرم واگرفتم وقتی مریض میشند بهم نمیگن که من نرم خونشون الان یکماهه چشمم داغون شده ازمادرشوهرواگرفتم اصلاخوب نمیشه 6باررفتم دکتر برام ازمایش روماتیسم نوشته...اوفففف خیلی بده دردهای بارداری یکطرف سرماخوردگی واینام یکطرف...درکت میکنم جی میکشی...اخ عزیزدلم که هنوزم پات کبوده خیلی ناراحتم  برات اونحوری زمین خوردی...
دست دوست مهربونت درد نکنه خیلی خوبه ادم ی دوست خوب ومهربون داشته باشه انشالله که همیشه باهم شادباشید.
نمیشه با استادت صحبت کنی؟شتید بخاطرشرایطی که داری بهت نمره بده به نظرمن حتما بهش بگو...
خوشحال شدم دیدم پست گذاشتی فردا هم خبر خوبی بهت میرسه میفهمی جوجه ات چیه و باید شیرینی بدی...
شاد باشی و سلامت مامان مهربون :*

سلام عسل.

وای دختر چه بلاهایی به سرت اومده آخه. تو حتما باید قبل هرجایی رفتن خودت زنگ بزنی بپرسی کسی سرما خورده یا نه؟ من وقتی خواهر زاده هام مریض بودن کلا باهاشون قطع رابطه کرده بودم خخخ یا تو کلاس با حداکثر فاصله از مریضا مینشستم ازشون میخواستم ماسک بزنن.خودم ماسک میزدم.خلاصه خودت باید به فکر خودت باشی جانم.من اخر سر از همسر کچلم گرفتم انگار چون دو تایی مریض شدیم.الان اون خوب و شنگوله من هنوز اندر خم یه کوچه ام...
روماتیسم برا چ اخه ؟؟؟؟؟؟؟
با استاد صحبت کردم.حل شد خدا رو شکر.
فدات بشم.
قربونت بشم.تو کی از جنسیتشون با خبر میشی؟؟

۱۱ دی ۱۱:۲۴ آندرومدا :)
ذوق ^.^ یو‌آر مامان ^.^

فدات...

یس یس یس^_^
این آخرش تحت تاثیر اکسین چنل بود>_<

سلام بلاگرم
اوه اوه سرماخوردگی.....
منم گلودرد دارم، اما هر کاری میکنم مقاومت میکنه لامصب، دیگه تو با این شرایط و محدودیت دارویی چیکار میکنی؟
الهی که هر چه زودتر خوب ِ خوب بشی
چقدر خوب که دوست به این مهربونی پیدا کردی... الهی که تا آخرش همینطور خوب بمونه و خیال تو و شوهرت راحت باشه
کادوهای قشنگتم مبارکت باشه عزیزم
واسه استخر هم لطفا خیلی مواظب باش، هی اومدم نگم الکی ذهنتو درگیر نکنم اما چون خودم از آخرین باری که رفتم استخر و مشکل عفونی پیدا کردم دیگه نرفتم گفتم بهت بگم بهتره
خلاصه خیلی مواظب باش
نی نی هم الهی که سالم و سلامت باشه و راحت بیاد توو بغلت، دختر و پسرش.... دیگه هرچی خدا بخواد

سلام هدیه جونم. 

یعنی من واقعا دیگه خسته شدم. کاش هممون خوب شیم بابا...
آمین.مرسی عزیز
اوهوم چشم. این جا سه تا استخر داره که این یکی از همشون تمیزتره.کلا من قبلا هم زیاد مستعد عفونی شدن با استخر نبودم اما چشم حواسمو جمع میکنم.
قربونت برم.

۱۱ دی ۱۱:۵۶ سارینا2
سلام مامان بلاگر
خوبی؟
از سرماخوردگی بارداری گفتی خاطراتمو زنده کردی
هنوز اثراتش توی زندگیم هست باورت میشه؟

ماه 5 بودم
پرستار بچه ام بدجور سرما خورد من هم روم نشد بهش بگم نیا
اون موقع ها زیاد روم نمی شد الان دیگه خیلی راحت تذکر میدم به همه
یعنی باور کن دو ما از شب تا خود صبح نفسم در نمیومد و مدام سرفه میکردم اگر می خوابیدم حتما خفه می شدم تا صبح می نشستم روی مبل گاهی همون جوری نشسته خوابم می برد بعد با اولین احساس سرفه می پریدم

خلاصه که خیلی بد بود

الان فهمیدم که اون سرماخوردگیه تبدیل شده بوده به آلرژی و دکتر تشخیص نداده بوده
یعنی دو سری آنتی بیوتیک بهم داد و توصیه کرد بخورم منم خوردم ولی خوب نشدم
گلودردم رفت ولی سرفه ها نه

دو سال بعدش همونجوری سرفه می کردم وتنگی نفس داشتم رفتم یه دکتر متخصص بیماریهای عفونی، تشخیص داد آلرژی هست و با یه آمپول و دو تا شربت سه چهار روزه خوب شدم

اگر میتونی یه متخصص بیماریهای عفونی برو ، هم به خودش بگو که بارداری و هم بعدش داروهاشو با متخصص زنان چک کن تا مطمئن بشی مشکل نداره بعد استفاده کن

آهان اثر اون سرماخوردگی بارداری توی زندگیم این شده که به شدت از آدمای سرماخورده فرار می کنم و خیلی مواظبم به بچه هام نزدیک نشن

یا مثلا بچه ام بیرون از خنه مثلا توی فروشگاهی چیزی به وسایلی که بقیه دست زدن اگه دست بزنه دیگه نمیذارم چیزی بخوره تا وقتی که دستشو بشوره

نمیشه دقیقا اسمشو بذاری وسواس ولی خیلی حساس شدم اصلا سرماخوردگی رو یه غول بی شاخ و دم می بینم

جنسیت بچه ات امروز معلوم میشه؟

سلام عزیز دل جانم.

یعنی هر بلایی خوبان تو بارداری داشتن تو همه رو با هم داشتیااا ...
وای وای منم بد سرفه بودم همیشه.سرماخوردگیم تموم میشده حداقل تا یه ماه سرفه هام میموند.وای خدا کنه دردسر نشه.اینحا یه دکتر عالی هست اما لامصب وقت نمیدن.همش سمینار و امریکا و فلان.. مردم بس این چند روز رفتم و منشیش گفت بعدا بیا.
عجب... 
اره گلم پی نوشت هست.

۱۱ دی ۱۳:۲۲ مامان دخترم
عجب سرماخوردگیه تاریخی ای شددد!!!!

متاسفانه من درمورد خوردن اون چیزایی ک گفتی اطلاعاتی ندارم.

وای چه دوست خوبییییییی
کاش منم داشتم ازین دوستااااا 😣

نمره هاتم خوبه بابا
شاید بتونی تک ماده کنی هان؟

عجب همکلاسیای بیشعوری
والا...
همینکه یه زن توی این شرایط داره تحصیل هم میکنه یعنی عششششق
منتهی کیه ک بفهمه؟؟؟!!!!!!!!

آخ آره..

امیدوارم سر راهت قرار بگیرن ...
اون جریان نمره درست شد نیفتادم.

همکلاسی ها نیستن. همین یه دونه است.
مهم نیست که نمیفهمه .مهم برام اینه ب خودش مجوز چنین حرکات زشتی رو میده.

۱۱ دی ۱۳:۵۹ JOJO Kocholo
مهبان اومد حالت خوب شه ^_^

قوبون مهبان بشم. انقده خوشحالم از برگشتننننت...

من خجالت میکشم سوال کنم میترسم ناراحت بشند اما وقتی میخوام یرم زنگ میزنم میگم مثلا فلان ساعت میام یا شوهرم زنگ میزنه میگه بعدازظهرعسل میاد اونجا...
والا نمیدونم میگند بیماری خودایمنی که تو دوران بارداری خودشو نشون میده ازم سوال کرد قبل ازبارداری کمردردو پادرد داشتی؟ گفتم نه...اما از اونجایی که طولانی شد احتماا دادن روماتیسم باشه نامه. نوشت برای فوق تخصص پاتولوژی رفتم پیشش برام ازمایش داد حالا قرار 3شنبه جواب بگیرم
من هفته18 میرم سونوگرافیانومالی یعنی دیگه اصلا طاقت ندارم ی روز دیرنر برم من 4شنبه هفته 17تموم میشه 5شنبه میرم تو هفته18 احتمالا همون 5شنبه برم سونوگرافی اگربه هر دلیلی نشد شنبه یا یکشنبه میرم 

وای عسل از دست تو.

خجالت نداره که گلم.مهم جوجه هاتن. تازه دیگران درک میکنن.و اگه نکنن اونا باید خجالت بکشن. پس همیشه اول جوجه های خودتو تو اولویت بذار.
اوووخی..
هر چ شد سریعا تو دایرکت اینستا بهم بگوو. ای جونم دیگه.

رفتی سونوگرافی؟ زود بیا برامون تعریف کن دلمون اب شد
خیلی خوشحال شدم که مشکل اون درستم درست شد اگر میوفتادی خیلی ید بود ادم اینقدر زحمت بکشه بعد بیوفته با بچه کوچیک بخواد ی ترم دیگه بخونه خداروشکر

اره خدا رو شکر واقعا

ما منتظریم یالا بیا بگو :*
۱۱ دی ۱۸:۳۱ خانوم خونه
آخه من قربون اون توو دلیت بشم من...
عزیزمممممممممم چه دوست خوبی...قدر همو بدونید...
ازین دوستا کم پیدا میشه ها....^_^

خدا نکنه عزیزززم.

فدای تو.

۱۱ دی ۱۹:۵۲ گلی ^__^
منم پنج روزه دستگاه تنفسیم درگیر شده
صبحا که از خواب بلند میشم صدام مث خروسیِ که دست گذاشتن بیخ گلوش:|
از دیشبم تب و لرز و سردرد اضافه شده بهش
آخر اینهفته هم دو تا امتحان خیلی مهم دارم:((((
ویروسش همه گیر شده لامصب:/

امیدوارم زودتر حالت خوب شه و جون بگیری عزیزدلم
من شنیدم جوشونده ی عناب هم خیلی خوبه واسه سرفه
البته نمیدونم واسه تودلی ضرر داره یا نه

عزیزم سیستم پیام نور جوری نیس که تو هشت از 14 بگیری و درس رو بیفتی
سیستم بهت نمره ی قبولی رو میده حتی اگه استاد میان ترم نده بهت یا کم بده
نگران نباش:*


چیقده خوبه همچی دوستی داری تو یه شهر غریب
امیدوارم یه همسر شایسته ای مث خودش نصیبش بشه و درآینده رفت و آمدتون خانوادگی باشه:)


واسه اون جریان زمین خوردن و اینا هم خیلی ناراحت شدم بلاگرجان
خدارو صدهزار مرتبه شکر که برای تودلی اتفاقی نیفتاد
ایشالا خودتم زودتر خوب بشی مامانی:**

بی صبرانه منتظر پی نوشت این پست یا پست جدیدت تو اینستا هستم^_^

وای وای وای....

آخ گفتی امتحان و کردی کبابم اصلا.. موفق باشی عزیزم.
دیگه فقط همین یکی رو امتحان نکردم خخخ
چ بگم چقدر هر کی یه چیز میگه درمورد پیام نور.من اطلاع دقیق از سیستمش نداره اما اینو میدونم با اون نیمی که برای میان ترم بهم داده بود مردود بودم واقعا.با استادم صحبت کردم درستش کرد.
وای خدا از دهنت بشنفه.آمین
فدای تو بشم مرسی.

وااااااااااااااااااااااااااااای بلاگر دل تو دلم نی زودتر بگو نتیجه سونو چی شد یه حسی بهم میگه نی نی کوچولو جوجه خروس کاکل به سره
وای یکی از دوستای وبلاگیم نینیش از جوجه تو 3 روز بزرگتره اون رف سونو مال اون پسر بود وایییییییییییییی خیلی ذوق دارم زودتر خبر بده

ووویی حستو قربون اصن...

آخی... خدا اون جوجه رو هم حفظ کنه برا مامانش.

سلام بلاگر جان
میگم این دوستت که رقیبته و بد اخلاقه، احتمالا رفتارش از روی حسادتشه، یا اینکه یه سری آدمها هستن که این رفتاراشون بخاطر یه کمبود محبت شدیدیه که دارن،اینجور آدمها بیشتر از همه نیاز به محبت دارن، البته اصلا منظورم دفاع از رفتارش نیست، رفتاراش دفاعی نداره، فقط به نظرم علتش اینا بود
بعد اینکه چقدر از طرز فکرت راجع به معرفی دوستت به همسرت و دیدت نسبت به موضوع خیانت خوشم اومد، کمتر زنی مثل تو فکر میکنه
ووووووی چقدر عجله دارم منم جنسیت جوجه رو بدونم

نمیدونم چ بگم.فکر نکنم به شخص من یا چیزی در من حسادت کنه.کلا شخصیتش اینجوریه.همیشه از دست انداختن دیگران لذت میبره.

حتما ریشه در یه کمبودیش داره حق با شماست.
چقدر بد اگه اینحوری که میگی کمتر زنی اینجوری فکر کنه.بخاطر اینکه خوب اونا خودشون همیشه تو عذاب میخوان باشن.
الان دیگه دونستی...

۱۱ دی ۲۲:۱۱ گلی ^__^
عزیزززززم^_^
خداحفظش کنه جوجه سیصد و چهارده گرمیت رو:*
خاله گلی به قربون کاکل زری:)
خداروشکر که سلامته عزیزدلم:***

قربونت بشم گلی جووون.


من فداش بشم این کاکل زریو

خدا نکنه خاله نیاز جووون

به به .... به جمع مامانهای پسر دار رسما خوش اومدی
وای که من چقدر عاشق پسرم یعنی ده تا دیگه هم اگر قرار بود داشته باشم میخواستم همشون پسر باشن اصلا من کلا از بچگیم هم از یه دونه بودن خوشم میومد مامانم که برادر دومیم رو حامله شد میگفتم کاش پسر باشه من یکی یه دونه بمونم الانم اونقدر خوبه که یه دونه زن باشی و دو تا مرد دور و برت باشن بزرگتر که بشه رفیقم بهترم میشه

برای سرماخوردگیت هم مجبوری تحمل کنی تا دوره اش طی بشه فقط مواظب باش باز از یکی دیگه نگیری میوه هم که بهت تو مسج گفتم خیلی خیلی بخور حتی شده به جای غذا
به خصوص سیب
ناشتا سیب بخور
من گلو درد و سرفه های خیلی بد داشتم چندبارم رفتم دکتر میگفت چرک نداره آنتی بیوتیک نمیخواد هنوزم سرفه میکنم
چهار تخمه برای تو دلی بد نیست ولی بخور اوکالیپتوسو نمی دونم
آب و ابلیمو عسل هم خیلی عفونت شوره
دیگه نمی دونم والا چی میشه الان برای تو تجویز کرد

سلامت باشی.

عجبا تو ب خاطر تک موندن خودت انقدر عاشق پسری؟ هر کدوم لطف خودشو داره.ولی من الان خوشحالم واقعا.اگه بچم دختر هم بود همینقدر خوشحال بودم.
بلا دوره بود که دو هفته اس تموم نشده. از اشتها نیفتادم خوشبختانه اما اصلا به وزنم اضاافه نمیشه.اعصابم خرد شده.
اونا که میگی رو انحام میدم. 
فدای تو

ای جااان
خدا حفظش کنه
بوس بوس

فدای تو.

پس کامنت من کو بلاگر جون!!!

سحر جان دورت بگردم.بخدا حالم خیلی خرابه.نشستم تایید کنم همه رو اما فقط چند تا رو تونستم بقیه رو فقط خوندم.تا شب سعی میکنم همه رو تایید کنم ببخشید...

مم هستما...بلاگر جووونم..
منم مثل تو سرما خوردم و به شدت بیحال و داغونم..
اما واقعا از صمیم قلبم امیدوارم خوب بشی زودتر با این حال بارداری سخته سرماخوردگی.
میبوسمت.هم خودتو..هم اون آقا پسر خوشگل و نازتو.واییی که خاله قربونش بره.

آخی عزیزم.

مواظب خودت باش.
امیدوارم خوب بشیم دسته جمعی...
ووویی مرسی خاله

عزیزززم پسمله جوجوتون:-*
ایشالا زوتی خوف شی عزیزم

قربونت بشم گلللم.

۱۵ دی ۲۳:۴۷ مهتاب
ااااااااای جان اول اینکه ذوق دار شدم  برای تعیین جنسیت بسلامتی انشاءلله
به نظرم سالم و صالح باشه حالا هرچی باشه شوهرم به شوخی میگه سالم باشه پسر باشه😜
دوستت خیلی مهربون و با احساس هست منم راستش اولش مثل همسرتون یکم بدبین شدم اما خب دیگه همسرتون تایید کرده اوکیه😊
قدر دوست خوبو بدوووون 
مثل همیشه از تیکه های بامزه ات کلی خندم گرفت

فدای تو بشم..

اوخی سالم باشه پسر باشه خخخخ چ باحال.
آره عزیزم.خوب من از اونجا که خودم حامله ام دیدم طرف پی پیشنهادات نامشروع که نیست😂 پولدار قابل تیغ زدنم که نیستم😂 شوهرمم که به جز همون یه بار قاطی خاله بازی هامون نکردم😂 اصلا دیگه چیزی نمیمونه برای بدبینی😀
قربونت
همیشه بخندی عزیز جانم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان