وظیفه نوشت

سلام و روز بخیری :)


روز پنجشنبه که میرفتم دندون پزشکی تو راه حالم خوب بود.. با خودم میگفتم دیگه از دندون پزشکی نمیترسم و چه خوب شد من این خانم دکتر رو پیدا کردم.. و الانم با خیال راحت میرم این دندونمم جراحی میکنه و ...

اما باز به محض رسیدن دست و پامو گم کردم..

بی حسی رو که زد دستام میلرزید کاملا.

دراز که کشیدم تا اون جاسازی تیغ رو دیدم کلا سرم شل شد و بی صدا اشکام شروع کرد از گوشه ی چشمم ریختن..

همچنان هم نازم میکرد و از خوشگلی هام میگفت ^_^ و خرم مینمود :)))

خیلی بی دردسر و کاملا این بار بدون درد عین هلو دندونو درآورد.. یه ذره برا بخیه اذیت شدم که اونم واقعا در مقایسه با دفعه اول نو پرابلِم محسوب میشه ^_^


از لحظه ای که رسیدم خونه هم همسر خبیث شده بود.. همش میگفت صدات نمیااااد .. چرا زبون درازی نمیکنی؟؟ هار هار هار :|

قضیه ی قرص هم فراموش شد رفت پی کارش :)


خدا رو شکر دندونمم انقدر اوضاعش مناسب بود که بتونم به کارام برسم یه ماکارونی مشتی هم برای شام خودم و سحری همسرم بپزم :)

جمعه هم که تا بیدار شدم شوهر آبجیم اومد دنبالم منو برد خونه ی خودشون..

دیگه تا عصر اونجا بودم بعد همسر زنگ زد بگه از خواب بیدار شده و منتظر منه منم شال و کلاه کردم و باز همسر خواهر منو رسوند خونه و کلی حال داد از این نظر ^_^

وقتی رسیدم گلدونهای بسیار حال خرابم رو برداشتم ببرم گل فروشی سر خیابونمون به امید فرجی :((

بعد تو کوچه یه پیرزن جلوم بود دیدم یه چیزی از بالا افتاد رو شونه اش.. بنده ی خدا اونقدر فرتوت بود نمیتونست کمر راست کنه بالا رو ببینه..

یه دختر و پسر جدود یازده دوازده ساله از بالکن خونشون سنگ مینداختن...

بعد یه دختر بچه جلوم بود اونم روش سنگ انداختن..

بعد منم رسیدم به محل مورد نظر وسنگ انداختن.. سنگ خیلی کوچیک نه هاااااا  !!

خلاصه که وایسادم یه نگاهی بهشون کردم فورا دختره قایم شد.گفتم الان حالیتون میکنم..

زنگ خونشون رو زدم و بعد نود و بوقی مادرشون جواب داد.

گفتم خانوم بچه هاتون از بالکن سنگ میندازن رو سر مردم.

گفت ما تو طبقه ی آخر سنگمون کجا بود :|

گفتم این که سنگ از کجا اومده رو من خبر ندارم اما الان یه دختر و پسر تو بالکنتون رو سر مردم سنگ میندازن.الان اگه من صدمه دیده بودم چه جوری میخواستید جبران کنید؟؟

دیگه گفت بله حق با شماست ممنون خبر دادید و احتمالا رفت جیگر دوتاشونو درآورد :))


توی گل فروشی هم آقاهه تا کاکتوسمو دید انگار به دلش چنگ زده باشن انقدر ناراحت شد گفت این کاکتوس بیچاره رو چرا انقدر اذیتش کردید؟؟

بعد من با دهان باز داشتم فکر میکردم آدم چه اذیتی داره که به یه کاکتوس کنه !

گل بگونیام رو که گفت کلا فکر کن نبوده چون درست بشو نیست احتمالا.. اما باز از ته بریدش و یه شاخه ی تازشو تو خاک کرد گفت اگه یک در هزار بگیره همین قسمته..

برای کاکتوسمم گفت خیلی دیر درست میشه.. فردا براش یه سم میارم بیا ببر..

و من تو راه برگشت داشتم فکر میکردم اینهمه من حساسم به گلام و دوستشون دارم اما اصلا گل فروش یه جور دیگه به گلها نگاه میکنه..یه جور قشنگ تری.. و قشنگ این شعر تو سرم بود که : قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری :)


دیشب هم میخواستم بساط دلمه درست کردن آماده کنم که یه بحث عجیبی بینمون شد..

خوب من چندین ماهه تلاش میکنم با عشق و انرژی مثبت کارهای خونه رو انجام بدم..

اینکه هر کاری تو خونه رو دوش زن باشه چون مرد بیرون از خونه کار میکنه اصلا با عدالت جور در نمیاد تو افکار من.

خوب فکر کنید بنا باشه ما زن و شوهرا جاهامون رو عوض کنیم .ما بریم کار بیرون انجام بدیم و اونا تو خونه باشن..

کدوم مردی این کار رو میکنه؟؟  که یه روزایی از صبح تا غروب سرپا باشه.. هی بپزه بشوره بسابه .مرتب کنه .تو هفته دو سه بار گرد گیری کنه.

یه ساعتایی از برنامه ی مورد علاقش بزنه چون تو تدارک مهمونی شامی چیزیه.

حواسش باشه که خانم برای سر کار رفتن کدوم لباساش کثیفن  و فردا باید چی بپوشه.

بعد همه ی اینا خانم از سر کار بیاد دراز به دراز بیفته اونم کنترل به دست باز قید برنامه های مورد علاقشونو بزنن .

بد تر از همه تنهایی هاش.شب تا صبح بالش بغل کنن.. صبح تا شب نه بیرون کار داشته باشن نه داخل و انقدر ساعت بشمرن تا خانم برسه بشه با کسی حرف زد شوخی کرد خندید..

واقعا پس زن های خونه دار رو دست کم نگیریم و فکر نکنیم چون مرد سر کار میره دیگه تو خونه باید دکمه ی خاموشش رو زد..

من نمیگم مردها رو باید به کار کشید اما به نظرم بهتر باشه تو هر خونه ای این قانون باشه که هر کس کارهای خودش رو انجام بده..

اگه وقتی مرد میرسه جورابش رو زیر مبل نندازه اسپری زیر بغلش رو رو میز تلویزیون نذاره وقتی شب قبل خوابش لیوان چایش رو از وسط هال برداره صبح که میره برس موهاشو همونجایی بذاره که برداشته و هزاران کار ریز دیگه خوب زن کلی از کارهاش در روز کم میشه.

خوب کی گفته اینا وظیفه ی زنه که راه بیفته دنبال آقا ببینه چه گندی زده عین نوکر جمع کنه؟؟؟

همه ی اینا به کنار من دیشب از این ناحیه سوختم که شوهرم خیلی نرم و ریز گفت دارم وظیفمو انجام میدم !!!!

و من نمیدونستم چه عکس العملی به این حرفش نشون بدم..

اونقدر که از دورن مستاصل شده بودم..

یعنی هر کاری رو که داشتم با علاقه انجام میدادم برام تبدیل به زور و اجبار کرد منم که آدم زیر اجبار رفتن نیستم..

دیشب فقط فکر میکردم به همین حرف که من بگم وظیفم نیست که انقدر داری فشار میاری بهم اونم بگه پس حتما وظیفه ی منه :|

عجباااا :/

شوهر من گاهی کمک میکنه تو کارهای خونه هاااا..  اما از اینکه فکرش این باشه من دارم وظیفه ی زنم رو انجام میدم کلی هم منت داشته باشه بدم میاد.

میخوام یه سری قانون برای خونمون بنویسم..

ایشالا تو خونه ی جدید لازم الاجراش میکنم..

باید پوست کسی رو که فکر میکنه کارهای خودش وظیفه ی زنشه رو کند :|

فکر نمیکنم در برابر اینهمه تنهایی و استرسی که من از شیفت های کاریش میکشم و کارهایی که ایشون برام میتراشه یکی دو شب در هفته ظرف شستن یا یه روز تو هر هفته آشپزی چیز زیادی باشه..

میدونم خیلی دیر به این نتیجه رسیدم اما اگه از الان تقسیم کار رو تو خونه یاد نگیریم چجوری میتونم مادر خوبی بشم؟ و اونموقع که کارهام هزار برابر بشن حتما یا روحیه ام داغون میشه یا خونه زندگیم..

دیروز هم طی یه حرکت انتحاری آقو زنگ زدن به خریدار خونمون که تا شهریور باهاش قرارداد داریم گفتن اگه پولتون آماده است ما تا آخر تیر بلند میشیم..

خوشحالم باز :)

پولشون آماده بوده و انگار امروز یه قرار بنگاه اینا دارن..

حالا باز شوهرم ماتم گرفته و دیشب که بهش میگم خونه ی جدیدمون مثلا کفش سرامیک یا پارکت باشه.هالش پنجره داشته باشه.آشپزخونه اش مناسب باشه.. به خاطر همین یکی دو قلم میگه اون خونه ای که تو میخوای باید 50 تومن بدیم براش :|  و دایم میگه ما خونه ی خوب پیدا نمیکنیم..

واقعا دیشب یه لحظه گفتم دلیل اینکه زندگی ما تکون نمیخوره اینه که تو انرژی های مثبت منو با انرژی های منفیت خنثی میکنی و اساسا نمیدونم چرا انتظارت از زندگی همیشه ع/ن ترین حالت ممکنه :|

خلاصه که اوضاع ما اینجوریاست :))

امید که شما دوستان خوب تو بهترین و رو به رشد ترین شرایط زندگیتون باشید :)

و دعا هم برای آبجی بلاگرتون فراموش نشه :)


+ نوشابه رو از سفره هامون حذف کنیم.. خصوصا از سفره های افطاری. چه کاریه آخه :(




سلام عزیزم..
خوبی؟
اومدم جواب کامنتت رو بدم که دیدم پست گذاشتی.
مممم نمیدونم در مورد اون تقسیم کار و اینا چی بگم...میثم که کلا اهلش نیست...منم دیگه عادت کردم...بیخیال...امیدوارم تو بتونی اجراییش کنی.
و اما در مورد بحثتون...من نمیدونم چرا ما خانوما تا میگیم خونه اینجوری باشه و اونجوری باشه....مردا میگن همچین خونه ای پیدا نمیشه و فلان قدر پولشه و کلی غرغر غر...
انگار ما گفتیم خونه هه باید زمینش آکواریوم باشه و استخر آنچنانی داشته باشه...خوب دیگه سرامیک و پنجره ی تو هال و آشپزخونه ی مناسب یه چیزی کاملا معمولیه دیگه....
اوووف از انرژی منفی دادن آقایون.من هنوز خودم یادم نرفته هربار سرعوض کردن خونه و خونه جدید گرفتن چقدر با میثم جر و بحث بیخودی میکنیم.
امیدوارم شما خونه ی دلخواهتون رو پیدا کنین بدون ناراحتی و بحث.
حتما برات دعا میکنم عزیزم...
ما که موقع افطار و سحر اصلا نوشابه نمیخوریم...خوب نیست...

سلام ممنون.
منم نمیدونم. دقیقا اینا کمترین چیزهایی هستن که آدم از خونه میخواد :|

ممنون از دعات..
نوشابه باید کلا از سفره هامون حذف بشه.. حالا سالی یکی دوبار اگه خیلی کسی هلاکشه بخوره :|

پس حتما ریشه ی دندون من بد بوده که اونقدر اذیت شدم..هرچند به آمپول بی حسیشم شک دارم...فکر میکنم آمپولش چینی بوده...اصلا بیحس نکرده بود.اما برعکس تو اصلا بخیه زدن رو نفهمیدم...
خوم زرنگ تر از توام خخخ.اون کتابایی که معرفی کردی به دوستمون رو جزو لیستم نوشتم.آخه من عادت دارم دوستامو که میخونم کامنتاشونم میخونم....
شوهرآهو خانوم رو داره این کتابخونه هه.این بار میگیرمش...میگن از رمانای معروف قدیمیه...اسم کلیدر رو هم زیاد شنیدم...اوونم اگه پیدا کنم میگیرم.

شاید عزیزم.
ایول :)
موفق باشی

۰۵ تیر ۱۵:۲۲ سرباز جامانده
:-/ همسرتون یکم مثبت نگر تر باشن بهتره.و اینکه شما حق قانونی و شرعیتونه از شوهرتون کنیز(خدمتکار) بخواید.کار خونه و حتی کارای بچه وظیفه ی شما نیست ولیییی وظیفه ی همسرتون هست که کار کنه و از نظر مالی شمارو تامین کنه.اگه بخواید وظیفه ای نگاه کنید میشه این.و فرسایش هردوتونو ب دنبال داره.پس شما بااین تفکر که چون همسرتونو دوست دارید کارای خونه رو میکنید پیش برید.ایشونم بااین تفکر که چون شمارو دوست دارن و میخوان هردوتون دررفاه مالی باشید کار کنن.اینجوری زندگی قشنگ تره.اگه همسرتون معتقد هستن میتونم روایت و آیه هم بذارم واستون.وقتی ازدواج میکنید دیگه منیّت هارو باید کنار بذارید.ب چشم وظیفه ب کارای هم نگاه نکنید

اون حقوق شرعی رو در جریانشون هستم :) ممنون :)
من اصلا به شوهرمم به چشم کسی که وظیفشه از نظر مالی منو تامین کنه نگاه نمیکنم و وظیفش نمیدونم.کلا دوست دارم زن و شوهر جفتشون برای زندگی تلاش کنن و بار زندگی از هیچ نظری فقط روی دوش یک نفر نباشه..
الان شرایط کار کردن ندارم ولی در آینده بعد بچه حتما کار خواهم کرد .همونطور که تا دو سال پیش میکردم.
احتیاج به روایت نیست ممنون
فقط من نمیدونستم تا حالا که ایشون از این زاویه به کارهای من نگاه میکنه :|

منم با حرفات موافقم اما کدوم مردیه که اینارو درک کنه آخه,من که ندیدم والا

کار خوبی کردی به مامان اون بچه ها خبر دادی,چقد تخس بودن وروجکا ^_^

انشاالله به خونه ی رویاهات برسی:-*

آدم اگه تو شرایطش واقع بشه مجبور میشه درک کنه بالاخره و کنار بیاد..
مردا درک نمیکنن چون نه مادرشون تو این شرایط گذاشتتشون نه همسرشون..
اکثر مردهای هم سن شوهر من تا مجرد بودن لباس زیرهاشون رو هم مادرشون میشسته :|

:)

آمین.ممنون

الان یه فکری ذهن منو مشغول کرده ... اینکه اگه وظیفه زن کار کردن تو خونه نیست پس وظیفه مردم کار بیرون از خونه نیست دیگه درسته؟؟ شاید  به جای وظیفه باید یه کلمه دیگه جایگزین کرد تا حس بد بهمون منتقل نشه ...


من خودم شاغلم همیشه به اطرافیانم میگم که پس فردا که ازدواج کردم چون خودمم کار بیرون از خونه دارم در قبال کارای خونه مسئولیتی ندارم و خودمو همسرم باید تقسیم کار کنیم و هردومون باید کارای خونه رو انجام بدیم ولی تقریبا همه به این طرز فکرم میخندن ):
میگن مردا چون از بچگی دیدن که کار خونه برا خانوماس حتی اگه دیرتر از اونام از سرکار بیای باز کار خونه وظیفه توعه!


من عاشق گل و گیاهم ولی تو خونه مام به جز کاکتوس گل و گیاه دیگه رشد نمیکنه :|
امیدوارم گلات زودی خوب شن و عکس اون گیاه دومیتو بذاری ببینیم چجوریاس ...


+ دعام چشم حتما :) ماهم محتاجیم به دعات :)



خوب اگه از نظر اسلامی بخوای بگی خود اسلام گفته تامین معاش به عهده ی مرده اما به قول دوستمون سرباز جامانده زن میتونه برای کار خونه از شوهرش کنیز بخواد و وظیفه ای نداره..
اما اگه نظر شخصی منو پرسیدی من دوست دارم زن و شوهر شریک همه چیز هم باشن.چه کار بیرون چه منزل.
اصلا قبول ندارم زن بشینه مرد بره پول بیاره بریزه تو دامنش.از انصاف به دوره که خیلی زن ها مردهاشون رو فقط بعنوان ماشین پولساز میبینن.
چشمش کور کار کنه پول دربیاره * اینو تقزیبا هممون حداقل چند بار تو زندگیمون از بعضی خانما شنیدیم..

در مورد اون خانمایی که شاغلن که ابدا نمیتونم قبول کنم کار خونه یه تنه به عهدشون باشه.ببخشید اون زن خصوصا اگه بدونه به کار تو خونش داره بعنوان اجبار و وظیفه نگاه میشه دیگه باید خیلی عزت نفس ضعیفی داشته باشه که تن بده به اجبار.
کلی حرف هست در این مورد.یه موقع زن میره کار میکنه برای خودش و خودش.یه موقع زن میره کار میکنه بخاطر زندگیش و همپای همسرش بودن.
من منظورم از تقسیم کار تو شرایط فعلی خودم این نیست که نوبیتی بپزیم و بشوریم و بسابیم. اما در حد هفته ای یه بار که میشه کمک بخوام.
و شما هم باید ببینی بعد ازدواج نیتت از کار کردن چیه؟ پولش برای خودته یا در جهت زندگیته؟  اگه برای خودته که خیلی سخت همسر جانت میپذیره اون تقسیم کار رو به شکل نوبتی و مساوی.
اما اگه در جهت زندگی باشه و مرد کمک نکنه تو کار خونه ریختن خونش رواست :)

مردها دو مرحله ی شکل گیری شخصیت دارن به نظرم :)
یکی حاصل بچگی تا قبل ازدواجه.یکی حاصل شرایط بعد ازدواجه و هیچکس نمیتونه بگه چون شوهرم فلان طور بزرگ شده بود فلان کارو نکرد(منظورم تو کارهایی مث اینه ها نه مسایل بنیادی).زن تو ساختن محیط جدید و شرایط جدید خیلی نقش داره.. 

خوش به حالتون تو خونه ی من که فعلا کاکتوس هم رشد نمیکنه :|
تو نت سرچ کن عکسشو ببین گلم امیدی بهش نیست. اسمش بِگونیا* ست.

:*

۰۵ تیر ۱۷:۳۱ نگار :)
چقدر این دندون پزشک تو جیگره :))
وا چرا سنگ بندازن پایین؟! :|
خدایی زن های خونه دار کلی زحمت میکشن. و البته من از این تفکر "وظیفته" واقعا بدم میاد..
حالا ایشالا یه خونه خوب با قیمت مناسب پیدا میکنید :)

خیلی :)
مثلا داشتن خوش میگذروندن و هرهر به عابرها میخندیدن :|

ممنون :)

جدای از تربیت نادرست پسران لوس توسط مادران گرامیشون ما خودمون هم تو این  طرز تفکر اشتباه همسرامون نقش داریم
تو هم یه دفعه تعداد زیادی کار براش نتراش یواش یواش به یه سری کارها عادتش بده و وارد گودش بکن
بارداری زمان بسیار مناسبی برای مسئول بار آوردن همسران میباشد

درسته عزیزم :)
یواش یواش.. باشه
 :)

میدونی بلاگر جونم باهات موافقم کاملا !
اما این رو خیلی خیلی خوب میدونم که مردی که نخواد ذره ای تغییر نمیکنه !
مامان من یه عنوانی در کارش داشت که خیلی به این تساوی زن و مردی معتقد بود ... یعنی کارش هم ایجاب میکرد حتی !
ولی هرکاری هم کرد نشد که نشد ... ! یعنی اونی که ما فک میکنیم نشد !
بابام همیشه یه مثلی میزنه که شعره ولی من یادم نیس چیه ! معنیش اینه که ذات آدم ـا عوض بشو نیس ، آدم شلخته منظم نمیشه یا آدم خوب بد نمیشه ، این ـا تغییر نمیکنن !
مگه ضررورتش رو خود اون آدم حس کنه که نمیکنه ، چون عادت داره و به کامش خوش اومده !

البته با کارای شخصیش موافقم که میگی مامش رو رو میز تلویزیون نذاره ! اینا قطعا برا خودش هم منطقی  میاد و صرفا از رو عجله و ... اتفاق میفته . میشه که درس بشه .
ولی این که بگی مشارکتت رو سهم خودت از این خونه و نظمش بدون رو بنداز دور بنظرم ، مردای جامعه ما اونایی که مخصوصا تو خانواده ـای سنتی بزرگ میشن هرگز قبول نمیکنن !
همیشه بنظرشون کار خونه کار زنه ، میخواد اون زن رئیس جمهور باشه !
معنی حرفم اینه که یهو قصد کن فیکون نداشته باش ، سعی کن انتظاراتت مقبول باشه ، با توجه به روحیه همسرت :)

آره منم نظر تو رو قبول دارم ریحان .
میگم مگه همین مردا با همین ذاتای تنبلشون نیستن که میرن سربازی؟ اونجا چجوری همه کاری رو مجبورن خودشون انجام بدن؟
البته که نه خونه پادگانه نه ما زنا فرمانده اما میگم هر کسی بنا به شرایط میتونه تغییر کنه.
اینکه مردای ما نمیخوان این نیست که نمیتونن تغییر کنه دقیقا نمیخوان.. به قول تو تنبلیه به کامشون خوش اومده :|
حالا مامان تو هم اگه از صد در صد برنامه اش به هفتاد هشتاد درصدش هم رسیده باشه خیلی خوب میشه ..

شوهر من الانشم خیلی تغییر کرده. از اون پسرای بی مزه که فقط تو خونه مادر و خواهرش باید براش چای میاوردن و میبردن بود.. الان اونا میبینن من همیشه انجام نمیدم اینا رو یا گاهی اون از من میپرسه چای میخوری بیارم تعجب میکنن ! یا تو مسافرتا خیلی اوقات خونه ی مامانش وقتی من ظرف میشورم میاد کمکم آب میکشه برای همینا به نظرم پتانسیلش رو داره درست بشه.من خیلی وا دادم.و این وسط دوران تنبلی خودم خیلی موثر بوده..

ممنون حتما همین کارو میکنم که گفتی :)

وایی زینب آبجی منم همینجوریه.. قشنگ توانایی اینو داره ک با انرژی منفیش بره رو مخ من .... 
قانونات ک قراره تو خونه جدید اجرا بشن تو حلقم

بزن نصفش کن به نظرم :|
 :)

سلام عزیزدلم
خدا رو شکر که جراحی دندونت زیاد اذیتت نکرد 

من با اینکه خانوم خونه بیشتر مسئولیت کارهای خونه رو به عهده داره مشکلی ندارم و با کمال میل انجام میدم ولی اگر قرار باشه آقای خونه انجام این کارها رو وظیفه برای خانومش بدونه نه. باهات کاملا موافقم که کارهای خونه وظیفه خانوم خونه نیست . حتی اگر خونه دار باشه 
تقسیم کار فکر خیلی خوبیه

ان شالله یک خونه زیبا و دلخواه پیدا میکنید. عیلی خوشم میاد که همیشه مثبت و پر از امید  هستی :*

+هوووم خیلی دوست دارم و با خودم مبارزه میکنم که نخورم 

سلام گلم.
واقعا خدا رو شکر :)

منم تا حالا اونقدر ها مشکل نداشتم.یعنی همین که ماهی یه بار یه ظرفی میشست جارویی دست میگرفت خیلی هم خوشحال بودم .اما حرفش آزار دهنده بود..

ممنونم .. :)

باران واقعا فکر میکنم گاهی کی اندازه ی من هلاک نوشابه میتونست باشه؟؟ من سالهاست کنار گذاشتمش.گاهی که جایی رفته باشم شاید در حد یه قلپ خوردم.
برای همین احساس میکنم برای هیچکس سخت از من نبوده ترکش :)

انقد که دیر به دیر میای کفر آدمو در میاریاااا :))))) 
بیا دیگه چیکا میکنی ؟؟؟!

:|
خشن خانم اومدم.

۰۶ تیر ۱۵:۴۱ UP in the sky
یاد سریالای دوره بچگیمون افتادم، مث همسران و خانه ما ، خانه سبز و این تیپیا، تو همشون یه قسمت بود که زن و شوهرا با هم دعواشون میشد قرار میذاشتن کار آقایون و خانما برعکس بشه و چند روز مردا تو خونه کار کنن تا ببینن کی کوتاه میاد از حرفش :|
فیلم خروس جنگی هم موضوعش همینه :||

چه جالب :)
خروس جنگی.. ندیدم

من حتما دعا میکنم دوست عزیزم..
امشب دارم میرم احیا خونه ی مادرشوهر...اگه لایق باشم حتما تو دعاهام هستی...
منتظرت هستم....

ممنون مهربون.

اگه قابل باشم دعات میکنم,و همچنین برادر عزیزت رو

هرجا هستی مواظب خودت باش

ممنون عزیزم.

آخی عزیزم :(

ان شاالله حالشون خوب بشه

:(
آمین

۰۶ تیر ۱۹:۲۴ soheila joon
عزیزممم حالش خوب میشه انشالله 
منتظرتیم بلاگرجان با خبرای خوب

آمین ممنون عزیزم

ایشالا هر مشکلی که برای داداشت پیش اومده،سریع تر حل بشه عزیز جان.

آمین ممنون

بابت دعا و داداشت...
قلبم لرزید
براشون دعا میکنم و از خدا میخوام حفظ شون کنه
ان شاءالله با خبرای خوب میای... حتما با خبرای خوب میای

فدای قلبت ممنون از دعا

۰۷ تیر ۱۵:۳۱ زینـب خــآنم
منم ب ی شکل دیگ این مشکل ُ با خواستگارا دارم ؛ من ی کار ُ انجام میدم ، ولی وقتی قرار باشه همون کار بهم اجبار بشه یا وظیفه ام محسوب بشه ، اون وقت دیگ کنار نـمیام
بنظر من بعضی از مردا سیاست نـدارن ، میشه حتی اون کاری ک وظیفه خانومشون نـیست ُ با ی زبون ُ لحنی بیان کنن ک طرف تازه کلی هم استقبال کنه
یا گاهی هم اون قلدر بازی مردونشون میخاد گل کنه و مثلا هی میخان بکن ما خیلی مردیم ُ زور بگن مثلا !!!
هرچند خودمم ب شدت آدم بی سیاستی ام !

هوم من فکر میکنم زنی که روشن و باهوشه تفاوت چرب زبونی و ماست مالی با زبون رو با کمک واقعی میدونه..
درسته که اگه فکر نمیکردم شوهرم به چشم وظیفه به کارهام نگاه میکنه با علاقه انجامشون میدادم باز اما این باعث نمیشد چشم پوشی کنم از اینکه تنها انجام میدم و کمک حالم نیست..

سیاست رو دوست ندارم من هم :)
اصلا برام یه بار منفی داره همیشه..

۰۷ تیر ۱۶:۲۴ الوچه بانوو
شجاعتت از پهنا تو حلقم:)
چقدر طولانی بود این پستت :))))
منم خوشم نمیاد مرد وظیقه بدونه برا زنش انتظار کمک زیاد ندارما اما حتی تو ذهنش اگه اینجوری باشه معادلاتم بهم میخوره!!!!  البته تقصیر خودشونم نیست این تفکر تو مردای ایرانی جا افتاده :|||
داداشت چی شده ابجی خدا بد نده:(((

ببخشید دیگه :(
مردای ایرانی :| چقدر برای ماست مالی ضعف های مردای ما از این کلمه استفاده میشه دیگه حال آدم بد میشه :|
خودشونم باورشون شده چون ایرانی ان باید اینجوری باشن.

۰۷ تیر ۱۶:۳۲ سُـرور ..

نگران شدم..

ایشالا خوش خبر باشی عزیزم..

دعا میکنم.. دعا میکنم..

چشم..

ممنون :)

۰۷ تیر ۲۰:۴۹ خانوم خونه
حتما حتما دعا میکنم عزیزجان...

الان حالش چطوره ؟

ممنون..

بهتره :)

۰۸ تیر ۱۰:۵۹ ⓜⓘⓝⓐ💋 ..
الهی ک با خبر خوش برگردی عزیزم :-( 

مرسی مینا جونم.

سلام عزیزم
چی شده 
انشالا که به خیر بگذره
انشالا به حق همین شب عزیز خطر رفع شه
زود بیا بنویس منتظریم 

سلام خانمی.
آمین.ممنون

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سلام!
به وب من خوش آمدی.
مشخصات منو میتونی از قسمت *بلاگر شناسی* بخونی.
اگر که خاموش همراه منی خواهشا موقع پستهای رمز دار روشن نشو!
اگر وب داری و کامنت میذاری خواهشا آدرس بذار شاید لازم شد :)

دوست خوبم!
اینجا یه رسانه ی مجازیه اما یادت نره ما آدم های واقعی هستیم..
از شکستن دل همدیگه با حرفای نامناسب پرهیز کنیم.
هدف از ایجاد این وب صرفا ثبت دلنوشته های من و گهگاهی نوازش طبع لطیف شما با شعره.
تمام نیکی ها و بهترین های دنیا از آنِ شما و سرِ راهِ شما باشه.
ان شاء الله.
آرشیو مطالب
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۵ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۶ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۴ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۶ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
دی ۱۳۹۶ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۶ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
موضوعات
روزنوشت (۲۱۶)
شعر نوشت (۵)
پخت و پز نوشت (۴)
عکس (۱۰)
مناسبت نوشت (۵)
زبان در خانه (۱)
پیوندهای روزانه
اجاره مبله در تهران
گرسنه ها بخوانند :)
مامان-بابا ها بخوانند 2 :)
مامان-بابا ها بخوانند 1 :)
همه ی خانم ها بخوانند :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان